به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 116، بهمن ماه 1387 

مريم
جنگ غزه و نگاهی به برخی از توافقات آمريکا و اسرائيل در قالب قرارداد آتش بس !

در ۱۶ ژانويه ۲۰۰۹ پس از مذاکراتی ميان مقامات دولتی آمريکا و اسرائيل و بر اساس توافقاتی ميان اين دو دولت، قرارداد آتش بس موقت يک جانبه ای در غزه توسط دولت اسرائيل اعلام شد. اعلام این باصطلاح آتش بس از سوی دولت اسرائيل پس از حملات وسیع ارتش اسرائيل به غزه و قتل عام بیرحمانه مردم بی دفاع فلسطینی و ویرانی خانه و کاشانه هزاران فلسطینی صورت گرفت. در شرایطی که در طول جنگ ضد خلقی اسرائيل، افکار عمومی در سطح بین المللی ضمن محکوم کردن جنایات دولت اسرائيل و سکوت امپریالیست ها در مقابل تجاوزگری آشکار اسرائيل خواهان قطع فوری این جنگ ضد خلقی بودند، دولت اسرائيل بدون کوچکترین توجهی به خواست های بین المللی مشغول قلع و قمع مردم ستمديده فلسطین بود. در واقع اعلام آتش بس و گرفتن پز صلح از جانب جنایتکاران حاکم بر اسرائيل زمانی انجام شد که دولت اسرائيل مدعی بود به اهداف نظامی ضد خلقیش در غزه تحقق بخشیده است.

البته خروج نيروهای اسرائيل از غزه در زمانی صورت گرفت که مدارک و شواهد بيشماری در افشای ابعاد گسترده جنايات دولت اسرائيل در نوار غزه، در سطح جهان منتشر شده بود. در طول سه هفته ای که حملات موشکی اسرائيل به غزه مرتبأ ادامه داشت، دسترسی به اجساد بسياری از کشته شدگان و یا زخمی ها در زير آوار غیر ممکن بود و درنتيجه تهيه آمار دقيق قربانيان دشوار گرديده بود اما پس از برقرار شدن آتش بس، اجساد بيشتری از زير آوار بيرون کشيده شدند و هر روز که می گذشت آمار دقيقتری از قربانيان غيرنظامی جنگ منتشر می شد. طبق گزارش وزارت بهداشت غزه، بيش از ۱۳۰۰ نفر (از جمله ۴۱۰ کودک و ۱۰۴ زن و ۴ خبرنگار) در اثر حملات اسرائيل به قتل رسيده و حدود ۵۳۰۰ نفر (منجمله ۱۸۵۵ کودک و ۷۹۵ زن) زخمی شده اند. هرچند که پيش از حملات اخير نيز مردم غزه تحت محاصره نيروهای صهيونيستی هیچگونه آسايش و رفاهی نداشتند، اما در حال حاضر نيز زندگی در نوار غزه حتی به حالت پيش از جنگ برنگشته است. اکنون بيش از ۴۰۰ هزار خانواده بدون آب آشاميدنی و برق به سر ميبرند. سيستم فاضلاب شهری تقريبأ از ميان رفته است. بيش از ۱۰۰ هزار نفر خانه هايشان را از دست داده و در زادگاه خود آواره گشته و مانند پناهندگان در وخیم ترین شرایط ممکنه زندگی ميکنند. در برخی از محلات مانند "جباليه" همه خانه ها با خاک يکسان شده اند. بر اساس اخطار سازمان بهداشت جهانی، جاری شدن فاضلاب در خيابانها و ماندن اجساد در زير آوار منجر به افزايش خطر گسترش بيماری های مسری مرگبار شده است. درحاليکه امکانات بهداشتی و پزشکی مورد نياز برای مقابله با اينگونه بيماري ها نيز (به علت بمباران و ويران شدن بيمارستان ها توسط ارتش اسرائيل و يا به علت محاصره نوار غزه) در اختيار ساکنين اين منطقه قرار ندارد. به عنوان مثال ۳۴ مرکز بهداشت (منجمله ۸ بيمارستان) توسط ارتش اسرائيل بمباران شده و ۱۶ نفر دکتر و پرستار و کارکنان بيمارستان کشته و ۲۲ نفر زخمی شدند. "بن کيمون" رئيس سازمان ملل پس از بازرسی شخصی از غزه اعلام کرد که تنها برای رفع نيازهای ابتدايی مردم غزه (مانند آب آشاميدنی و برق و قابل زيست کردن خانه های ويران شده) به بيش از ۳۳۰ ميليون دلار کمک مالی نياز هست. او گفت که بازسازی ۵۰۰۰ ساختمانی که کاملأ نابود شده اند و تعمير ۲۰ هزار ساختمانی که صدمه ديده اند، بيش از ۲ ميليارد دلار هزينه در بر خواهد داشت. (1)

