به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 117 ، اسفند ماه 1387

 

آموزش سربازان آمريکايی در دهکده های مصنوعی عراقی واقع در آمريکا !

 

در اعماق صحرای "موهاوی" در جنوب ایالت کالیفرنیای آمریکا ، مجموعه ای از روستاهای ساختگی شبيه به روستاهای عراقی وجود دارند که سربازان آمريکايی پيش از اعزام به عراق و شرکت در صحنه های واقعی جنگ ، در آن دهکده ها تعليم می بينند. اين مرکز آموزشی ارتش آمريکا در پادگان "ايروين" در فاصله ۲۴۰ کيلومتری لس آنجلس (تقريبأ ۱۶ هزار کيلومتری عراق) در حاشيه دره ای به نام "دره مرگ" واقع شده و بيش از ۲۵۰۰ کيلومتر مربع وسعت دارد و ۱۳ دهکده مصنوعی عراقی را در بر ميگيرد.

 

پادگان ايروين در جنگ جهانی دوم به عنوان ميدان مشق و محلی برای تمرين واحد های توپخانه ارتش آمريکا بنا شد. پس از جنگ نيز اين پادگان به مدت ۵۰ سال به عنوان ميدان جنگ تمرينی (که مرگبارترين سناريو های جنگی فرضی دوران جنگ سرد در آن تمرين ميشد) برای آموزش سربازان و افسران ارتش آمريکا مورد استفاده قرار گرفت. ارتشی فرضی به نام "کراسنوو" متشکل از صدها سرباز آمريکايی ملبس به يونيفرم روسی (که از نظر سازماندهی و تعداد نيرو و مهمات شباهت زيادی به ارتش شوروی داشت) سوار بر تانک های "شريدن" (که تغييراتی در آنها داده شده بود که شبيه به تانکهای T-72 روسی شوند) در دره ها و صحرا های اين پادگان به سربازان آمريکايی حمله کرده و يک جنگ فرضی را با آنها تمرين ميکردند. در اين جنگ فرضی وانمود ميشد که ارتش شوروی از "دهنه فولدا" (۱) در اروپای مرکزی به کشورهای اروپای غربی حمله کرده و ارتش آمريکا بايد جلوی پيشروی آن را بگيرد.

   

پادگان ايروين از سال ۲۰۰۳ تاکنون، آخرين ايستگاه سربازان اعزامی به عراق بوده است. سربازان آمريکايی در طی سه هفته آموزش در دهکده های مصنوعی، شرايط دشواری را که در عراق منتظرشان است عملأ تجربه ميکنند. در اين چند سال بيش از ۲۰۰۰ زن و مرد عراقی مقيم آمريکا در نقش روستائيان عراقی در اين روستاها زندگی کرده و شرايطی مشابه عراق را برای تمرين جنگی سربازان آمريکايی ايجاد کرده اند. سربازان آمريکايی که برای آموزش به اين مرکز فرستاده می شوند، دقيقأ مانند وقتی که در عراق به سر خواهند برد، با حمله گروه های مسلح عراقی، بمب گذاری های انتحاری، شورش ها و درگيری های ميان گروه های مسلح شيعه و سنی و حتی گروگانگيری و سر بريدن اسرا و گروگان ها روبرو می شوند. یکی از نکات قابل توجه این است که ارتش آمريکا در زمينه تهيه سناريو های تمرينی و فضا سازی و کارگردانی هنرپيشه ها از هاليوود نيز ياری گرفته است. ساکنين روستا های مصنوعی حتی تحت آموزش های هنرپيشگی نيز قرار گرفته اند و يکی از معلمين بازيگری آن ها هنرپيشه مشهوری به نام "کارل ويترز" است که در فيلم "راکی" نقش بوکسری به نام "آپولو کريد" را بازی کرده بود.

