به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 114، آذر ماه 1387 

 

 

مطلب زير متن سخنرانی ای می باشد که از طرف رفیق سهیلا دهماسی در تاریخ 15 نوامبر 2008 در اتاق چريکهای فدائی خلق در پلتاک ارائه شد . جهت اطلاع خوانندگان این سخنرانی با برخی تغييرات جزئی  از صورت گفتار به نوشتار درآمده است.

 

تلاشی عبث برای مخدوش کردن نقش و چهره زنان چريک فدائی!

 

اولين بار که کتاب "چريکهای فدائی خلق از نخستين کنش ها تا بهمن 1357" که اخيرا وزارت اطلاعات منتشر کرده را باز کردم، بطور پراکنده از روی ليست اسامی (در انتهای کتاب) به صفحاتی رجوع کردم که در مورد رفقايی بود که در سال ۵۷ در مورد زندگی سراسر مبارزه و قهرمانی های آنها می خوانديم و با الهام از آن ها هوادار سازمان چريکهای فدايی خلق و يا کلأ کمونيست  شده بوديم؛ به خصوص رفقای زن. در همين نگاه گذرا متوجه شدم که کتاب دشمن علاوه بر تمام سم پاشی ها و جهت گیری های ضد انقلابیش ، با روحيه ای کاملا زن ستيزانه نوشته شده است؛ امری که در حين مطالعه  کتاب کاملا بر من اثبات گرديد.  یکی از نکات برجسته ای که با مطالعه کتاب نظرم را جلب کرد اين بود که چطور رژيم تلاش کرده که بطور مذبوحانه چهره رفقای زنی که در صفوف چريکهای فدائی می جنگيدند را از نظر اخلاقی و شخصيتی خدشه دار کند.  هر جا که از رفقای زن صحبت شده، عمال رژيم بر اساس فرهنگ کثيف مذهبی مردسالارانه خودشان، در لفافه و يا حتی بطور مستقيم به مسائل جنسی اشاره کرده اند و زندگی شخصی رفقا و روابط رفقای زن و مرد را از نظر اخلاقی زير سوال برده اند. و با شيوه خاص فرهنگ لمپنی حزب اللهی خود تلاش کرده اند که اينطور به خواننده القا کنند که گويا اين رفقا به دنبال ماجراجويی های عاشقانه وارد سياست و يا اين تشکيلات انقلابی می شدند. این موضوع گرچه با فرهنگ زن ستیزان حاکم انطباق دارد، ولی درهر حال شدیداً تنفر انگیز است و خود کافی ست تا نشان دهد که آبشخور نویسنده یا نویسندگان آن در کجاست.

      

حال سوال اينجاست که اين کار چه اهميتی برای رژيم دارد که اينگونه با تلاش فراوان، نيرو گذاشته که چهره رفقای زن را از نظر اخلاقی و فرهنگی خدشه دار کند؟

 

مهمترين هدف این کارِ  دشمن، به اين واقعيت برمی گردد که زنان چريک برای اولين بار در تاريخ مبارزات معاصر کشور ما (وحتی کشورهای منطقه) نقش مهمی در نشان دادن استقلال و قدرت اراده زن داشتند. نقش مهم زنان چريک اين بود که يکبار و برای هميشه، مهر باطل زدند به آن چهره ای که انواع فرهنگ های ارتجاعی بورژوايی و فئودالی از زن در ايران ساخته بود. زنان چريک فدايی مهر باطل زدند به آن چهره ای که رژيم شاه از زن ساخته بود: زن مصرفی و برده بورژوازی. حقيقتا زن چريک فدايی مهر باطل زد به چهره ای که فرهنگ ارتجاعی اسلامی از زن ساخته: زن چادر چاقچوری و بی اراده و ناتوانی که دنباله روی مرد است.   

زنان چريک چهره متفاوتی از زن را به ما نشان دادند. زن چريک فدايی به جامعه نشان داد که يک زن با خصوصيات واقعأ انسانی، زنی است آزاد و مستقل، زنی آگاه، زنی مبارز و انقلابی ای جسور. اين زن، نقشش بر پيشانی تاريخ انقلابی معاصر ماند. و برای نسلها و نسلها خواهد ماند و تأثير خواهد گذاشت، زنی که الگوی مبارزاتی صدها و هزاران دختر جوان انقلاب ۵۷ شد.

 

دخترانی که در زندانهای دهه ۶۰ حماسه ها آفريدند، از زنان چريک دهه ۵۰ آموخته بودند که چگونه بايد زيست، که ارزش زن به آگاهی اش، به عمل انقلابی اش و نقشی است که در جامعه ايفا می کند.  