سرانجام پس از اعلام آتش بس یک جانبه، دولت اسرائيل در روز چهارشنبه ۲۱ ژانويه اعلام کرد که آخرين سرباز ارتش صهيونيستی از نوار غزه خارج شده است. اما مردم فلسطين عملأ ديدند که خروج فيزيکی نيروهای اسرائيل از غزه نيز به معنای ايجاد صلح و پايان تجاوز نظامی اسرائيل عليه مردم فلسطين نيست. چرا که یک هفته بعد در ۲۸ ژانويه عملکرد ارتش اسرائيل به خوبی ماهيت فريبکارانه به اصطلاح "قرارداد صلح" اخير در غزه را نشان داد و ثابت کرد که هرگاه دولت اسرائيل بخواهد، می تواند تجاوزات نظامی خود در داخل نوار غزه را (البته حال با دستاويز قرار دادن همين قرارداد آتش بس) از سر بگيرد.

در صبح روز چهارشنبه  ۲۸ ژانويه ۲۰۰۹ بمب افکن های اسرائيلی مرز غزه و مصر را بمباران کردند که آمار صحيحی از قربانيان آن در دسترس نيست. ظاهرأ ارتش اسرائيل اين حمله وحشيانه به مناطق مسکونی غزه را به عنوان عکس العملی در مقابل واقعه بمب گذاری روز قبل انجام داده است. در روز سه شنبه ۲۷ ژانويه در اثر انفجار يک بمب که از راه دور کنترل می شد، در يکی از پست های بازرسی در مرز غزه يک سرباز ارتش اسرائيل کشته و سه سرباز زخمی شدند. سربازان اسرائيلی پس از اين انفجار به سمت فلسطينی هايی که در محل بودند آتش گشودند و يک روستايی فلسطينی را به قتل رساندند. غروب همان روز نيز نيروهای اسرائيلی "حسين ابو- شمايا" ( يکی از نيروهای نظامی حماس که با موتور سيکلت در حال عبور از يکی از جاده های غزه بود) را با شليک موشک زمين به زمين کشتند. (2)

پس از اعلام باصطلاح آتش بس، افراد و سازمانهای مختلف (مانند سازمان ملل، سازمان بهداشت جهانی، سازمان عفو بين الملل و سازمانهای غير دولتی مدعی دفاع از مردم فلسطين) برای بازرسی به منطقه رفته و مدارک و شواهد متعددی در اثبات جنايات ضدبشری اسرائيل جمع آوری و منتشر نمودند ،که به نوبه خود نشانگر ادعای فريبکارانه دولت اسرائيل در رسیدن به یک صلح عادلانه و پایدار با مردم فلسطین بود. طبق گزارشات رسمی، ارتش اسرائيل حتی پس از اعلام آتش بس نيز به بمباران های پراکنده در محلات غزه ادامه داد. به عنوان مثال چند ساعت پس از اعلام آتش بس، نيروهای اسرائيلی دختربچه ۸ ساله ای را در شهر "بيت هانون" و جوان ۲۰ ساله ای را در حومه شهر "خان يونس" به قتل رساندند. در ۱۶ ژانويه نيز خانه يکی از پزشکان بيمارستان غزه که گزارشاتی را در رابطه با تعداد قربانيان بمباران به خبرگزاري های خارجی داده بود، بمباران شد و ۳ دختر او کشته شدند. کانال های تلويزيونی گزارشی از اين دکتر در حال تلاش برای نجات جان دخترهايش منتشر کردند که بسيار زجرآور بود.

