عبداله باوی

در گرامیداشت انقلاب اکتبر!

انقلاب اکتبر یک انقلاب کبیر سوسیالیستی بود که سر فصل نوینی را در تاریخ بشریت گشود. انقلابی که کارگران آگاه و مبارز روسیه به رهبری حزب بلشویک و در رأس آن لنین آن را برپا کرده و به فرجام رساندند. انقلابی که در تداوم تلاش های کارگران برای کسب قدرت و رسیدن به رهائی، سرانجام موفق گشت شیوه تولید بورژوائی و فرادستی سرمایه داران را نابود ساخته و کارگران را به قدرت برساند. در طی این انقلاب، کارگران و محرومان و همه استثمار شدگان علیه دنیای استثمار، ظلم و جنگ و جنایت بپا خاستند و پرچم سرخ خود را بر ویرانه‌های نظم کهن برافراشتند. پیروزی انقلاب سوسیالیستی کارگران روسیه نه فقط در روسیه بلکه در سراسر جهان تأثیرات عظیم و شگفت انگیزی به جای گذاشت. این انقلاب برای همه زحمتکشان و ستمدیدگان جهان در مبارزه بر علیه ستمگران و استثمارگران، منبع الهام و مکتبی آموزنده و سرشار از تجربه بود.

زمینه‌های مادی انقلاب اکتبر (1917) را شرایط و مناسبات حاکم بر جامعه ایجاد کرده بود. جامعه‌ای در زیر سلطه فقر و استبداد و درگیر جنگی خانمان سوز و ارتجاعی، جنگی که شرایط سخت زندگی ستمدیدگان که سال ها در فقر و فلاکت و بیکاری دست و پا می‌زدند را از آن چه که بود هم وخیم‌تر ساخته بود. این شرایط، توده‌های هر چه وسیع‌تری را به عرصه مبارزه کشانده و خواست پایان دادن به جنگ و پایان بخشیدن به فقر و فلاکت را به خواست توده‌های میلیونی تبدیل نمود تا آن جا که در ماه فوریه همان سال توده‌ها دست به انقلاب بر علیه سلطنت مستبد تزار زدند ولی در این انقلاب بورژوازی به قدرت رسیده و یک دولت موقت جایگزین سلطنت تزاری شد.

این دولت موقت که شامل ائتلافی از بورژواها و خرده بورژواها بود از آن جا که گوش به فرمان امپریالیست های انگلیس و فرانسه بود نه می خواست به جنگ پایان دهد و نه در فکر حل مشکلات معیشتی دهقانان و کارگران بود . این دولت برخاسته از انقلاب فوریه در تقابل با خواست های توده‌های گرسنه و خسته از جنگ قرار داشته و خواهان ادامه جنگ بود. توده‌ها در ماه ژوئن همان سال ، آن چنان از وضعیت حاکم و ادامه جنگ ناراضی بودند که در سراسر روسیه دست به شورش زدند ولی علیرغم شورش ها، آلکساندر کرنسکی که نخست وزیر دولت موقت بود ، هم چنان جنگ با آلمان را ادامه میداد. بیکاری گسترده و فقر و فلاکت توده‌ها، اعتصابات و تظاهراتی که همیشه سرکوب میشد و نیز جنگی که در خدمت و بسود طبقه استثمارگر بود باعث شد که 20 هزار سرباز مسلح از پایگاه دریایی کرنشتات به طرف سنت پیترزبورگ دست به راهپیمائی زده و خواهان گرفتن قدرت توسط شوراها بشوند. ولی دولت موقت این شورش را نیز سرکوب کرده و شوراهای کارگران را مسئول این عمل معرفی کرد. این وضع خشم توده ها را فزونی بخشیده و بسیاری را به مبارزه بر علیه دولت موقت کشاند، توده‌هائی که از سیاست های جنگ طلبانه دولت موقت و فقر و فلاکتی که جنگ ایجاد کرده بود،  به تنگ آمده بودند.

