نادر ثانی
نگهدار
ارتجاع؛ هم آنروز، هم
امروز
چند روز پیش
یکی از
آشنایان
برایم پیوندی
ارسال کرد که
مربوط میشد
به گفتگوی
صدای آمریکا
با فرخ نگهدار
در رابطه با
حوادث دوران
انقلاب سال
های ۵۶ و ۵۷ که با این که چهار سال
از زمان این
گفتگو میگذشت، آن را دیده و بر
آن شدم که چند
خطی در مورد
آن چه
که در این
گفتگو دیده و
شنیده بودم
بنویسم. آن چه در ادامه
آمده نتیجه این
تصمیم میباشد.(۱)
آن چه
قرار است در
باره اش
بنویسم بخش
کوتاهی (حدود
سه دقیقه و
پنجاه ثانیه)
از گفتوگویی
است که "صدای آمریکا"
با یکی از
خائنترین افراد
به تودههای
ستمدیده
ایران و در رأس
آن طبقه کارگر
این سرزمین،
یکی از منفورترین
سیاستکاران
ایرانی یعنی
"فرخ نگهدار"
در بهمن ماه ۱۳۹۰
داشته است. در
این گفتوگو
فرخ نگهدار از
فعالیتش در ۱۲ بهمنماه
۱۳۵۷ سخن
گفته است. در
این جا
بر آن هستم که
به خصوص با توجه
به این که
در آستانه ۲۲
بهمن دیگری و
سالروز قیام
تودههای تحتستم
ایران هستیم،
نگاهی به گفتههای
او در این گفتوگو
بیندازم(۲).
فراموش نکنیم
که در آن
روزها فرخ
نگهدار که
مدتی بود تحت
فشار مبارزات
مردم از زندان
شاه بیرون
آمده بود به
دلیل رشد اپورتونیسم
در سازمان چریکهای
فدائی خلق،
جائی در رهبری
این بزرگ ترین سازمان
کمونیستی
کشور ما غصب
کرده بود.
در این گفتگو
مجری برنامه
صدای آمریکا
از فرخ نگهدار
در مورد استقبالش
از ورود خمینی
به ایران در ۱۲ بهمن
ماه سال ۵۷
سئوال میکند
و میپرسد: "اگر اشتباه
نکنم شما اون موقع
صحبت از این
کرده بودید که
در یک خانه تیمی
بودید، یعنی
در همین روزها،
در ۱۲
بهمن ۳۳
سال پیش.
بفرمائید که
موضع خود شما
و سازمان فدائیان
چه بود در اون روزها.
ظاهراً تصمیم
میگیرید که
به استقبال
ورود آیتالله
خمینی برید."
فرخ نگهدار
در پاسخ میگوید: "بله درسته.
ما در خانه
تیمی بودیم،
یعنی اعضای اصلی
سازمان هنوز
علنی نشده
بودند. در
تهران بودیم
ولی تصمیم
گرفتیم که در
این شور و
شوقی که در
تمام جامعه
موج میزد ما
هم شرکت داشته
باشیم و
پلاکارد هم
تهیه کردیم در
مسیر، که الان
خیابان آزادی
هست ـ از
انقلاب تا آزادی،
در اون جا
که بیشتر
هواداران
سازمان
فدائیان و این ها هم بودند
جمع بشیم و
همه خوشحال
بودیم. سراسر
خیابون ها هم پُر
بود "چون دیو
رود فرشته در آید" و اون کسی رو
که بیست و
ششم دیماه،
دو هفته قبل،
رفته بود به
عنوان دیو و
کسی رو که مییاد
به عنوان
فرشته. خوشبینی
خیلی عمیقی در
تمام جامعه
موج میزد و تصویرهاش
هم هست، ثبت
شده. این حس
پیروزی، حس
امید نسبت به
آینده همهجا
وجود داشت."
جالب این جاست
که او آگاهانه
از سازمانی که
جایی در رهبری
آن غصب کرده و
با
سوءاستفاده
از این موقعیت در راه به
کجراه بردن
این سازمان و
خیانت به تودهها
گام برداشته
با نام
"سازمان فدائیان"
یاد کرده و
بدین گونه
تنفر راستین
خود از
"سازمان
چریکهای فدایی
خلق ایران"
و مواضع آن را
نشان میدهد.
