به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 113 ، آبان ماه 1387

 

دسيسه های دشمن در جنبش دانشجوئی و ضرورت هوشياری انقلابی!

 

دستگیری ده ها تن از فعالین دانشجویی در ماه های اخیر و بدنبال آن مباحثی که در ارتباط با چگونگی و علل این ضربات و از جمله "نفوذ وزارت اطلاعات" در محافل و گروه های دانشجویی فعال در دانشگاه ها جریان یافت، مساله چگونگی ايجاد تشکل های مبارزاتی در شرايط  دیکتاتوری رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی را يک بار ديگر مطرح نمود، و اين امر یکی از سوالات کلیدی دانشجویان مبارزی را تشکیل می دهد که هر روز بر علیه ستم و سرکوب حاکم در دانشگاه ها به اعتراض بر می خیزند، در اينجا  با اتکا به تجارب عینی و تاریخی مبارزات مردم خود لازم می بينيم  کمی بر روی این موضوع تعمق کنیم.

 

واقعیت این است که  رشد و گسترش اعتراضات دانشجوئی در دانشگاه های سراسر کشور يکی از خصوصيات برجسته شرايط سياسی کنونی است؛  و در اين ميان نقش و حضور رو به رشد دانشجويان چپ در اين اعتراضات واقعيتی انکار ناپذير می باشد. به اهتراز در آمدن پرچم و شعار های سوسياليستی در اعتراضات دانشجوئی و طرح نام و انديشه شخصيت های فدائی دهه 50 در نشريات دانشجوئی انعکاسی از اين واقعيت و برجسته ترين گواه آن می باشد که در عين حال گرايش به مارکسيسم و سوسياليسم در صفوف دانشجويان را آشکار می سازد.  در چنين شرايطی بديهی است که رژيم اين جنبش را آماج حملات ددمنشانه خود قرار دهد و تا جائی هم که شاهد بوده ايم نه فقط ماشين قتل و جنايت جمهوری اسلامی لحظه ای از سرکوب اين گرايش باز نه ايستاده بلکه تلاش برای نفوذ در میان هواداران آن و منحرف ساختن آن جنبش را در دستور کار خود قرار داده است. محروميت های تحصيلی، ستاره دار کردن دانشجويان، دستگيری و شکنجه و زندانی کردن آنها از يک سو و از سوی ديگر جولان بسيجيان و نيرو های رنگارنگ سرکوب در دانشگاه ها و تبلیغات مسموم برای باور شکنی و لجن مال کردن مبارزات تاریخی دانشجویان انقلابی در ایران و سمبلهای کمونیست این جنبش، بخشی از پاسخ رژيم به اين واقعيت بوده است. اساسا جمهوری اسلامی برای مقابله با رشد جنبش دانشجوئی می کوشد با تشديد کنترل در دانشگاها و تبديل آنها به پادگان به خيال خام خود با استقرار يک ديسپلين نظامی از هر گونه حرکت مخالف دانشجويان جلوگيری کند.  اما در مورد خاص با توجه به اين امر که رشد گرايش مارکسيستی در صفوف دانشجويان بطور طبيعی، گرايش به همگرائی و نزديکی و متحد شدن و شکل دادن به روابط نوين در میان دانشجویان را با خود به همراه دارد،  ديکتاتوری حاکم به هر وسيله ای متوسل می شود تا از آن جلوگيری نمايد، تا مبادا دانشجويان چپ و محافل دانشجوئی در ميان خود روابط تشکيلاتی ای شکل دهند. چرا که رژيم به خوبی می داند که لازمه هرگونه مبارزه موثر و ادامه دار با ديکتاتوری حاکم وابسته به وجود يک تشکل انقلابی می باشد.

 

ماشين سرکوب جمهوری اسلامی با توجه به تجربه  30 سال شکنجه و زندان مبارزين و مخالفين، به  اندازه کافی تجربه اندوخته که بداند برای مبارزه با رشد انديشه های انقلابی نبايد صرفا به بگير و به بند مبارزين اکتفا نمايد. به همين دليل هم نهاد های امنيتی رژيم از سالها پيش کوشيده اند علاوه بر گسترش بساط زندان و شکنجه و دار ، به اقدامات ضد انقلابی چندی نيز دست بزنند. فضا دادن به افکار و انديشه هائی که نهایتا خطری جدی برای کل نظام محسوب نمی شوند يکی از آن شگرد هاست.  آنها با  دید ضد انقلابی و از نگاهی استراتژیکی سعی می کنند شرايط فعاليت پيشبرندگان آن افکار و انديشه ها  را به صورتی  کنترل شده تسهيل نمايند تا خود در دراز مدت از اين طريق امکان يابند عناصر مبارز ساده دلی را که جذب چنان انديشه ها و فعاليت هائی شده اند را دستگير و به کل جنبش ضربه بزنند. سياست ديگری که دستگاه اهريمنی جمهوری اسلامی برای ضربه زدن به دانشجويان مبارز و يا بطور کل به نيرو های مبارز جامعه در پيش گرفته سياست "موازی سازی" است يعنی ايجاد تشکل مخالف و سازمان دادن سايت اينترنتی ظاهرا دمکرات و يا انقلابی و غيره.

