به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 118 ، فروردین ماه 1388 

 

نادر ثانی

 

در باره بحران اقتصادی نظام سرمایه داری:

 

"گردآمدن ثروت در یک قطب به معنای گردآمدن بدبختی، کار زیاد، بردگی، ناتوانی، خشونت و سقوط اخلاقی در قطب دیگر است."

 

واقعیات موجود تاکید کننده آن هستند که آنچه مارکس می‌گفت درست بود و وی در آنچه می گفت محق بود (و هست). آمار نشان می‌دهد که در سال ۲۰۰۵ مجموع درآمد ۵۰۰ فرد که در لیست ثروتمندترین افراد جهان بالاترین مقامها را به خود اختصاص داده بودند، بیش از مجموع درآمد ۴۱۶ میلیون نفر فقیرترین انسانهای جهان بوده است! اسلحه ، مواد مخدر و سکس در زمره پر درآمدترین "صنایع" این گیتی می‌باشند. سرمایه‌داری چیزی جز سوءاستفاده کامل از منابع بشری نیست. بحرانها همیشه پیش از همه  ضعیف‌ترین اعضای جوامع را به خاک سياه می نشانند، زنان و کودکان در زمره آنان‌ هستند که آسیبی بیش از دیگران می‌بینند. به موجب گزارش کارمندان اداره بهداشت در تایلند در دوران بحران اقتصادی آسیا در دهه ۱۹۹۰، زمانی که ۲۰ میلیون آسیایی در چنگال فقر فرو افتادند میزان فحشا در میان کودکان در خلال تنها یک سال افزایشی بالغ بر ۲۰ درصد داشت (از کتاب "دکترین شوک" از "نااومی کلاین Naomi Klein"). به موجب گزارشی از سازمان کار بین‌المللی (که یکی از ارگانهای سازمان ملل متحد است) پیش‌بینی می‌شود که با توجه به بحران اقتصادی موجود میزان بیکاری در سال ۲۰۰۹ به بین ۶،۳ درصد تا ۱،۷ درصد برسد. در این گزارش همزمان خاطرنشان می‌شود که گمان می‌رود میزان بیکاری در سطح  جهانی در سال آینده از این هم بالاتر برود. در شش ماه اخیر در سوئد به ۱۰۰۰۰۰ نفر اعلام شده است که   ممکن است کار خود را از دست بدهند. همزمان میزان بیکاری به ۸ درصد رسیده است. با بالا رفتن میزان بیکاری برای سرمایه‌داران تحمیل حقوق های پایین آسانتر می‌شود. برای اثبات این گفتار کافی است که خواننده را به پیشنهاد سندیکای فلزکاران رجوع دهم که در آن این اتحادیه حاضر به قبول حقوق هایی پایین‌تر از گذشته شده است.

 

به موجب گزارش سازمان بین‌المللی کار، بحران کنونی می‌تواند به این مرحله برسد که ۴۵ درصد از تمامی کارگران (و به عبارت دیگر بیش از ۴،۱ ميليارد انسان) درآمدی کمتر از دو دلار در روز داشته باشند. این به آن معناست که بسیاری از کارگران دارای درآمدی خواهند بود که حتی کفاف تهیه حداقل معشیت ضروری را به آنان نخواهد داد.

 

سال گذشته به دلیل افزایش بهای مواد خوراکی ۴۴ میلیون نفر به تعداد افرادی که در زیر خط فقر زندگی می‌کنند افزوده شد. انتظار می‌رود که این سرنوشت در سال ۲۰۰۹ گریبان ۵۳ میلیون نفر دیگر را بگیرد. برآورد شده است که در خلال سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ هر سال بین ۲۰۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰۰ نفر به تعداد نوزادهایی که طعمه مرگ می‌شوند افزوده شود.

در حاليکه با نگاهی به حسابرسی‌های مراکز توليدی روشن می شود که کارگران چه سود بيکرانی به جيب سرمايه داران می ريزند. به عنوان مثال هر یک از کارگران بزرگترین شرکت معدن سوئد در سال ۲۰۰۶ سودی معادل با ۲ میلیون کرون در طول سال به وجود آورده است!

 

در دوران اوج لیبرالیسم نو در ۲۰ سال اخیر درجه استثمار کارگران افزایش پیدا کرده است. به موجب گزارشی تحقیقی که در نشریه "کار روز" به چاپ رسیده است در سال ۱۹۹۸ میزان متوسط سودی که از قبال کار هر کارگر به کارخانجات سوئد می‌رسید، بالغ بر ۱۴۶۰۰۰ کرون سوئد بود. این مبلع در سال ۲۰۰۶ به ۲۶۸۰۰۰ کرون رسیده بود. بنابراین میزان سودی که در سوئد در هر سال از قبال کار کارگران به کارخانجات می‌رسد در خلال ۷ سال افزایشی بالغ بر ۸۴ درصد داشته است!