فرخ نگهدار
در پاسخ به
پرسش دیگر مجری
برنامه که میگوید
شاید آنان که
در خیابان ها بودند
شاید میخواستند
استفاده
ابزاری از
خمینی جلاد
بکنند با وقاحت
تمام میگوید:
"اصلاً این
تصور لااقل در
ما نبود که
استفاده ابزاری
مطرح است بلکه
هم سویی
و همفکری و
حس مشترک برای
نجات ایران و
به خصوص این
حس ملی که آیتالله
خمینی متکی به
قدرتهای
بیگانه نیست و
ما هم متکی به
قدرتهای
بیگانه
نیستیم، همهمون
ایرانی و
ایران دوست
هستیم و متکی
به مردم هستیم
و بر این اساس
میتوانیم
نوعی تفاهم،
نوعی همکاری،
نوعی همزیستی
با یکدیگر
داشته باشیم."
در خلال
تمامی این گفتوگو
و ۳۳ سال
پس از قدرت
گرفتن جمهوری
اسلامی و
تجربه جنایات
و سرکوبگری هایش و در
شرایطی که همه
مردم در هیچ
موقعیتی خشم و
نفرت خود را
از خمینی به
عنوان بنیانگذار
این رژیم
سرکوب گر
پنهان نمیکنند،
هنوز فرخ
نگهدار از این
دشمن تودههای
ما با نام "آیتالله
خمینی"
یاد کرده و به
این گونه "ارادت
بهجایمانده"
خود به ایشان
را اعلام میدارد.
آری این خائن
که در راس
سازمانی
کمونیستی که به
اعتبار ۸ سال
مبارزه
مسلحانه اش
با استقبال وسیع
مردم مواجه
شده، جا خوش
کرده بود، به
صراحت اعلام
میکند که
خمینی جلاد را
متکی به "قدرتهای
بیگانه"
ارزیابی نمیکرده
و در این خیال
بوده که با
خمینی وابسته
به سرمایه
جهانی و
هواداران او
"حس مشترک برای
نجات ایران"
داشته و از
اینرو در این
اندیشه بوده
است که بهعنوان
رهبری یک
سازمان
مارکسیستی میتواند
"نوعی تفاهم،
نوعی همکاری،
نوعی همزیستی"
با خمینی جنایتکار
و وابستگان
و اربابان او
داشته باشد.
آیا چنین
تحلیلی ذره ای
با واقعیت
انطباق دارد؟
از ربط این
حرف ها با
مارکسیسم و
کمونیسم چیزی نمیگویم
که ربطی
به این چهره
منفور ندارد.
آیا با خواندن
چنین تحلیلی
از جانب رهبری
بزرگ ترین و
محبوبترین
سازمان
مارکسیستی و
کمونیستی
ایران در آن
سال ها، نمیتوان
پی برد که
چگونه به
انقلابی که در
راه بود خیانت
شد و چگونه بر
سر انقلاب
مردم ما آن
آمد که آمد؟
فرخ نگهدار
در این گفتوگو
اعلام میکند
که خودش "در
زندان ، در
سال ۵۰
جزوه ولایت
فقیه رو از
اتاق بازجویی
به اصطلاح کش رفته" و
"در سلول"
خوانده است.
من هیچ گاه در
دوران قلع و
قمع و حکم فرمایی
ساواک، در
زندان نبوده
ام. و به عینه
نمیدانم که
شرایط زندان و
اتاق بازجویی
در آن دوره
چگونه بوده
است. و از اینرو
نمیدانم که
آیا بازجوهای
ساواک دلیلی
داشتند که در
سال ۱۳۵۰
نسخهای از
"ولایت فقیه"
خمینی وقیح را
در اتاق های بازجوئی
داشته باشند و
نمیدانم که
آیا زندانی ـ
آن هم زندانی
سیاسی ـ میتوانست
این امکان را
پیدا کند که
نوشته را "از اتاق
بازجو کش رفته"،
"به سلول برده"
و در "سلول بخواند"
یا نه! و مهم
تر، با شناختی
که از شخصیت این
فرد در طول ۳۷
سال گذشته کسب
کرده ام خیلی
بعید می دانم
او چنین جسارتی
در آن زمان
داشته که از
اتاق بازجو
کتاب "کش"
برود. اما بیائید
خوشبین
باشیم و فرض
را بر این
اساس درست
نگذاریم که
نگهدار
وقیحانه دروغ
میگوید. در
این حالت باید
باور داشته
باشیم که نگهدار
خیانتها در
سال ۱۳۵۰
این کتاب را
خوانده است(۳).