 

البته جنبش ما می تواند در زمينه فوق به تجربه بزرگی که برای همگان عيان است تکيه کند. فراموش نکرده ايم که سعيد حجاريان يکی از معماران دستگاه امنيتی جمهوری اسلامی در رابطه با "پروژه کلان اصلاحات" خاتمی که باعث فريب بخش بزرگی از نيروهای مردمی شده بود مطرح کرده بود که اگر اين پروژه  نبود و يا به قول او : "اگر احزاب اصلاح‌طلب نبودند، پس از سال 76، جنبش چریکی در ایران راه افتاده بود. اگر آقای ناطق نوری سر کار می‌آمد حتما یک عده‌ای می‌رفتند توی فاز چریکی".  اين سخنان بر اين واقعيت صحه می گذارد که پروژه اصلاحات برای انحراف مبارزات مردم و کاناليزه کردن انرژی مبارزاتی آنها در مسير های سترون از سوی استراتژيست های رژيم طرح و پياده شد. درست در همان دوره سردمداران جمهوری اسلامی در چهار چوب تفکرات اصلاح طلبی کوشيدند به تفکراتی ميدان دهند که با تاکيد نادرست بر امکان پذيری رفرم و اصلاحات در جامعه سرمايه داری وابسته ايران که جمهوری اسلامی امر حفاظت از آن را بر عهده گرفته، امر انقلاب يعنی تنها راه نجات مردم را نفی کرده و اذهان عمومی را از ضرورت سرنگونی قطعی نظام حاکم منحرف نمايند.  اتفاقا با تکيه بر تجربه "پروژه کلان اصلاحات" است که  ما در سالهای اخیر، با بالا گرفتن مبارزات خودبخودی توده ها و همچنین گسترش گرایش اعمال قهر انقلابی در این مبارزات، می بینیم که استراتژیست های طبقه حاکمه شديدا تاکيد دارند که بايد به افکار و انديشه هائی ميدان داد که با ظاهری انقلابی، تفکرات کاملا غير انقلابی و حتی ضد انقلابی را ترويج می دهند. در چهارچوب پروژه فضا دادن رژيم به بعضی از چنان تفکراتی امروز ما با کسانی در دانشگاه ها و در جامعه روشنفکری ايران مواجهيم که با فراموش کردن قانونبندیهای ساده مبارزه طبقاتی در ایران - و از جمله به طاق نسیان سپردن سیطره یک دیکتاتوری تا بن دندان مسلح که وظیفه اساسی اش سرکوب هر گونه تشکل مبارزاتی واقعی در میان توده هاست-  بر علنی بودن روابط و مناسبات فی ما بين مبارزين چپ تاکيد کرده و مبارزين را تشويق می کنند که نظراتشان را نه تنها با اسم و رسم بلکه مزين به عکس شان در سايتهای اينترنتی درج کنند. آنها چه در گذشته و چه امروز جوانان مبارز را بر آن می دارند که به همین شیوه، علنی به  ایجاد و گسترش روابط تشکیلاتی و تشکیلات سازی در جامعه تحت سلطه ما دست بزنند. روشن است که در شرايط ديکتاتوری و در شرايطی که نيرو های واقعا مبارز جامعه  به قول رفيق پويان "در محاصره تمساح ها و مرغان ماهي خوار" بسر می برند، چنين روش هائی جز ساختن تشکیلاتی پلیسی و  آماده کردن طعمه های جديدی برای مرغان ماهی خوار يعنی اهريمنان حاکم هیچ معنای دیگری نمی تواند داشته باشد. جنبش انقلابی ما در شرایط سلطه دیکتاتوری عنان گسیخته بورژوازی وابسته چه در زمان شاه و چه در زمان جمهوری اسلامی حداقل چندین تجربه برجسته از چنین تشکیلات سازی ها توسط دشمن را در اختیار دارد که از جمله می توان به تشکیلات تهران حزب توده اشاره کرد که بوسيله عباس شهریاری به يک جريان پليسی تبديل شده بود (عباس شهرياری يا مرد هزار چهره که سرانجام پس از گرفتار ساختن بسیاری از مبارزین به چنگال ساواک ، در سال 53 توسط چریکهای فدایی خلق به سزای اعمال خود رسید). فرار ساختگی سیروس نهاوندی از زندان و تشکيلاتی که بعدا بوجود آورد و باعث دستگيری و شهادت تعدادی از مبارزين شد نمونه ديگری از تشکيلات سازی توسط دشمن را نشان می دهد.