"سازمان عفو بين الملل" پس از بازرسی غزه، با روشن شدن ابعاد وحشتناک جنایات ارتش اسرائيل در آن جا، دولت اسرائيل را به دليل استفاده از سلاح شيميايی (مانند فسفر سفيد) متهم به ارتکاب جنايات جنگی کرد.  هيئت های بازرسی اين سازمان شهادت داده اند که سطح بسياری از خيابان ها و خانه های غزه (و حتی داخل ساختمان ها و تأسيسات سازمان ملل منجمله خوابگاه پناهندگان) پوشيده از گرد فسفر سفيد بوده و يکی از بيمارستانهای غزه نيز در اثر شليک موشک حامل فسفر سفيد به آتش کشيده شده است. تعداد زيادی از پوسته ها و قطعات موشکهای پرتاب کننده سلاح شيميايی نيز در خيابانها و خانه ها ديده شده اند که استفاده از سلاح شيميايی توسط اسرائيل را تأئيد می کنند. فسفر سفيد مانند بمب ناپالم عمل کرده و در تماس با پوست بدن، به تدريج پوست و گوشت و استخوان را سوزانده و به مرگ زجرآور و يا نقص عضو فرد منجر ميشود.

پس از افشای گزارشات رسمی که جرايم جنگی دولت و ارتش اسرائيل را اثبات می کنند، دولت اسرائيل در هراس از نتایج رسوایی های به بار آمده اعلام کرد که اسامی افسران ارتش اسرائيل که در حمله به غزه شرکت داشته اند را فاش نخواهد کرد. اين اقدام دولت اسرائيل برای مخفی نگه داشتن اسامی افسران ارتش، با هدف خنثی کردن شکايات بازماندگان قربانيان غزه به دادگاه های بين الملل صورت گرفته است. طبق قوانين بين الملل نمی توان از دولت هايی که به رسميت شناخته شده اند شکايت کرد.  اما ميتوان از افرادی که دستور انجام جنايات جنگی را داده اند، به دادگاه های بين الملل شکايت کرد. تاکنون برخی از گروه های حامی مردم فلسطين (و ديگر مناطق جنگ زده) تلاش کرده اند که با استفاده از قوانین جاری یعنی معاهده های صلح بين الملل و يا قوانين سازمان ملل متحد، جنايتکاران جنگی را به مجازات برسانند. به عنوان مثال در کشور انگلستان قانونی به نام "محدوده اختیار قضايی جهانی" وجود دارد که بر اساس آن شهروندان انگليس قادر هستند از جنايتکاران جنگی (حتی از کسانی که شهروند انگليس نيستند و يا جرايم جنگی را در خارج از انگلستان مرتکب شده اند) به دادگاه شکايت کنند. در چند سال اخير با استفاده از اين قانون، عليه چند نفر از مقامات ارتش و سازمان امنيت اسرائيل (منجمله ژنرال "آويو کوشاوی" فرمانده سابق نيروهای نظامی اسرائيل مستقر در غزه و "آوی ديشتر" رئيس سابق سازمان امنيت اسرائيل) به دادگاه انگليس شکايت شده است. اما مجرمين فقط با خودداری از مسافرت به انگلستان عملأ توانسته اند از مجازات فرار کنند. 

در طول سال ها ، ده ها نفر از مقامات نظامی و دولتی اسرائيل نيز (مانند "ايهود باراک" وزير دفاع اسرائيل و "ماتان ويلنايی" معاون او، "ايهود اولمرت" نخست وزير و "زيپی ليونی" وزير امور خارجه اسرائيل) رسما توسط دادگاه های کشورهای مختلف اروپايی تحت تعقيب هستند ولی تنها به علت حمایت قدرت های امپریالیستی از آنها ست که این سیاستمداران ضد خلقی به کار و حیات خود ادامه می دهند.