آری! با فرض راستگو
بودن نگهدار
خائن، باید به
این جمعبندی
برسم که او ۷
سال پیش از
قیام، این
کتاب را
خوانده و با
آگاهی از
نوشتههای
مندرج و هدفهای
ارائه شده در
آن در روز ۱۲
بهمن ماه ۱۳۵۷
پلاکاردی
درست کرده، در
دست گرفته و
به همراه دیگر
"اعضای اصلی سازمان"،
افرادی که "هنوز
علنی نشده بودند"
به استقبال
خمینی مرتجع و
خیانتی که
برنامهریزی
شده و در راه
بود رفته است!
زهی بیشرمی.
درست مانند آن
است که فردی
کتاب "نبرد من" آدولف
هیتلر را در
سال های
پایانی دهه ۱۹۲۰
خوانده باشد و
با این وجود
در آغاز به
قدرت رسیدن آدولف
هیتلر و نازیست
ها، در روز ۲۰
ژانویه ۱۹۳۳
در برلین به
استقبال وی
رفته باشد. به
راستی وقاحت و
بیشرمی تا چه
حد؟!
روحالله
خمینی در کتاب
"ولایت فقیه"
با صراحت تمام
ـ و درست
برعکس آن چه
که در پاریس و
در زیر درخت
سیب و یا در
بهمنماه ۱۳۵۷
در تهران میگفت
، از آن چه که
تحت نام حکومت
اسلامی باور
داشت سخن
رانده و نگهدار،
شریک جرم
خمینی جلاد و
همگامانش در سال ۱۳۵۰ این
سخنان را
خوانده و
تصویری از آن چه
که در راه است
داشته است.
نگاهی به بخش۴
(طرز حکومت
اسلامی) و بخش
۳ (بررسی
نمونههایی
از احکام
اسلامی) این
کتاب
بیندازید تا
درکی کاملتر
و درستتر از
عمق فاجعه
پیدا نمایید.
در صفحه ۴۵
کتاب ولایت فقیه
خمینی از جمله
آمده است:
"حکومت در
اسلام به
مفهوم تبعیت
از قانون است،
و فقط قانون
بر جامعه حکم فرمایی
دارد. آن جا هم
که اختیار
محدودی به
رسول اکرم (ص) و ولات داده
شده، از طرف
خداوند است.
حضرت رسول
اکرم (ص) هر وقت
مطلبی را بیان
یا حکمی را
ابلاغ کردهاند
به پیروی از
قانون الهی
بوده است:
قانونی که همه
بدون استثنا
بایستی از آن
پیروی و تبعیت
کنند. حکم
الهی برای
رئیس و مرئوس متبع است.
یگانه حکم و
قانونی که
برای مردم متبع
و لازمالاجراست،
همان حکم و
قانون خداست."
آری، این غصبکننده
جایگاهی در
رهبری یک
سازمان
کمونیستی،
فردی که
خواستار
استفاده
ابزاری از
خمینی نبود،
فردی که در
زندان شاه
کتاب خمینی را
خوانده و با
زندانیان
سیاسی در مورد
این کتاب گفتوگو
کرده بود، منطقأ
به خوبی میدانست
که چه جهنمی در
راه است!
من در سالهای
۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، در
هنگام حرکات
تودهها، در
زمان
اعتصابات و
تظاهرات
سراسری، در دوران
رفتن شاه،
آمدن خمینی و
قیام در ایران
نبودم. حتی یک
روز را در
زندان های
ساواک به شب
نرساندم. هیچ گاه
در رهبری یک
سازمان
کمونیستی و
مارکسیستی ـ
آن هم بزرگ ترین
و محبوب ترین
سازمان
کمونیستی و
مارکسیستی ایران
در دهه ۵۰
نبودهام اما
به خوبی به
یاد دارم که
در همان دوران
نسبت به آوردن
شعار "درود بر خمینی" که
در زیر
اطلاعیهای
برای حمایت از
تودههای بهپاخاسته
ایران آورده
شده بود
اعتراض کرده و
زیر بار این توجیه
که: "این شعار
مردم ایران است"
نرفته و در یکی
از جلسات مبارزین
خارج از کشور
در سوئد در
همان زمان با
صدای بلند
اعلام کردم
که: "اگر تودههای
ایران به قله
کوه دماوند
رفته و خود را
از آن بالا به
پایین پرتاب
کنند من این کار
را نخواهم
کرد." پس از
این سخنان، من
به همراه شش
رفیق دیگر
سالن را ترک
کرده و راه خود
را از بهجایماندگان
جدا کردیم.