 

پادگان ايروين در ايجاد محیطی مشابه به شرايط عراق آنقدر مؤثر بوده که تاکنون چندين سرباز آمريکايی پس از حضور در این روستاهای ساختگی دچار بيماری "فرسودگی ناشی از حضور در ميدان جنگ" و ديگر مشکلات روانی شده اند. بطوري که برخی از آنها پس از اتمام دوره آموزشی در اين دهکده های مصنوعی ديگر قادر به حضور در ميدان جنگ واقعی در عراق نبوده و از اعزام به عراق معاف شده اند. وقتی که در يکی از جنگ های فرضی قرار ميشود که فردی زخمی يا کشته شود (برای اينکه صحنه های جنگ های خونين واقعی را هرچه بيشتر برای سرباز ها عادی کنند) حداکثر امکانات به کار گرفته می شود و زخمی ها و کشته ها بسيار ماهرانه گريم می شوند. بطوري که برخی از سرباز ها با ديدن آنها از شدت ترس و وحشت بی هوش ميشوند.

 

يکی از روستاهای مصنوعی "مدينه جبال" نام دارد و با ترکيب تکنولوژی مدرن ارتش آمريکا و جعلی سازی های هاليوودی ساخته شده است. بيش از ۳۵۰ نفر غير نظاميان عراقی ساکن آمريکا و شبه نظاميان "گارد ملی نوادا" (که جزو مرتجع ترين نژادپرستان و فاشيست های آمريکا می باشند) تقريبأ در تمام طول سال در کلبه های چوبی اين دهکده زندگی ميکنند. ساکنين اين روستاهای مصنوعی بطور روزمره با ايجاد يک سلسله از وقايع پيچيده به تعليم سربازان آمريکايی و آماده کردن آنها برای رو دررويی با مردم عراق مشغولند. يک روز معمولی در اين روستاها همراه با تمام ابهامات و آشفتگی ها و سراسيمگی های ناشی از جنگ و حضور اشغالگران در شهرها و روستاهای واقعی در عراق، شروع ميشود. هنرپيشه ها (ساکنين عرب دهکده های مصنوعی) موظف هستند که فقط عربی صحبت کنند و تمام مکالمات آنها با نيروهای نظامی آمريکايی در حضور مترجم انجام شود. اين مقررات موجب ميشود که سرباز ها در شرايطی کاملأ مشابه با عراق (جايی که آن ها قادر به ايجاد ارتباط انسانی با مردم نيستند) قرار بگيرند. در زير اين روستاهای مصنوعی تونل ها و مخفی گاه هايی ساخته شده که محل زندگی افرادی است که نقش عراقی های مسلح (اعضای گروه های ضد آمريکايی) را بازی می کنند. آنها بايد تمام مدت، غير از مواقعی که مثلأ به نيرو های آمريکايی حمله می کنند، در اين مخفی گاه ها بمانند. کار آنها قاچاق اسلحه و طراحی و انجام حملات مسلحانه به نيرو های آمريکايی، مين گذاری جاده ها، گروگان گرفتن سربازان آمريکايی، راندن ماشين های حامل بمب و يا انجام عمليات بمب گذاری انتحاری است. اين افراد بنا بر نقشی که دارند (نقش عراقی مسلح ضد آمريکائی) مرتبأ قرارگاه آمريکايی ها (محل خواب سربازهايی که برای تعليم آمده اند) که در چند صد متری دهکده قرار گرفته را  مورد حملات مسلحانه مانند آنچه که واقعأ در عراق در جريان است ، قرار می دهند. وقتی يکی از اين درگيری های (مصنوعی) شروع می شود، افسرهايی که نقش داوری را به عهده دارند فورأ تصميم می گيرند که کدام سرباز بايد کشته و کدام يک زخمی شود. افرادی که نقش خبرنگاران خبرگزاری الجزيره را به عهده دارند نيز اخبار اين درگيری ها را گزارش می کنند که مرتبأ از تلويزيون های روستا پخش می شوند. اين عمليات تمرينی آنقدر ماهرانه انجام می شوند و آنچنان واقعی به نظر می رسند که بسياری از افسران آمريکايی که تجربيات زيادی از جبهه های عراق اشغالی دارند را نيز به تحسين واداشته است.