بطور مثال در شکايت نامه ای عليه "ايهود باراک" گفته شده که: "مظنون در ژوئن ۲۰۰۷ فرمان محاصره يک و نيم ميليون نفر ساکنين غزه را داد. اين محاصره که هنوز هم (تا سال ۲۰۰۹) ادامه دارد، بر اساس قوانين بين الملل "مجازات جمعی" ساکنين غزه محسوب شده و درنتيجه در حوزه جرايم جنگی قابل پيگرد می باشد. چرا که يک سال و نيم محاصره غزه موجب کمبود شديد مواد غذايی و سوخت و دارو و وسايل پزشکی و آب آشاميدنی و برق و ديگر مايحتاج اوليه ساکنين منطقه شد و سيستم فاضلاب شهری را نابود کرد و زندگی يک و نيم ميليون نفر را به مخاطره انداخت.  اين اقدامات، تخلف از قوانين "چهارمين پيمان ژنو" و زير پا گذاشتن احکام "معاهده رم" محسوب ميشوند. مظنون در ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸ دستور بمباران هوايی اماکن عمومی غزه را داد. صدها هواپيمای بمب افکن اسرائيلی با ريختن صدها تن بمب روی محلات مسکونی، هزاران خانه را ويران و صدها هزار نفر را آواره کردند. در اين حملات بيش از ۱۲۰۰ زن و مرد و کودک کشته و ۵۳۰۰ نفر زخمی شدند."

بررسی قرارداد مورد حمایت آمریکا و اسرائيل و توافقات صورت گرفته از يکطرف، و ادامه حملات پراکنده نظامی اسرائيل در غزه از طرف ديگر، به روشنی نشان ميدهد که اسرائيل و حاميان امپرياليست آن خواهان برقراری صلح واقعی در منطقه نبوده و آتش بس اعلام شده نيز بدلیل ماهیت ضد خلقی دولت اسرائيل و نقش این دولت به مثابه چماق امپریالیسم در خاورمیانه فاقد هر گونه چشم انداز برای برقراری یک صلح دمکراتیک در منطقه می باشد. درواقع اين قرارداد آتش بس و شرط و شروط هايی که در آن درج شده، خود ميتواند به عنوان دستاويزی برای به راه انداختن درگيری های مسلحانه جديد و گسترده تری عليه مردم فلسطين به کار گرفته شود.

يکی از نکات برجسته قرارداد مزبور، تعهد دولت آمريکا در رابطه با تحت فشار قرار دادن "ناتو" و کشورهای عربی متحد آمريکا برای افزايش نيروهای نظامی و اطلاعاتی آنها در منطقه (ظاهرأ با هدف جلوگيری از ورود سلاح و مهمات به فلسطين) بخصوص از مرز غزه با مصر می باشد. درنتيجه توافقات مزبور، نيروهای طرفدار آمريکا مستقر در منطقه اين قدرت را خواهند داشت که کشتی ها و هواپيماهايی را که مشکوک به حمل سلاح و مهمات برای حماس و ديگر نيروهای مخالف اسرائيل هستند را بازداشت و تصرف کنند.

اين ترفند جديد عليه مردم منطقه (که با همکاری کامل امپریالیسم آمريکا و اسرائيل تحت عنوان "آتش بس" اعلام شده) به تصويب دولت مصر و کشور های عضو اتحاديه اروپا نيز رسيده است. هرچند که اين توافقات در آخرين روزهای دولت جورج بوش به تصويب رسيدند، اما با درميان گذاشتن آنها با "باراک اوباما" و اعضای دولت او (مدتی پيش از ورود او به کاخ سفيد) موافقت دولت جديد آمريکا در اين رابطه نيز جلب شده و توافقات نظامی آمريکا و اسرائيل در رابطه با غزه تا زمان اتخاذ سیاست جدید  توسط دولت"اوباما" ادامه خواهد داشت.