 

"سد واقعی در راه تولید سرمایه‌داری، خود سرمایه است."

 

سرمایه‌داری به مثابه یک سیستم تولیدی، تنها شدیداً غیرعادلانه نیست بلکه این سیستم چندان هم خوب کار نمی‌کند. در این سیستم کالا نه به دلیل نیازی اجتماعی بلکه تنها به خاطر به وجود آوردن سود توليد می شود. سرمایه‌داری که از طریق مالکیت خصوصی صنعت را تکامل بخشید، خود نتیجه رشد تولید سرفی (فئودالیسم)، سیستمی ناهنجار با پدیده‌هایی مانند گمرک و هزینه‌هایی گوناگون می‌باشد. در خلال صد سال اخیر تولید جهانی ۱۸ برابر شده است. بهای این امر اما بسیار سنگین بوده است: در این میان می‌توان از زجری که به توده‌های تحت‌ستم تحمیل شده است، بحرانهای پیاپی، خونریزیها و جنگهای بسیار و از جمله دو جنگ جهانی و آسیب بسیار به محیط زیستی مشترکمان نام برد.

 

"سرمایه‌گذاری فرا از حد" واژه تازه‌ای است برای نشان دادن این واقعیت که سرمایه‌داران به توانایی تولیدی رسيدند که بسیار بزرگتر از خواست بازار می‌باشد. رقابت موجود در بازار همواره طالب سرمایه‌گذاری بیشتر در پروسه تولید است، تا به اینگونه بتوان کالاهای هر چه بیشتری را به بهای هر چه پایین‌تری تولید کرده و به بازار فرستاد. اما پیشرفتهای تکنیکی پس از مدت کوتاهی به همه جا رسوخ کرده و باعث پایین رفتن قیمتها در بازار می‌شود. مثالی بر این امر پیشرفت خارق‌العاده در ساخت و عرضه تلفن‌های همراه است. تکنیک برتر از سویی به عرضه امکانات هر چه بیشتر در این تلفن‌ها منجر شده و از سویی دیگر مکانیسمی را ایجاد کرده که بهای آنها را پایین و پایین‌تر آورده است.

 

این امر که سرمایه‌داران در برخی از شاخه‌ها به سرمایه‌گذاری بیش از حد دست زده‌اند به "توانایی تولید بیش از حد" در این شاخه‌ها منجر شده است. به عنوان نمونه صنعت ماشین‌سازی هر سال ۹۴ میلیون ماشین تولید می‌کند، میزانی که ۳۴ میلیون بیشتر از تعداد ماشینهایی است که پیش‌بینی می‌شود می‌توان به فروش رساند! این رقم نمایانگر وجود ۱۰۰ کارخانه اتومبیل‌سازی بیش از حد لازم است! بدیهتا نه آن تولید و نه این فروش هیچکدام بر اساس نیاز انسانها تعیین و برنامه‌ریزی نشده‌اند. امروز کارخانه ماشین‌سازی "ساب" دارای ارزشی اجتماعی است که در این واقعیت مستتر است که هزاران نفر در آن کار می‌کنند اما از دید سودجویانه سرمایه‌داری این امر به خودی خود دارای ارزشی نیست و تنها در زماتی ارزشمند است که کارخانه سود کافی بدهد. در "منطق" کور و پوچ سرمایه‌داری کالا و نیروی کار می‌توانند بیش از حد موجود باشند.

 

آیا انگلس این وضع را در "آنتی‌دورینگ" به توصیف نکشیده است؟: "تجارت دچار تراکم می‌شود، بازار سرشار از کالاست، تولیدات بدون آنکه بتوانند به مصرف برسند به میزانی بالا انبار می‌شوند، پول ناپدید می‌شود، اعتبار از بین‌می‌رود، کارخانه‌ها از کار بازمی‌ایستند، انبوه توده‌های کارگر فاقد مواد غذایی هستند و این در حالی است که آنها بیش از حد مواد غذایی تولید کرده‌اند. ورشکستگی پشت ورشکستگی می‌آید."

