به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 114، آذر ماه 1387 

 

اصلاحات مرد، زنده باد انقلاب!

 

با نزديک شدن زمان  انتخابات دوره دهم رياست جمهوری، به اصطلاح اصلاح طلبان حکومتی به تکاپو افتاده اند تا برای حضور در اين انتخابات کانديد مورد نظر خود را تعيين و معرفی کنند. برخی از طرفداران اين جناح بر ضرورت حضور خاتمی در اين انتخابات تاکيد دارند اما جدا از اين که اساسا خاتمی خود را کانديد بکند و يا تشخيص دهد که در حال حاضر صلاح خودش و صلاح نظامی که وی همواره سنگ اش را به سينه زده در اين است که از خير مقام رياست جمهوری چشم پوشی نمايد، تئوريسين های اين جناح در تلاشند تا با توجيهات مختلف، به پيکر مرده اصلاحات جانی دميده و امکان جمع آوری دوباره طرفداران رنگارنگ "دوم خرداد" در زير يک پرچم را فراهم سازند. شکی نيست که هدف از اين تلاشها کماکان فريب توده های محروم و متوهم ساختن آنان به امکان تغيير در چارچوب ديکتاتوری و نظام استثمار گرانه حاکم می باشد.

 

سر دادن شعار "اصلاحات مرد ، زنده باد اصلاحات" از سوی سعيد حجاريان عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ايران اسلامی در پنجمين اردوی شاخه جوانان جبهه مشارکت درست در راستای هدف فوق طرح گرديد. حجاريان با طرح اين شعار قصد دارد تا روح تازه ای بر پيکر مرده اصلاحات ادعائی شان بدمد و با فريب مردم و به خصوص جوانان به جای به قول خودش "کفن و دفن" مرده ای که "روی زمين افتاده است" جان تازه ای به اصلاحات داده و فعاليت های انتخاباتی اين جناح حکومتی را رونق بخشد.

 

دو خردادی ها که خود خوب می دانند در طول 8 سال رياست جمهوری خاتمی و در دفاع از منافع طبقه استثمارگر حاکم چه بر سر خواست ها و مطالبات مردم آورده اند، با سر دادن "اصلاحات مرد" قصد دارند همه آن گذشته را به دوران سپری شده نسبت دهند. با اين شعار آنها به هر کس که با تکيه بر تجربه 8 سال حکومت اصلاح طلبان سوال ميکند که چرا در زمانی که قوه مجريه و مقننه در دستتان بود هيچ گامی در جهت مطالبات مردم بر نداشتيد می گويند که آن اصلاحات مرد، اما آنان با گفتن "زنده باد اصلاحات"سعی دارند اين طور القاء کنند که هيچ آلترناتيو ديگری جز اصلاحات وجود ندارد و به همين دليل هم مردم چاره ای جز گام گذاشتن در مسيری که قبلا نتايج اش را به عينه ديده اند، ندارند.  اين همان نکته ای است که درست يکی از تقلبات هميشگی اين جماعت را تشکيل داده است. به اصطلاح اصلاح طلبان حکومتی همواره برای به انحراف کشاندن توجه جامعه از عامل اصلی درد ها و رنج های خويش در مقابل انقلاب که در واقع تنها راه نجات مردم از درد ها و شرايط ظالمانه ای می باشد که نظام حاکم برای آنها به بار آورده است، اصلاحات را امر عملی و در دسترس و برعکس انقلاب را امری نشدنی و پر هزينه قلمداد می کنند.

 

تئوريسين های اصلاحات برای فريب مردم و رویگردان کردان آنها از انقلاب می کوشند تا از جمله با تکيه بر شکست انقلاب سال 57 و بی پاسخ ماندن خواستهای مردم بر بی سرانجام بودن آلترناتيو انقلاب تاکيد کرده و همچنين با غلو کردن در هزينه های انقلاب دل آنها را خالی ساخته و آن ها را از انجام حرکات راديکال بر عليه رژيم جمهوری اسلامی باز دارند. در حقيقت آنها می کوشند "انقلاب" را چنان در نزد توده ها ترسناک جلوه دهند که مردم به بقای جمهوری اسلامی رضايت دهند و بقول معروف از ترس تب به لرز رضا دهند. به اصطلاح اصلاح طلبان همچنين با  اشاعه اين دروغ بزرگ که نسل کنونی خواهان انقلاب نمی باشد  و حاضر به پرداخت هزينه های طبيعی  و ذاتی هر انقلابی نيست برای  کالای حقير خود بازار گرمی کرده و می کوشند چنين جلوه دهند که گويا راهی جز تبعيت از دو خردادی ها در مقابل مردم قرار ندارد و گويا در جامعه تحت سلطه ايران امکان اصلاحات وجود داشته و می توان با رفرم های تدريجی نظام سرکوبگرانه حاکم را اصلاح نمود. بنابر اين در تحرکات عوام فريبانه "جبهه اصلاحات" در رژيم جمهوری اسلامی آنچه که حائز اهميت است نه کانديد شدن يا نشدن خاتمی فريبکار بلکه تبليغات برای افسانه اصلاحات و تلاش دو باره برای انحراف جنبش اعتراضی توده های تحت ستم می باشد که با توجه به آنچه خود واقعيت عينی گواهی می دهد گرايش آن به سوی راه حل های راديکال و انقلابی می باشد.