مفاد قرارداد آتش بس غزه به روشنی نشان دهنده اين واقعيت است که قرارداد مزبور نه در جهت برقراری صلح واقعی در نوار غزه، بلکه با هدف سرکوب هرچه بيشتر مردم منطقه طراحی شده است. اين قرارداد شباهت زيادی به سياست "خط مشی بهبود امنيت" (معروف به SIP) دارد. (3) SIP  يکی از سياستهای امپرياليستی دولت آمريکا است که در دوره رياست جمهوری بوش شروع شده است.  مطابق این سیاست نيروهای ارتش آمريکا (و نيروهای نظامی دولتهای حامی آمريکا که عضو "(SIP)" هستند) می توانند به بازداشت و تصرف هواپيماها و کشتی های  مشکوک به حمل موشک ها و تجهيزات هسته ای در مرزهای بين الملل بپردازند. به روشنی ميتوان ديد که معاهداتی مانند (SIP) و يا قرارداد آتش بس غزه تنها در جهت حفظ و گسترش اتوريته و توسعه تجاوز گری و سلطه امپرياليست ها در خاورميانه و آسيا و ديگر مناطق مختلف به کار گرفته ميشوند و هيچ ربطی به حفظ صلح و يا کنترل توليد و تجارت سلاح و یا تسلیحات کشتار جمعی ندارند.

اقدامات ديپلماتيک دیگر نیز مانند نشست "اسرائيل -  اتحاديه اروپا" که با شرکت مقامات چندين کشور اروپايی و مصر و اسرائيل و زیر نام یافتن "راه حل" برای مشکلات منطقه انجام شد، هدفی جز تقویت موضع ضد خلقی اسرائيل و ادامه خلع سلاح و ايزوله نمودن و محاصره مردم غزه نداشت. در نشست مزبور هيچ اشاره ای به جنايات اسرائيل نشد و اقدامی برای رفع محاصره غزه صورت نگرفت. بلکه برعکس، جنايات دولت اسرائيل در غزه (به بهانه دفاع از خود اسرائيل در مقابل حماس) برحق جلوه داده شد. بنابراين همکاری امپرياليست ها (و دولت های فاسد عرب مانند مصر و عربستان سعودی و اردن و غيره) با دولت اسرائيل در توافقات و قرارداد صلح اخير در غزه، عملأ منجر به ادامه محاصره مردم غزه تا مدت نامعلومی شده و خطر شروع جنگ های جديد در منطقه (با اتکا به همين قرارداد ها) را افزايش داده است.

از سوی دیگر هر چند که دولت مصر رسمأ به نيرو های آمريکا و اروپا اجازه استقرار در داخل خاک اين کشور را نداده، اما با دولت اسرائيل و امپرياليست ها در کنترل مرزهای هوايی و دريايی عليه مردم غزه همکاری ميکند. مرز غزه و مصر به شدت توسط نيروهای اسرائيلی و مصری کنترل ميشود که تاکنون (به بهانه جلوگيری از ورود اسلحه به منطقه) از ورود چندين کاميون حامل مواد غذايی و دارويی برای مردم محروم به داخل غزه جلوگيری کرده اند.

دولت آمريکا نيز نيروی دريايی خود را در آب های منطقه مستقر کرده و دريای سرخ را عملأ در کنترل خود گرفته است. نيروهای دريايی چندين کشور اروپايی مانند فرانسه و انگلستان نيز در کنترل دريای سرخ با نيروهای آمريکايی همکاری ميکنند. ارتش آمريکا چندين واحد مهندسی خود را همراه با ماشين آلات و مهمات بسيار پيشرفته برای کشف تونل ها و راه های زيرزمينی در مرزهای غزه، به صحرای سينا فرستاده است. نيروهای نظامی مصر نيز در ايالت تگزاس تحت آموزشهايی در اين رابطه قرار دارند.

با توجه به سخنان و عملکرد طرفين (حماس و دولت اسرائيل) به نظر ميرسد که هيچکدام از آنها واقعأ خواهان متوقف کردن کشتار مردم بيگناه نبوده و آتش بس اخير نيز عملأ چيزی بيش از اعلام تنفس کوتاهی قبل از شروع جنگ های جديد ومصائب شدیدتر برای مردم فلسطین  نيست.