 

يکی از شخصيت های فرضی روستای "مدينه جبال" شخصی به نام "منصور حکيم" است که توسط يکی از افسران ارتش آمريکا به نام "تيموتی ويلسون" بازی ميشود. "منصور حکيم" مثلأ مغازه دار روستا است و سربازانی که برای آموزش به آنجا فرستاده می شوند بدون آنکه از هويت او و نقش آموزشی او اطلاعی داشته باشند، با او دوست می شوند و در مواقع استراحت از مغازه او "هات داگ" (سوسیس) و نوشابه و بيسکويت و اجناس مشابه خريداری ميکنند. منصور با حيله های متفاوت تلاش می کند که اعتماد سرباز ها را جلب کرده و آنها را به دام خود بياندازد. به عنوان مثال اگر سربازی به تنهايی وارد مغازه او شود، ناگهان در محاصره عراقی های مسلح قرار گرفته و اسير می شود. و يا "منصور حکيم" پس از دوستی با سرباز ها و جلب اعتماد آنان بساط فروش "هات داگ" را به محلی در نزديکی پادگان آمريکايی ها می برد. او پس از چند روز عادی سازی و فروش غذا در کنار پادگان، يک روز داخل وسائل خود مقداری بمب کار ميگذارد و چندين سرباز را می کشد. و بدينگونه است که سرباز ها در ارتباط با "منصور حکيم" ياد ميگيرند که هيچوقت به هيچ عراقی اعتماد نکنند.

 

ظاهرأ عراقی هايی که در اين روستاهای مصنوعی زندگی میکنند از حقوق و مزايای خوبی بهره می برند. برخی از آنها در هنگام شروع کار خود در اين روستاها هنوز گرين کارت نداشته اند اما پس از مدتی شهروند آمريکا شده اند. و اين واقعيت نشان می دهد که همکاری عراقی ها در اين مرکز آموزشی دارای ارزش فراوانی برای ارتش آمريکا است. برخی از آنها بخشی از حقوق خود را برای خانواده هايشان در عراق اشغالی می فرستند. اما شغل خود را از افراد خانواده و دوستان خود پنهان می کنند. اغلب عراقی های مخالف جنگ، اين بازيگران را "خائن و همکار دشمن" می نامند. بازيگران عراقی معمولأ دچار ناآگاهی سياسی اجتماعی بوده و به نقشی که در تأمين منافع ارتش آمريکا دارند، آگاه نيستند. برخی از آنها از شغل خود خيلی راضی بوده و خوشحالند که می توانند در داخل خاک آمريکا مانند وقتی که در عراق بودند، لباس عربی (دشداشه) بپوشند و عربی صحبت کنند و در روستايی شبيه به محل تولد خود زندگی کنند. اما همه اين افراد اساسا به خاطر نياز مالی به کار در اين دهکده ها جلب می شوند.

 

يکی از اهدافی که ارتش آمريکا با آموزش سرباز ها در اين دهکده های مصنوعی دنبال می کند، علاوه بر آموزش نظامی آنان، شستشوی مغزی و تلقين ايده های نژادپرستی به آن ها است. شخصيت های عراقی (بازيکنان ساکن روستا) با رفتار خود می کوشند فرهنگ عقب مانده و ارتجاعی اسلامی را به عنوان فرهنگ همه مردم عراق معرفی کنند و به این وسیله حس کینه و عداوت را در سربازان آموزشی رشد دهند. به عنوان مثال در يکی از روستاهای مصنوعی (به نام "مدينه واصل") يک عراقی نقش شهردار را بازی ميکند که (فرضأ) همزمان دارای دو زن است. در جریان چنین صحنه سازی هایی ست که سرباز های آمريکايی با فرهنگ ارتجاعی مذهبی (که تصور ميکنند فرهنگ همه عراقی ها است) آشنا می شوند.