 

پرسشی که در اصل می‌باید مطرح شود این است که چرا سرمایه‌داری همواره در بحران است. مصرف پدیده‌ای است که سد راه بحران در دوران سرمایه‌داری می‌شود. اما برای اینکه این نسخه موثر باشد باید مصرف همواره در حال رشد باشد. اعتبار، "روغن" ماشین سرمایه‌داری برای بالا بردن تولید و مصرف است. اما اعتبار خود به ریسک در مصرف و تولید، بدهی‌های کلان و اضافه‌تولید باز هم بیشتر منجر می‌گردد. اجرای سیاست وام‌دهی هر چه بی بند و بارتر در مقیاسی وسیع یکی از دلایل عمده بحران اقتصادی امروز است که با ترکیدن بادکنک بازار مسکن در تابستان ۲۰۰۷ آغاز شده و سپس دامنه آن به بازار مالی در سپتامبر ۲۰۰۸ کشیده شد. این سیاست "توزیع نوین" روزولت نبود که توانست بر بحران بزرگ دهه ۱۹۳۰ چیره آید، این جنگ جهانی دوم با برخی از "ارمغانهای" آن از جمله انهدام و تخریب کامل بود که بازارهایی تازه به وجود آورده و توانست بازسازنده سرمایه‌داری گردد. سقوط بلوک شرق در سال ۱۹۹۱ و گامهای چین به سوی سرمایه‌داری درهای بزرگی را برای چاپیدن هر چه پر دامنه‌تر بازار آزاد تحت نام "لیبرالیسم نوین" باز کردند.

 

"فیلسوف‌ها تنها جهان را به اشکال گوناگون تقسیر کرده‌اند، آنچه باید کرد تغییر دادن آن است."

 

بار دیگر جهان از بحران سیستم سرمایه‌داری به لرزه افتاده است، لرزه‌ای که شدیدتر از گذشته است. این روزها حتی دست‌راستی‌ترین روزنامه‌نگاران و اقتصاددانان هر چه بیشتر به مارکس رجوع می‌دهند، اما آنان همزمان تلاش می‌کنند که او را به یک تحلیل‌گر اقتصادی تقلیل دهند.

 

کارل مارکس انقلابی، اما بیش از یک اقتصاددان بود. مارکس و دوست و هم‌رزمش فریدریش انگلس اولین کسانی بودند که سوسیالیبسم را به علم ارتقاء دادند.

 

امروز آنچه که آنان برای کشف قوانين درونی  سیستم سرمایه‌داری و در مورد اهمیت علم مبارزه طبقاتی از خود به جای گذاردند از اهمیت غیرقابل‌توصیف برخوردار است.

 

مارکس در ایدئولوژی آلمانی نوشته است: "برای یک ماترياليست عملی،یا به عبارت دیگر برای یک کمونیست، این اساسی است که انقلابی در جهان موجود بر پا کند، که در عمل به پدیده‌هایی که سد راهش هستند یورش برده و آنها را تغییر دهد."

 

ما سوسیالیستها باید همواره برای برخورد با تغییرات سریع آمادگی داشته باشیم. انقلاب با خواست و تلاش یک فرد صورت نمی‌گیرد بلکه پروسه‌ای است که زمانی که تضادهای طبقاتی در جامعه به حد مشخصی برسند به انجام می‌رسد. اما تلاشهای افراد در مبارزه طبقاتی می‌توانند در این امر که آیا انقلاب به ثمر می‌رسد یا نه، تعیین‌کننده باشد.

 

مارکسیسم جهان‌بینی زنده‌ای است که همواره به مبارزه طلبیده شده و از این طریق که تجارب تازه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و به آن افزوده می‌شوند تازه‌تر می‌شود.

 

انقلاب برای آزاد کردن توده‌ها از یوغ سرمایه‌داری که به همراه ناعدالتی، استثمار و اختناق می‌باشد، و برای رسیدن به سطح بالاتری از جامعه تحت لوای سوسیالیسم ضروری است.

 

قریدریش انگلس نوشته است: "ما هدفی پایانی نداریم. ما انقلابی هستیم. ما نمی‌خواهیم قوانینی جاودان برای بشریت دیکته کنیم."

 

"کارگران جهان متحد شوید!"

لینا وسترلوند

 

توضیح مترجم:

این ترجمه آزاد دربرگیرنده بخشی از نوشته "لینا وسترلوند Lina Westerlund" است که در تاريخ پنجشنبه ۲۶ ماه مارچ ۲۰۰۹ (۶ فروردین ۱۳۸۸)در شماره ۸۴۳ نشریه سوئدی "اُفنسیوOffensiv " درج شده است.

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com