اما هدف اصلی دشمن، که اينقدر برايش سخت تلاش می کند و نيرو می گذارد، اين است که با هر روشی که می شناسد به مبارزه با اين نقش تاريخی زنان چريک برود. چرا که زنی با این خصوصیات والا برای امنیت نظام استثمارگرانه آنها خطرناک است. به همین دلیل در کتاب فوق، رژيم بطور مذبوحانه ای تلاش کرده که شهرت انقلابی و محبوبيت رفقای زن را (که به عنوان پاکترين و آگاه ترين و بهترين فرزندان خلق در جامعه شناخته شده اند) خدشه دار کند و با القاء تصويری از روابط جنسی و بی بند و باری های اخلاقی در ذهن خواننده کتاب تصوير رزمنده زن چريک فدائی يعنی زن کمونيست را مخدوش سازد.

 

دشمن (به طرز مسخره ای) تلاش کرده که در ذهن خواننده کتاب اين تصور را ايجاد کند که گويا دخترها (و همينطور پسرها) نه برای تحقق آرمان های انقلابی و سوسیالیستی اشان، بلکه به دنبال روابط عاشقانه و غيره به مبارزه کشيده شدند، و وارد اين تشکيلات شدند.

 

اما مگر اين رفقا در زندگی عادی و غيرسياسی نمی توانستند دوست پسر داشته باشند؟ و يا ازدواج کنند؟ چرا اين رفقا زندگی راحت و آسايش زندگی عادی را رها کنند و بروند توی خانه های تيمی؟  مگر مجبور بودند که برای رابطه گرفتن بروند چريک بشوند؟

 

آن زمان (زمان شاه) محدوديت زيادی از نظر روابط زن و مرد وجود نداشت. دوست پسر داشتن و طلاق گرفتن و دوباره ازدواج کردن و ... رایج بود.  بخصوص برای رفقايی که از خانواده های طبقه متوسط بودند، تحصيلکرده بودند و اگر می رفتند دنبال زندگی عادی، از پول و آسايش و بدست آوردن نياز های زندگی معمولی کمبودی نداشتند.

 

اما واقعيت اين است که اين رفقا، برعکس، از تمام لذتهای زندگی معمولی دست کشيدند. از ازدواج کردن، بچه دار شدن، از تمام آزادیهای معمولی در زندگی عادی دست کشيدند. با اينکه اکثر آنها از باهوش ترين و کوشاترين دانش آموزان و دانشجوها و رتبه های بالای کنکور بودند و می توانستند آسوده ترين زندگی ها را داشته باشند، همه را رها کردند و زندگی شخصی اشان را فدای مبارزه برای آزاد کردن جامعه از ستم طبقاتی و ستم امپرياليستی کردند.

       

يک مثال بزنم از تلاش رژيم برای وارونه نشان دادن حقايق. به عنوان مثال رژيم مبحثی را تحت عنوان "ازدواج تاکتيکی" مطرح کرده و در صفحه ۵۸۶ گفته است: "يکی از تاکتيکهای شناخته شده سازمان در بهره برداری از روابط قاموسی برای پيشبرد امر تشکيلاتی، ازدواج تاکتيکی بود....ازدواج تاکتيکی (و نه ازدواج قلابی) صورت پيشرفته تر بهره برداری از مناسبات خانوادگی در امر روابط تشکيلاتی است..."

در این زمینه، يکی از مثالهايی که رژيم زده، ازدواج زهرا آقا نبی قلهکی و عليرضا شهاب رضوی است.

اتفاقاً در مورد این رفقا بنا به گفته هم بندی هایشان، آن دو خیلی هم همدیگر را دوست داشتند و ازدواجشان برمبنای عشق متقابل بود.  در صفحه ۸۶ کتاب دادِ بیداد (که کتابی است که با اجازه رژیم در ایران چاپ شد) از قول یکی از همبندی های زهرا آقا نبی قلهکی این طور گفته شده: "وقتی زری از عشق عمیقش به همسرش می گفت، انگار فضای سلول لطیف و تازه می شد." 

خب، دو نفر با عشق با یکدیگر ازدواج می کنند و در پروسه ای بعداً به سازمان می پیوندند. کجای این کار "استفاده از روابط قاموسی" یا ناموسی!! برای پیش برد امر تشکیلاتی است؟ 

 

ما می دانیم که در زمان مورد اشاره کتاب بخاطر ضروریات مبارزه انقلابی يک نوع عادی سازی، اجبارأ در زندگی مخفی رفقا بايد بکار برده ميشد. مثلأ وقتی رفقايی می خواستند خانه ای اجاره کنند، از نظر امنيتی درست تر بود که وانمود کنند زن و شوهر هستند، خانواده هستند. بنابراين، زن و مرد چريک، هر دو آگاهانه و با اراده انقلابی خود وارد مبارزه می شدند. مثل همه عرصه های واقعی زندگی، در مبارزه نيز زن و مرد آگاه مبارز در کنار هم هستند و کاملأ برابر هستند.