 

تجارب متعدد جنبش انقلابی نشان داده که در شرايط ديکتاتوری، محافل و روابط کمونيستی بايد کاملا مخفی و دور از چشم دشمن توسط مبارزین شکل گيرد سپس این مبارزین می توانند با استفاده از فضا های علنی موجود به اشاعه افکار و انديشه های کمونيستی و گسترش روابط، خود در درون دانشگاه ها و يا هر جائی که امکان دارد بپردازند. آنها به هيچ وجه نباید به تفکراتی ميدان دهند که بدون درک عملکرد سرکوبگرانه دستگاه امنيتی رژيم بر علنی بودن روابط فی مابين کمونيستها تاکيد کرده و با استفاده از اينترنت جلسات آموزشی گذاشته و از طريق ايميل به سازماندهی نيروهای ناشناخته دست می زنند. در اين پروسه است که می بينيم بعد از مدتی به اصطلاح "تشکیلات داخل" - مسلح و غیر مسلح - درست می شوند. چنين تفکرات و نيرو هائی عملا کاری نمی کنند جز آماده کردن قربانيان جديدی برای ماشين سرکوب جمهوری اسلامی. کمونيستهای جوان اتفاقا بايد ضمن مرز بندی با چنين تفکراتی و بدون قاطی شدن با چنين کسانی با مطالعه و درک شرایط واقعی ای که در آن قرار دارند و با استفاده از تجارب نسلهای گذشته  به سازماندهی روابط خود پرداخته و بدانند که پيشبرد یک مبارزه موثر و سازمان یافته در شرایط حاکمیت سرنیزه و خفقان ، مستلزم وجود یک تشکیلات آهنین و مبارز می باشد. در عين حال مبارزين جوان بايد بکوشند با درس گيری از تجربيات جنبش کمونيستی و دانشجوئی در سه دهه اخير امکان نفوذ و ضربه زدن سربازان گمنام امام زمان را به ميان خود تا می توانند محدود و کم اثر سازند و فراموش نکنند که دشمن برای جلوگيری از متشکل شدن آنها به هر وسيله ای متوسل می شود و تنها با هوشياری انقلابی و درس گيریی از تجربيات نسل گذشته است که می توان تشکيلاتی بنا نمود که در زير حملات مرگبار دشمن نيز از حرکت باز نماند.

 

مطالعه تاریخ مبارزاتی توده های تحت ستم در خود ايران در دهه 50  نشان می دهد که دشمن پس از اينکه با برآمد یک جنبش نوین انقلابی یعنی جنبش مسلحانه که از سوی چریکهای فدایی خلق آغاز شده بود، مواجه شد و سپس شاهد استقبال و روی آوری بی سابقه روشنفکران و بویژه جوانان مبارز به این جنبش گرديد، با توسل به عناصر خود فروخته مبادرت به تشکيل تشکلهای پليسی نمود و از اين طريق انقلابيونی را شناسائی و دستگير کرد، اما عليرغم همه اين تشبثات، سازمانی که اين انقلابيون شکل داده بودند بگونه ای بود که قادر به ادامه کاری شده و توانست جنبشی را سازمان دهد که تا نابودی رژيم سلطنت از مبارزه باز نه ايستاد. بر اساس چنين واقعيت هائی بايد  به دانشجويان چپ و نسل جوان فعالين مارکسيست تاکيد نمود که در شرايط ديکتاتوری که دشمن هر صدای مخالفی را خفه ساخته و از شکل گيری هر تشکل انقلابی جلوگيری می کند و به شکل های مختلف می کوشد هر گونه حرکت تشکيلاتی را ناممکن و "پوچ" جلوه دهد، اتفاقا آن ها بايد در جهت بر پا نمودن تشکلی گام بردارند که در شرايط سرکوب قادر به ادامه کاری باشد و بايد آگاه باشند که بدون تشکيلات انقلابی  مخفی ای که قادر به ادامه کاری در شرایط سلطه دیکتاتوری تا بن دندان مسلح جمهوری اسلامی باشد هيچ مبارزه سياسی به سرانجام مطلوب نخواهد رسيد و بکوشند به اين نياز پاسخی انقلابی و عملی دهند.

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com