 

البته اين امر واضحی است که انقلاب امری است که جدا از اراده اين يا آن حزب و جريان سياسی و کمتر از آن افراد، جريان می يابد و کسی قادر به خلق اراده گرايانه آن نيست. انقلاب در واقع  پاسخی به نياز های جامعه برای رهائی از مناسباتی می باشد که دست و پای آن را برای رشد و تعالی بسته است. اما در اينجا لازم است که در مقابل تبليغات به اصطلاح اصلاح طلبان به خود واقعيت های جامعه ايران رجوع کرده و ملاحظه کرد که اتفاقا بر عکس ادعای آنها  اين خود جامعه تحت سلطه است که هر روز به شکلی ضرورت انقلاب و دگرگونی مناسبات ظالمانه حاکم را فرياد می زند!  به واقع همه  واقعيت های عينی جامعه نشان می دهد که مردمی که امروز در صحنه جدال طبقاتی حضور دارند و نسل جوان کنونی به واقع خواهان انقلاب يعنی سرنگونی رژيم ددمنش جمهوری اسلامی و نظام ظالمانه حاکم می باشند.

 

واقعيت اين است امروز  عليرغم  همه سرکوب گيری های ماشين سرکوب جمهوری اسلامی و عليرغم بساط دار و شکنجه ای که اين رژيم برسر هر کوی و برزن بر پا نموده هر تجمع مردمی خيلی زود به خشونت کشيده شده و طنين شعار های مرگ بر ديکتاتوری، مرگ بر استبداد، زنده باد آزادی در اکثر حرکات اعتراضی شنيده می شود.  در شرايطی که معترضين عليرغم آگاهی به نتايج اعتراض خود از توسل به حاد ترين اشکال اعتراض نيز ابائی نشان نمی دهند به هيچ وجه نمی توان به چنين ادعائی باور داشت که مردم ستمديده ما که کمرشان در زير آوار غارت و چپاول نظام حاکم خم شده است  خواهان انقلاب نيستند. در شرايطی که خود مناسبات ظالمانه حاکم ، خود فقر و نکبت، بيکاری و ظلم و ستم و در يک کلام خود زندگی مردم را به انقلاب فرا می خواند و انقلاب با برجستگی تمام ضرورت خود را در سطح جامعه نشان می دهد، به واقع چگونه می توان به چنين دروغی باور داشت.

 

اتفاقا درست در نقطه مقابل اين واقعيات است که مرتجعين مبلغ اصلاحات می کوشند با تبليغات و توهم پراکنی های خود سدی در مقابل حرکات انقلابی مردم ايجاد کنند. وقتيکه خود دوم خردادی ها از زبان ماشاالله شمس الواعظين اصلاحات  را نه "فرا رفتن از نظام و آسيب رساندن به آن" بلکه "فرو رفتن در نظام و آسيب شناسی و آسيب زدائی از آن" تعريف می کردند ، واضح است که همين ادعا که مردم خواهان انقلاب نمی باشند خود شگردی است جهت "آسيب زدائی" از نظام استثمارگرانه حاکم.  همين که هر کدام از اصلاح طلبان حکومتی دست به قلم می برند و يا سخنرانی می کنند يکی از تم های تکراری نوشته ها و صحبت هاي شان همانند تاج زاده در مصاحبه با نشريه دانشجوئی "باران" اين است که "اصلا اين نسل انقلابی نيست" خود نشان می دهد که آنها از چه چيزی وحشت داشته و با چنين احکامی در راه  تحقق چه چيزی است که سنگ اندازی می کنند. در اين مصاحبه همه کوشش اين دو خردادی کهنه کار اين است که با ادعای اين که بر عکس گذشته "گفتمان غالب جهانی" نه گفتمان انقلابی بلکه " گفتمان دموکراتیک" می باشد چنين القاء کند که  مردم و دانشجويان "می توانند با اصلاح به خواسته هایشان برسند" و در نتيجه نيازی به انقلاب جهت سرنگونی ماشين ترور و شکنجه موجود نمی باشد!  آنهم در شرايطی که تجربه مبارزات توده ها نشان داده است در چارچوب نظام حاکم و رژيم جنايتکار کنونی امکان رهائی وجود ندارد و  تنها راه نجات مردم سرنگونی اين رژيم و در هم شکستن اين نظام که البته جز از طريق  توسل به انقلاب امکان پذير نبوده، می باشد.