 

متأسفانه برخی از کسانی هم که زمانی خودشان هوادار گروه های سياسی در دهه ۶۰ بودند، حالا که گذر زمان با آن روز ها فاصله انداخته و خودشان هم در خارج از کشور قرار گرفته اند،چنين ادعا هائی را گاه طرح می کنند و  همانطور که رژيم در اين کتاب تلاش کرده، ميگويند که "پوشش" بودند برای مردها. با این گفته آنها نيز به تبلیغات ارتجاعی طبقه حاکم کرنش کرده و در واقع زن را موجودی ضعیف به حساب می آورند.  اگر به خود واقعیت رجوع کنیم، باید پرسید که چرا نميگويند رفيق مرد "پوشش" بود برای رفيق زن؟ اتفاقاً همه می دانند که به یک زن تنها خانه اجاره نمی دادند! یعنی اگر این موضوع "پوشش" را که غیر واقعی است، قبول کنیم، پس مردان انقلابی پوشش زنان انقلابی بودند!!  ولی آیا اصلاً طرح موضع "پوشش" درست است؟

 

در دوره ای که در دهه ۶۰ دستگيری ها شروع شده بود و سگ های رژيم در کوچه و خيابان در شکار جوان ها بودند، هر دختری که تنها در خيابان بود همانقدر در خطر قرار داشت که پسرها بودند. يک پوشش خوب اين بود که ما دختر ها با چادر مشکی بيرون می رفتيم و با يک پسر همراه می بوديم. به اين طريق بهتر می توانستيم حزب اللهی ها را گول بزنيم. خوب، حالا باید بگوییم که رفيق پسر هم "پوشش" رفيق دختر بود؟ نه، زن و مرد انقلابی دوش به دوش هم فعالیت می کنند و هر کدام برحسب قابلیت ها و در ارتباط با مسایل مختلف زندگی اجتماعی وظایفی بدوش می گیرند.

 

رژيم تلاش کرده چنين تصويری را در ذهن خواننده کتاب القا کند که گويا رفقای زن، زنانی بی اراده بودند و تنها در ارتباط با مردها با سوسياليسم آشنا می شدند. و يا اصلأ با سوسياليسم هم آشنا نمی شدند و فقط دنباله رو بودند و دنبال مردها می رفتند و آخرش هم بدون آنکه بدانند چکار دارند می کنند، می شدند "پوشش" مردها.

 

حالا چطور يک "پوشش" بی اراده که دنبال روابط عاشقانه است، می تواند به چنان زن دليری تبديل شود که رژيم شاه از او اینقدر وحشت داشت و حالا رژيم جمهوری اسلامی هم حتی از نام او وحشت دارد و اينقدر برايش مهم است که سعی کرده چهره او را خدشه دار کند؟

 

واقعيت اين است که رژيم ضد خلقی و رسوای جمهوری اسلامی که تا بدین حد مورد تنفر و آماج خشم مردم ما قرار دارد، از اين هراسناک است که جوانان آگاه امروز مثل جوانان انقلابی دهه ۵۰ و ۶۰، آن زنان چريک را الگوی خود قرار بدهند و وارد مبارزه با رژيم بشوند.

 

واقعيت اين است که خود رفقای زن انسان های آگاه و انقلابی بودند و برخلاف ادعا و یا تلقینات این کتاب،  دنباله روی مردها نبودند. برعکس آن رفقای دختر، مثل رفقای پسر، آگاه ترين عناصر نسل جوان روشنفکر انقلابی بودند. آنها زندگی معمولی را کنار گذاشتند و به عنوان مارکسيست- لنينيست های مبارز به سازمان چريکهای فدايی خلق ايران پيوستند و الگوهايی شدند برای جوانان و بخصوص دختران آگاه و مبارز نسلهای آينده و خاطره شان و تجربه شان برای هميشه در تاريخ مردم ما باقی خواه ماند.

 

رژيم آرزو دارد که اين چهره انقلابی زن چريک فدايی (چهره ای که وارد فرهنگ چپ انقلابی ايران و فرهنگ جامعه شد و همانطور که روی نسل انقلابی ۵۷ و دهه ۶۰ تأثير گذاشت، نسل آگاه مبارز امروز هم از آن تأثير خواهد گرفت) را خدشه دار و نابود کند.  يعنی جمهوری اسلامی تلاشی را که رژيم شاه و ساواک آن نتوانست عملی کند، از نيمه راه  دنبال کرده است. اما دشمن اين آرزو را به گور خواهد برد. همانطور که رژيم شاه اين آرزو را به گور برد.

 

نقش زنان چريک، نقش اين زنان کمونيست واقعی در بيدار کردن دختران جوان نسلهای جوان حتی در آينده نيز همچنان ادامه خواهد داشت.

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com