در چنین اوضاع و احوالی صهيونيست های جنايتکار با بیشرمی تمام سیاست های ضد مردمی دارو دسته وابسته حماس را مستمسک قرار داده و ضمن تشویق توده های تحت ستم فلسطین به پیروی از سازشکاران و رهبری فاسد حاکم برسازمان فتح توده های مقاوم فلسطين را تهدید و تاکید کرده اند که هدف آنها از کشتار مردم بی دفاع غزه زهر چشم گرفتن از همه فلسطينی هايی است که در مقابل صهيونيسم مقاومت می کنند. به عنوان مثال در مقاله ای در سايت اينترنتی وزارت دفاع اسرائيل نوشته شده که "فلسطينی های ساحل غربی بايد فاجعه ای را که حماس بر سر غزه آورد ببينند و عبرت بگيرند. اگر فلسطينی های ساحل غربی از عباس و سياست های او پيروی نکنند، ساحل غربی نيز دچار سرنوشتی مشابه غزه خواهد شد."

جنگ غزه و آتش بس دست پخت دولت جنایتکار اسرائيل و اربابان امپریالیستش در غزه نه تنها ماهیت آن ها به مثابه دشمنان اصلی خلق های تحت ستم منطقه را نشان می دهد بلکه یکبار دیگر بر ضرورت ایجاد یک صلح دمکراتیک در منطقه که متضمن حقوق عادلانه خلق فلسطین باشد نیز تاکید می کند. صلحی که از مسیر اتحاد خلقهای تحت ستم فلسطین با توده های زحمتکش یهود و سازمان دادن مبارزه ای انقلابی بر علیه دشمن مشترک یعنی سلطه امپریالیسم و صهیونیسم می گذرد. 

زيرنويس ها:

(1) اين واقعيت که اتحاديه اروپا بزرگترين منبع کمکهای خارجی به فلسطين است، برخی را دچار توهم در رابطه با اهداف اتحاديه اروپا از پرداخت اين کمک ها کرده است. واقعيت اين است که کمک های مالی اتحاديه اروپا (و يا سازمان ملل و ديگر مؤسسات مشابه) بدون شرط و شروط و اخذ تعهداتی از دولت فلسطين (که به ضرر توده های محروم و به نفع گسترش سلطه امپرياليسم می باشند) انجام نميشود.  

(2) يکی ديگر از واقعيت هايی که در اينگونه حملات ثابت ميشود اين است که ارتش اسرائيل دارای تکنولوژی پيشرفته برای هدفگيری های بسيار دقيق می باشد. اين مسئله نشان دهنده دروغ بودن ادعاهای اخير دولت اسرائيل (که کشته شدن غيرنظاميان فلسطينی را نتيجه خطاهای تکنيکی خوانده) می باشد.

(3): پيرو دستور دولت آمريکا (در زمان رياست جمهوری جورج بوش) در رابطه با خط‌ مشی دريايی آمريکا در خاورميانه که به "خط مشی بهبود امنيت داخلی" (SIP) مشهور است، از سال ۲۰۰۳ تاکنون مانورهای دريايی متعددی در آبهای منطقه انجام شده است. بحرين اولين کشور منطقه بود که در مانورهای (SIP) با آمريکا همکاری کرد. كويت، قطر و عربستان و امارات متحد عرب نيز (همراه با پاکستان، کره جنوبی، انگلستان، فرانسه، ایتالیا، استرالیا و چند کشور ديگر عضو (SIP)در اين مانورها شركت داشته اند. مجموعأ ۶۲ کشور عضو (SIP) هستند. اما تشکلی که از اين کشورها تحت نام (SIP) ايجاد شده، رسمأ به عنوان ائتلافی داوطلبانه معرفی شده است. بدين معنا که ظاهرأ (SIP) تشکيلات و سازمان و يا بنیادی بین المللی محسوب نمی شود و تنها ائتلافی برای کنترل وسائل نقلیه دریائی و زمینی و هوائی برای جلوگیری از حمل و نقل سلاح کشتار جمعی در منطقه (بخصوص حمل اينگونه سلاح توسط ایران و کره شمالی که دو کشوری هستند که آمریکا ﺁنها را " دزدان سلاح کشتار جمعی" ناميده) محسوب شده است. نوع و شکل اداره و سازماندهی (SIP) هر چه که باشد، هدف و نتيجه آن چيزی جز تأمين منافع سرمايه داری جهانی، توسعه و تشدید فضای میلیتاریستی و جنگ های امپرياليستی بمنظور استثمار و سرکوب هرچه بيشتر توده های زحمتکش منطقه نيست.

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com