در این دوران بود که رفیق لنین که بعد از انقلاب فوریه از تبعید برگشته بود گام به گام طبقه کارگر را رهبری کرده و آگاهی آن ها را در مورد تحولات جاری بالا برده و وظیفه تاریخی‌شان را گوشزد می کرد و به آن ها می‌آموخت که تمام مشکلات را در جریان عمل حل کنند، او با "دولت و انقلاب" برای پرولتاریا توضیح داد که برخلاف منشویک ها، این سوسیال دموکرات های خائن به پرولتاریا، دولت بورژوازی را فقط با انقلاب میتوان نابود ساخت و آن ها همیشه باید این اعتقاد راسخ را داشته باشند که برای دموکراسی و آزاد ساختن خود بطور واقعی، همۀ قدرت باید در دست طبقه کارگر متمرکز شود. و نیز باید که طبقه کارگر هر چه بیشتر مسلح شود زیرا بورژوازی بعد از شکست و از دست دادن قدرت، ده ها بار جری تر شده و برای پس گرفتن قدرت سیاسی از دست داده از هیچ جنایتی رویگردان نیست. در آن زمان و به دنبال انقلاب فوریه، دولت موقت در حالی که در عمل در مقابل مطالبات مردم ایستاده بود و هر کجا دست‌اش میرسید از سرکوب توده‌ها باز نمی‌ماند ادعا می‌کرد که دولتی مردمی، دمکراتیک و انقلابی است و به کمک نوکرانش خود را با چهره ‌آزادیخواهانه‌ای‌آرایش و تبلیغ می کرد ولی در نهان در جستجوی انواع بهانه‌ها به منظور حفظ سلطه‌ جابرانه‌اش بود. به همین دلیل هم مبارزه لنین فقط به مبارزه با بورژوازی محدود نمی شد بلکه دیگر خیانتکاران به پرولتاریا که با نام های فریبنده سوسیال دموکراسی در پی تحکیم سلطه بورژوازی بودند نیز شامل میشد. از آن جمله منشویک ها و بخشی ازسوسیالیست های انقلابی(اس ار S.R.) ها که به مثابه نیروهای اپورتونیست یعنی نیروهائی که مبلغ نظرات بورژوازی و خرده بورژوازی در جنبش طبقه کارگر بودند که در عمل در جهت تحکیم سلطه بورژوازی گام برداشته و با ارائه تئوری های غیر واقعی و انحرافی در تلاش بودند تا کارگران را فریب دهند.  از جمله آن ها به دلیل مماشات خود با حکومت موقت این تئوری را تبلیغ می کردند که مرحله انقلاب در روسیه سوسیالیستی نیست بلکه بورژوا- دموکراتیک می باشد. لذا حکومت باید در دست بورژوازی بماند و شرایط برای قدرت گیری کارگران مهیا نیست. ولی لنین با قاطعیت، نادرستی این نظرات و ضرورت تداوم انقلاب را توضیح میداد و به کارگران می گفت که با انقلاب فوریه ، یک انقلاب بورژوائی در روسیه صورت گرفته است و حال برای صلح و آزادی باید بسوی انقلاب سوسیالیستی گام برداشت.

چند ماه قبل از انقلاب اکتبر شرایط زندگی هر چه سخت‌تر شده و شکست در جنگ با آلمان توده‌ها را بیشتر به انقلاب کشاند. در چنین دوران بحرانی و موقعیت خاصی که پیش آمده بود نیروهای انقلابی خواهان سرنگونی دولت موقت شده و اعضای حزب بلشویک خواهان قیام مسلحانه شدند. در ماه اکتبر لنین موقعیت کشور را "موقعیت انقلابی" تشخیص داده و در روز دهم اکتبر کمیته مرکزی حزب بلشویک به رهبری لنین به این نتیجه رسید که قیام مسلحانه اجتناب ناپذیر بوده و توده‌ها را باید به قیام فرا خواند. دو هفته بعد در تاریخ 23 اکتبر توده‌ها به قیام دست زده و به چندین ساختمان دولتی از جمله کاخ زمستانی تزار که محل تجمع نمایندگان دولت موقت بود حمله برده و آن جا را تسخیر کردند. نیروهای دولتی بدون مقاومت تسلیم شدند. در شب 25 اکتبر پیروزی انقلاب پرولتاریای روس به همه دنیا اعلام شده و اولین دولت کارگری با خصلت سیاسی دیکتاتوری کارگران و دهقانان قدرت را بدست گرفت.