 

به واقع مطالعه اين سخنان با توجه به روند عينی رويدادها در سطح جامعه بروشنی نشان می دهد که برعکس تبليغات دو خردادی ها بر زمينه آمادگی شرايط عينی اتفاقا جامعه ما آبستن انقلابی است که دشمنان مردم ما از وحشت تولد آن بر خود می لرزند و به هر وسيله ای متوسل می شوند تا جلوی اين ميلاد پر شکوه را بگيرند. اتفاقا به جلو صحنه فرستادن خاتمی خود يکی از همين وسائل می باشد. مگر فراموش کرده ايم که جلائی پور يکی از اصلاح طلبان حکومتی و يکی از طرفداران خاتمی در توضيح نقش اصلاح طلبان حکومتی در "پروژه کلان اصلاحات" گفت "اصلاح طلبان به منزله پلی هستند که امکان همزيستی محافظه کاران و مردم را در درون نظام فراهم کرده اند. آنان غريق دريای نارضايتی مردم بودند و اصلاح طلبان به منزله نجات غريق آنها" پس اگر می بينيم که "نجات غريق" ها دو باره به صحنه گردانی برخاسته اند قبل از هر چيز به خاطر آن است که صدای مردم از ظلم و جور محافظه کاران و اصول گرايان و تداوم سلطه نظام جابرانه حاکم  به هوا برخاسته و احساس می کنند که نظام موجود در حال غرق شدن است. آری فريب مردم با پرچم  اصلاحات يکی از وسائل سردمداران جمهوری اسلامی است ، گرچه وسيله ای کهنه و از کار افتاده و آنقدر رسوا که حتی در همان گام اول ، هنگامی که اصلاح طلبان، خاتمی را به مناسبت روز دانشجو به صحنه فرستادند تا اوضاع را تست نمايند با فرياد "اصلاحات مرد، زنده باد انقلاب" دانشجويان معترض مواجه شدند. اهميت اين شعار را موقعی می توان بيشتر درک نمود که بياد آوريم خاتمی درسال 1376 طبق برنامه حساب شده ای توانسته بود بر موج مخالفت و نه صرفا مخالفت بلکه نفرت مردم از ناطق نوری و همه هواخواهانش و سياستهائی که آنها علنا از آن طرفداری می کردند، سوار شود. در آنزمان وی برای مدتی با فريب دادن بخش هائی از جامعه توانست خود را کسی جا بزند که برای اصلاح اوضاع  به صحنه آمده است و به همين اعتبار هم با برخورداری از تبليغات گسترده و مسموم امپرياليستها و پشتيبانی اپورتونيستها در ميان بخشهائی از مردم و بالطبع دانشجويان برای خود طرفدارانی دست و پا نمود.

 

اگر در خرداد 1376 خاتمی توانست مجری قابل اتکائی برای "پروژه کلان اصلاحات" سردمداران جمهوری اسلامی باشد اما به اعتبار سرکوب جنبش دانشجوئی مردمی 18 تير و عملکرد 8 سال رياست جمهوری اش ديگر برای هيچ کس هيچ جای شبهه ای باقی نماند که خاتمی نه برای اصلاح نظام (که البته افسانه ای بيش نيست) بلکه برای نجات نظام به صحنه فرستاده شده بود.  به همين دليل کسانی که فريب او را خورده بودند از وی روی گردانده و وی را رسوا ساختند. بر اين اساس همه واقعيات نشان می دهند آنچه در سال 76 تحت عنوان "پروژه کلان اصلاحات" مطرح شد و تا حدی و در دوره ای هم تعدادی را فريب داد، مرده است و هيچ کس قادر به زنده کردن دوباره آن نمی باشد.

 

بنابر اين بر عکس نظر حجاريان جنازه اصلاحات دروغين حکومتی  را بايد هر چه زودتر کفن و دفن نمود تا بوی تعفن اش "همه را متاذی " نکند. اين پروژه چه آن زمان و چه اکنون در تقابل با منافع و خواستهای مردم ما بوده و تنها کوششی بود و هست برای انحراف مردم از تنها راه نجات خود يعنی انقلاب؛ که وقتي که پذيرفته شد تازه دنيائی کار برای تدارک و تحقق اش در مقابل نيرو های انقلابی قرار می گيرد.

 

واقعيت اين است که عليرغم همه مشکلاتی که در مقابل پيشبرد امر انقلاب پيروزمند قرار دارد اين تنها راه نجات می باشد. برای درهم کوبيدن نظام حاکم برای متلاشی نمودن مناسبات پوسيده ای که چون "ومپايری" خون آشام تنها با مکيدن خون کارگران و توده های ستمديده پا بر جاست و با توسل به ديکتاتوری و قهر و سرکوب امکان تکامل و رهائی جامعه را سد نموده است، فقط "ضربه های پتک انقلاب" یعنی تلاش برای کسب قدرت سیاسی بوسیله توده های ستمديده و در راس آنها کارگران است که میتواند این سد و اين دیوار نکبت را فرود آورد. به همين دليل هم آنهائی که در مراسم سخنرانی خاتمی در دانشگاه شعار: "اصلاحات مرد، زنده باد انقلاب" را بر افراشته بودند در واقع پاسخ نيرو های آگاه جامعه ما به همه  ترفند ها و دسيسه های اصلاح طلبان دروغين دو خردادی را فرياد می زدند.

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com