به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 118 ، فروردین ماه 1388 

 

محسن نوربخش

 

مافیای روسی ، مخوف ترین مافیای جهان

 

به دنبال سقوط شوروی در دسامبر 1991 ، مافیای روسی که در همه زمینه های "بازار سیاه" این کشور در طی سال های متمادی رشد کرده بود ، توانست با بی پروائی و به طور علنی در ظرف مدت کوتاهی از سال 1991 به بعد به یکی از مخوف ترین مافیا های دنیا تبدیل شود.  یکی از خصوصیات عملکرد مافیای روسی لت و پار کردن مقتول بعد از کشتن وی است.  این کار که برای قدرت نمائی و زهر چشم گرفتن صورت می گیرد باعث شده که اعضای این مافیا به "دیوانه بودن" مشهور شوند. حد قساوت و بی رحمی در آدم کشی مافیای روسی و همچنین اُوکراینی در مقایسه با مافیا های ایتالیائی ، سیسیلی و کلمبیائی به قدری بالاست که سازمان بین المللی پلیس جنائی معروف به "اینترپل" و پلیس امنیتی کشور هائی همچون آمریکا بار ها وادار شده اند به این مسئله اذعان کنند.

 

سقوط اتحاد جماهیر شوروی باعث شد عاملین فساد دولتی - فسادی که در آنجا عمری دیرینه داشته و توانسته بود شاخک های خود را در تار و پود جامعه و در لایه های فوقانی نظام "اقتصاد با برنامه مرکزی" بدواند - حالا یک دفعه با مالکیت خصوصی و بازار رقابت آزاد روبرو شوند. در نتیجه لاشه نظام ورشکسته قبلی ، به این لاشخور ها امکان داد که در سراسر شوروی سابق با تمیز کردن گوشت از استخوان این نعش ، یک شبه به "دزد های میلیونری" تبدیل شوند که حرص و ولع آن ها پایانی نداشت.  سرعت تشکیل و قدرت گروه های مافیائی به قدری سر سام آور بود که تا سال 1995 یعنی فقط ظرف چهار سال ، بیش از شش هزار گروه مختلف مافیائی در انواع و اقسام بزه کاری ها - از قرارداد های آدم کشی سیاسی ، نظامی ، مذهبی و نژادی گرفته تا خرید و فروش مواد مخدر ، تریاک ، کوکائین و هروئین ، قاچاق اسلحه ، مشروبات الکلی و سیگار،  قاچاق انسان ، فحشاء ، پورنوگرافی کودکان ، سرقت اتومبیل ، پول شوئی میلیارد ها روبل به دلار و... در سراسر روسیه شکل گرفت.

 

گسترش فعاليت گروه های مافيائی کار را به آنجا رساند که در اوائل دهه 90 آمار آدم ربائی و بمب گذاری در روسیه به بالاترین شمار خود رسیدند.  گروه های مختلف مافيائی جهت بسط میدان عمل به دستور روئسای خود ، در سال 1993 فقط در شهر مسکو بیش از 1400 نفر از اعضای همدیگر را ترور کردند.  در آن دوران ، آن ها اعضای گروه های رقیب و خانواده های آن ها را می کشتند ، صاحبان مغازه هائی که تسلیم خواسته های آنان نمی شدند را به گلوله می بستند ، خبرنگارانی را که در مورد مافیای روسی مقاله می نوشتند را به هلاکت می رساندند و در یک کلام مُهر خود را بر پیشانی جامعه "داغ" می کردند.  در واقع مافیای روسی راهی که در دیگر کشور ها سال های مدیدی طول کشیده بود را در ظرف فقط چند سال طی نمودند.   

 

در تحقیقات اسکاتلندیارد - پلیس انگلستان ، معلوم شد که بیشتر روئسای مافیای نوپای روسیه که در مجلل ترین هتل های لندن اقامت می کنند افراد بسیار تحصیل کرده و با هوشی هستند که دارای دکترای فیزیک ، شیمی و اقتصاد می باشند.  دارا بودن تحصیلات عالیه باعث ترکیب معجونی از ذکاوت و بیرحمی در رهبران مافیای روسی شده که در هیچ یک از مافیا های سنتی دیگر وجود ندارد.

 

بیش از هشتاد در صد از مغازه های موجود در روسیه مجبور به پرداخت سی در صد از درآمد خود به عنوان "باج" به مافیا هستند.  مافیای روسی در صنعت بانکی هم نفوذ کرده و کنترل بسیاری از بانک های روسیه را در دست دارد.  بنا بر برآورد های کرملین ، امروزه مافیای روسی بیش از چهل درصد از اقتصاد روسیه را در اختیار خود گرفته است.   یک سوم از بانک های روسیه ، سالانه بین بیست تا بیست و پنج میلیارد دلار به عنوان پول شوئی از حساب های پس انداز مافیا از کشور خارج می کنند.  بنا بر مقالات افشاگرانه روزنامه ها ، بیش از چهل درصد از اتومبیل هائی که هم اکنون در روسیه در حال استفاده هستند از کشور های اروپای غربی دزدیده شده و توسط مافیای روسی به روسیه آورده شده اند.  روئسای مافیا با سرمایه های کلان خود معادن گاز ، نفت و آلومینوم را به زور تهدید کشتار خانواده صاحبان شان ، ارزان از دست آن ها بیرون می آورند.