 

ايجاد اين روستاهای مصنوعی و شيوه تعليم سربازان در آنجا نشان دهنده تغييرات وسيعی است که در تاکتيک ها و انواع آموزش های نظامی ارتش آمريکا (از بعد از جنگ جهانی دوم) رخ داده است. در اين پادگان (برخلاف آموزش جنگ های کلاسيک ميان ارتش ها) تاکتيک های محيلانه و شيوه های مبارزه با گروه های شبه نظامی و ساکنين شهر و روستاهای اشغال شده توسط ارتش آمریکا به سربازان آمريکايی آموزش داده ميشود.

 

چندی پیش ، شش تن از فرماندهان ارتش آمريکا به انتقاد از دولت (و بخصوص دانالد رامسفيلد) پرداخته و اعلام کرده اند که اگر از ابتدای اشغال عراق برنامه ريزی های آموزشی (مانند ايجاد اين روستاهای مصنوعی) برای تعليم نبردهای چريکی و به اصطلاح ضد تروريستی وجود داشت، وضعيت ارتش آمريکا در عراق بهتر از حالا می بود.        

 

ارتش آمريکا اخيرأ طرحی را برای ايجاد دهکده های افغانی در پادگان "ايروين" نیز علنی کرد که مخارجی بيش از ۱۲ ميليون دلار برای آن تخمين زده شده است. با توجه به اين واقعيت به نظر می رسد که (همانطور که اوباما در دوران انتخابات رياست جمهوری اعلام کرد) دولت آمريکا قصد دارد که دامنه جنگ تجاوز کارانه خویش در افغانستان را هرچه بيشتر تشديد کرده و آن را وسعت دهد.

 

اما واقعيت اين است که حتی پيشرفته ترين امکانات آموزشی و ميلياردها دلار هزينه های تبليغاتی و آموزشی نه می تواند منجر به جلب حمايت توده ها از جنگ ضد خلقی جاری در عراق و افغانستان شود، و نه منجر به تسليم مردم عراق و افغانستان گردد. پيش از آنکه اين تغييرات (که در شيوه های آموزشی و سازماندهی ارتش های امپرياليستی داده شده) بتوانند تأثير مهمی روی نتيجه جنگ بگذارند، اشغالگران با تحولات عظيم تری در واقعيات اجتماعی- سياسی جوامع تحت سلطه و جنگ زده روبرو خواهند شد. و دير يا زود مقاومت توده ای آنچنان گسترده خواهد شد که هيچ نوع آموزش نظامی مدرن و پرخرج نيز قادر به مقابله با آن نخواهد بود. و آن روزی است که توده های تحت ستم سلطه امپرياليسم قادر شوند تا مبارزات خود را منسجم کرده و به رهبری و تشکل های انقلابی خود دست یابند و امپرياليست ها را از سرزمين های خود بيرون رانند.

    

زيرنويس:

 

(1) "دهنه فولدا" منطقه ای پست و کم ارتفاع است که در ميان چهار کوهستان مرتفع در مرز آلمان شرقی سابق و فرانکفورت (آلمان غربی) واقع شده و نام خود را از شهر "فولدا" گرفته است. "دهنه فولدا" در دوران جنگ سرد از اهميت استراتژيک فراوانی برخوردار بود. اين منطقه (که يک ارتش بزرگ به راحتی می تواند وارد آن شود) يکی از دو منطقه ای است که در دوران جنگ سرد می توانست برای عبور تانک های روسی و شروع جنگهای (فرضی) ميان شوروی و کشورهای غربی مورد استفاده قرار بگيرد. منطقه ديگری که از اين نظر منطقه ای استراتژيک محسوب ميشد، منطقه ای در شمال آلمان بود. يکی ديگر از مناطق استراتژيک (با اهميتی کمتر از دو منطقه ديگر) رودخانه دانوب در اتريش بود.         

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com