حزب بلشویک به رهبری لنین، نه هم چون احزاب سوسیال دموکرات اروپا که بعد از صد سال هنوز وعده میدهند بلکه فقط در طول ده هفته بعد از انقلاب به همه وعده‌های خود عمل کرد، به جنگ خانمانسوز خاتمه داده و در جهت تغییر مالکیت خصوصی بر وسائل تولید به مالکیت همگانی گام برداشت. به دنبال انقلاب، آزادی زنان و برابری آن ها با مردان، و به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت برای ملیت ها و خودمختاری اقلیت های ملی واقعیت یافت.  پیروزی انقلاب که با تحقق آرزوهای کارگران و توده‌های ستمدیده توأم بود نیروهای زیادی را آزاد کرده و باعث پیشرفت در همه جهات زندگی شد.  تحصیل مجانی اعلام شد و مدارس و دانشگاه های بسیاری ساخته شدند ، بهداشت همگانی و رایگان گشته و برای حل مشکل مسکن نیز خانه‌های زیادی بنا شدند و هم چنین همه ساختمان های بورژواها مصادره و به بی‌خانمان ها داده شد. تحت رهبری بلشویک ها ، نیروهای مولده شروع به رشد کرده و صنعت پیشرفت بسیاری نمود  و کار برای همه ایجاد شده و نیز خواست های دهقانان که بخش بزرگی از جمعیت را تشکیل میدادند متحقق گشته و شرایط برای گذار به سوسیالیسم هر چه بیشتر مهیا گشت. به همین دلیل هم رهبر انقلاب اکتبر در باره این بخش از وظایف انقلاب چنین میگوید: "این تجربه را میتوان با اختصار زیاد و البته بسی غیر کامل و غیر دقیق، به نحو زیر بیان داشت: وظیفه مستقیم و نزدیک انقلاب روسیه وظیفه بورژوا - دمکراتیک بود، یعنی برانداختن بقایای نظامات قرون وسطایی و زدودن این بقایا تا آخر و تصفیه روسیه از وجود این بربریت، از این ننگ و از این بزرگ ترین ترمز هرگونه فرهنگ و هر گونه پیشرفتی در کشور ما. و ما به حق می‌بالیم که این تصفیه را بسی با عزم‌تر و سریع‌تر و جسورانه‌تر‌ و کامیابانه‌تر و پردامنه‌تر و از نقطه نظر نفوذ در توده‌های خلق در قشر های ضخیم آن عمیق‌تر‌ از انقلاب کبیر فرانسه، که متجاوز از ١٢٥ سال پیش واقع شد، انجام داده‌ایم."(*)

این انقلاب کارگری و تسخیر قدرت توسط کارگران باعث شد که بورژوازی اروپا و دیگر نیروهای مرتجع لشکر کشی عظیمی را علیه انقلاب سازمان دهند، تلاشی ضد انقلابی‌ای که با مقاومت مسلحانه کارگران و دهقانان با شکستی بزرگ مواجه شد و به آن ها فهماند که باید واقعیت انقلاب اکتبر و دولت سوسیالیستی برآمده از آن را به رسمیت بشناسند. بورژوازی به دنبال این فهمید که دیگر به شیوه گذشته نمیتوان حکومت کرد. این یکی از نتایج انقلاب اکتبر در جهان بود و به همین دلیل هم بورژوازی از ترس انقلاب ، به تدریج امتیازاتی به طبقه کارگر داد تا شاید آن ها را فریب دهد. یکی دیگر از نتایح انقلاب اکتبر این بود که احزاب و نیروهای انقلابی و توده‌های دربند دریافتند که سوسیالیسم دیگر یک اتوپی نیست بلکه حقیقتی است که حزب کارگری بلشویک ها با انقلاب اکتبر به آن واقعیت بخشیده است.

اکتبر 2014

(*)  و. لنین ـ "انقلاب اکتبر" ــ روزنامه "پراودا"، شماره ٢٣٤، مورخ ١٨ اکتبر سال ١٩٢١