 

درست با توجه به چنین واقعیت هائی بود که در فوریه سال 1993 بوریس یالتسین با به صدا در آوردن زنگ های خطر در کنفرانس ملی بر علیه "جرایم سازمان داده شده" اعلام داشت که: "امروزه دنیا روسیه را جولان گاه دارو دسته های پر قدرت اوباش و اراذل ارزیابی میکند.  ما از کشور هائی هم چون ایتالیا ، که به طور سنتی همواره در ردیف اول بوده اند ، جلو تر افتاده ایم.  ساختار های جنائی از بالا به پائین عملا در حال نابودی کشور هستند".  البته علیرغم چنین سخنانی چند ماه بعد ، یعنی در ژوئن 1993 ، بوریس یالتسین به دوست و هم بازی تنیس خود – شامیل تارپیس چو – وزیر ورزش و مدیر "بنیان ملی ورزش" و همچنین "آکادمی تنیس روسیه" اجازه داد که برای مدت سه سال آزاد باشند که هر گونه "کالای ورزشی" را بدون پرداخت هیچ گونه مالیاتی به کشور وارد کنند.  از این طریق "تارپیس چو" تحت پوشش معافیت مالیاتی برای ورود "کالاهای ورزشی" به بزرگ ترین وارد کننده وُدکای قاچاق و سیگار قاچاق تبدیل شد و علاوه بر سود کلان از فروش این دو محصول بسیار پُر خریدار ، سالانه تنها 200 میلیون دلار مالیات های پرداخت نشده این محصولات را به جیب زد.                        

 

مافیای روسیه در ده سال اخیر نیز در "سواحل برایتون" در ایالت نیویورک در آمریکا که به "اوُدسای کوچک" مشهور است به انجام  اعمال غیر قانونی و زیرزمینی در زمینه های مختلف از جمله کلاه برداری های طبی (*) ، کلاه برداری های مالی و بانکی ، واردات و صادرات کالا های ممنوعه و درآمد های "پول سیاه" دیگر (**) مانند فروش اسلحه ، الکل ، مواد مخدر و سکس در دیسکو های رقص و کاباره هائی که در ناحیه "اوُدسای کوچک" باز کرده است ، مشغول می باشد.  اکثر کالا های قاچاقی مافیای روسيه با جا سازی در کشتی های حمل و نقل کالا از بنادر لهستان به آمریکا وارد می شوند.

 

 مافیای روسی از سال 1991 تا به حال در بیش از 60 کشور جهان به عملیات غیر قانونی پرداخته است.  شدت سبعیت و کارکَرد مافیای روسی در این کشور ها به قدری وحشتناک است که مافیا های سنتی میدان را برای رقبای روسی که به "دیوانه بودن" مشهور هستند ، خالی میکنند و جرات مقابله با آن ها را ندارند که این به نوبه خود باعث رشد سریع تر و غول آسای مافیای روسی شده است.  حال ، با در نظر گرفتن قدرت مالی بلامنازع مافیای روسی ،  اين سئوال مطرح می شود که زمینه مادی و رشد چنین پدیده ای در کدام نظام اقتصادی ای امکان پذیر گشته است؟

 

کاپیتالیست ها و تئوریسین های بورژوازی و اپورتونیست ها که سقوط و فروپاشی شوروی را دال بر شکست سوسیالیسم در مقابله با امپریالیسم تلقی می کنند، بر این حقیقت سرپوش می گذارند که سیستمی که سال های سال در آن کشور بر قرار بود دیگر سوسیالیسم نبوده بلکه سیستمی مبتنی بر سرمايه داری دولتی بود.  بنابراین پس از سقوط چنین سیستمی ، به جز هرج و مرج و رشد شنیع ترین جلوه های جامعه سرمایه داری چه چیزی را می بایست از آن انتظار داشت!؟  واقعیت این است که با غلبه اپورتونیسم بر حزب کمونیست شوروی سابق و با سلطه رويزيونيسم که به سرکوب آرمان های کارگری و احیای سرمایه داری در این کشور پرداخت ، همه تلاش های کمونیست های روسیه در راه ساختمان سوسیالیسم در این کشور نقش بر آب شده و نابود گشت. یکی از نکات قابل تکیه در این رابطه این است که این کمونیست ها نتوانستند همراه با تلاش برای ساختمان سوسیالیسم ، انسان هائی با اخلاق و نگرش سوسیالیستی نیز در جامعه پرورش دهند. عدم تغییر ارزش های مالی به ارزش های انسانی در جامعه ای که در آن انقلاب سوسیالیستی صورت گرفته باشد و به طور کلی آموزش نیافتن نسل جوان در جریان زندگی با مبانی سوسیالیستی ، منجر به تداوم فرهنگ سرمایه داری می گردد که بی شک عوامل برگشت به نظام گذشته را در خود نهفته دارد. برعکس در چنین جامعه ای به انسان های سوسیالیست نیاز است تا با ارزش ها و معیار های انسانی ، مناسبات اقتصادی سوسیالیستی نو ساخته را پرورش دهند. در واقع می توان گفت که برقراری مناسبات اقتصادی سوسیالیستی بدون ساختن و آموزش انسان سوسیالیستی امکان پذیر نیست. چرا که ایجاد نظام سوسیالیستی و رشد و پرورش انسان سوسیالیستی ، امر تفکیک ناپذیری از یکدیگرند. این دو در کنار هم  به وجود آمده و لازم و ملزوم یکدگر می شوند.  در جامعه ای که در آن طبقه کارگر انقلاب کرده و مناسبات اقتصادی سوسیالیستی را پایه ریزی می کند ، نیاز به پرورش انسان های سوسیالیستی است که بتوانند با دیدی وسیع و همه جانبه و با هشیاری کامل از عهده مبارزه و مقابله با هر گونه یورش بورژوازی و خرده بورژوازی به سیاست های طبقه کارگر در راه استقرار سوسیالیسم برآمده و  با حمایت و دفاع از آن اجازه ندهند که نهال تازه ریشه دوانده و نو جوان سوسیالیسم در تهاجم با طوفان مخرب و سیل آسای سرمایه داری و امپریالیسم از ریشه کنده شود.  بنابراین در اینجا لازم است به دو نکته توجه شود:

 

1) اگر چه پس از سال ها کار و تلاش برای برقراری سیستم سوسیالیستی در جامعه شوری سابق ، نهایتا این جامعه به دامن سرمایه داری باز غلتید ، ولی تجربه غنی حاصل از مبارزات تا سر حد جان کمونیست ها و کارگران و زحمتکشان روسیه یک چیز را با روشنی برای جهانیان ثابت کرد و آن این که در حرکت تکاملی جوامع بشری ، بالاخره نظام سرمایه داری از بین خواهد رفت ؛ همان طور که نظام برده داری از بین رفت و جای خود را به نظام فئودالی که از بطن نظام برده داری بیرون آمده بود ، داد؛ همان طور که نظام فئودالی از بین رفت و جای خود را به نظام سرمایه داری که از بطن نظام فئودالی بیرون آمده بود ، داد. تجربه انقلاب کارگری و تلاش برای ساختمان سوسیالیسم در شوروی سابق نیز نشان داد که نظام سرمایه داری از بین رفتنی است و جای خود را دیر یا زود به نظام سوسیالیستی که از بطن نظام سرمایه داری بیرون می آید، خواهد سپرد. این تجربه نشان داد که سوسیالیسم تنها آلترناتیو نظام سرمایه داری می باشد.  نکته مهمی که در این جا باید به آن توجه کرد این است که انقلاب در روسیه اگر چه نهایتا به استقرار جامعه سوسیالیستی منتهی نشد ولی در همان حدی هم که عملی شد آن چنان دستاورد های انکار ناپذیری داشته است که چه دوست و چه دشمن ، همگی بر آن اذعان دارند. بنابراین ، انقلاب شوروی نوید بخش این حقیقت بود که سوسیالیسم علمی امکان پذیر می باشد.

 

2) مافیای بسیار خطرناک کنونی روسیه نه از بطن انقلاب سوسیالیستی در این کشور بلکه از سیستمی مبتنی بر سرمايه داری دولتی حاکم بر روسیه ، پس از شکست سوسیالیسم در این کشور برخاسته است. سیستم سرمایه داری دولتی در روسیه که سال های سال از طرف حاکمین آن کشور و جیره خواران شان در سراسر جهان و هم چنین از طرف کوته اندیشانی به عنوان سیستمی سوسیالیستی جا زده می شد ، در درون حصاری که دور خود کشیده بود لاشخور هائی را پرورش داده بود که با سقوط خود ، هرج و مرجی وسیع و شنیع ترین جلوه های جامعه سرمایه داری را از خود بروز داد. این سرمایه داری دولتی ، مافیائی را خلق کرد که ولع و حرص تمرکز سرمایه و سود اندوزی سریع و بیرحمانه اش آن را بی شک به مخوف ترین مافیای جهان تبدیل کرده است.

 

زیرنویس ها:

 

(*) در کلاه برداری های طبی در آمریکا ، پادو های انگل صفت با ارجاع مریض های قلابی به درمانگاه ها و دکتر های رشوه گیر ، هزینه های درمانی هنگفتی (فقط بر روی کاغذ) برای دولت و یا شرکت های بیمه خصوصی ایجاد می کنند و میلیون ها دلار پول آن هزینه های قلابی را به جیب می زنند.

 

(**)  عبارت "پول سیاه" در مورد درآمدهای غیرقانونی حاصل از عدم پرداخت مالیات به دولت که به اصطلاح به دور از چشم قانون و مخفیانه در فرم نقدینه صورت می گیرد، بکار می رود. در این جور در آمد های غیر قانونی معمولا عدم حفظ حداقل های قوانین کار و حذف مزایای مشموله ، به صورت سود هر چه بیشتری نصیب صاحب کار می شود.

 

5 آوریل 2009

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com