آنان که بهجایمانده
بودند پس از
چندی یا به
همراه تودهایها،
"اکثریتیها"،
"سهجهانیها"
و دیگر خائنان
به مردم ایران،
به هموار کردن
راه تحکیم
سلطه جمهوری
اسلامی یاری
رساندند و یا
دریافتند که
اشتباه کرده
بودند. اما به جرأت میگویم
که هیچ یک در
رهبری یک
سازمان
کمونیستی و
مارکسیستی
نبودند و بدون
شک تعداد
افرادی از آنان
که کتاب
"ولایت فقیه"
را خوانده
بودند به
تعداد
انگشتان یک
دست نیز نمیرسید!
حال که بحث
درباره رساله
خمینی است که
فرخ نگهدار آن
را در سال ۵۰
در اوین و از
اتاق بازجوئی
"کش رفته"
و خوانده،
بگذارید به
قسمت دیگری از
این کتاب
اشاره کنم. در
صفحه ۴۴
رساله "ولایت فقیه"
آمده است:
فرق اساسی
حکومت اسلامی
با حکومت های
"مشروطه سلطنتی"
و "جمهوری"
در همین است:
در این که
نمایندگان
مردم، یا شاه،
در این گونه
رژیم ها به
قانون گذاری
میپردازند؛
در حالی که
قدرت مقننه و
تشریع در
اسلام به
خداوند متعال
اختصاص یافته
است. شارع
مقدس اسلام
یگانه قدرت
مقننه است.
هیچ کس حق
قانون گذاری
ندارد؛ و هیچ
قانونی جز حکم
شارع را نمیتوان
به اجرا
گذاشت."
آری فرخ
نگهدار که بر
خلاف بسیاری
از تودههای
محروم ایران
که کتاب
"ولایت فقیه"
را نخوانده و
خمینی را نمی
شناختند،
کتاب این جنایت
کار را خوانده
بود اما با این
همه در آنروز
در آنسال، در
۳۷ سال
پیش، به عنوان
یکی از اعضای
رهبری یک
سازمان
کمونیستی و
مارکسیستی
"خانه تیمی"
را ترک گفته و
به همراه دیگر
"اعضای اصلی سازمان"
افرادی که "هنوز
علنی نشده بودند"
به استقبال
خمینی مرتجع و
برنامه جدید
سرمایه جهانی
برای ایران
رفت. و البته
به این هم
راضی نشد. او
به مثابه مرتجعی
پیگیر سال هاست
که همراه با همپالگی هایش، از
جمهوری
اسلامی دفاع
نموده است و
در این مسیر
از لو دادن
کمونیست ها و
انقلابیون به
دشمن هم
کوتاهی نکرده
است. او در این
مسیر، از جمله
هر وقت
توانسته در
نمایشات
انتخاباتی
جمهوری
اسلامی که بنا
به نوشته خود
خمینی، خیمهشببازی
هایی بیش نیستند
شرکت کرده
است. در
انتخابات سیستمی
که "هیچ کس حق
قانون گذاری ندارد"(۴)!
خمینی جلاد
در صفحه ۳۴
کتاب "ولایت فقیه" با
وضوح کامل
نوشته است:
"بسیاری از
احکام، از
قبیل دیات
که باید گرفته
و به صاحبانش
داده شود، یا
حدود و قصاصی
که باید با
نظر حاکم
اسلامی اجرا
شود، بدون
برقراری یک
تشکیلات
حکومتی تحقق
نمییابد."
فراموش
نکردهاید که
فرخ نگهدار در
سال ۱۳۵۰
کتاب "ولایت فقیه" را
از اتاق بازجو
"کش رفته بود"
و تمامی این ها
را میدانست!
و چنین فردی
با پلاکارد به
کارزار استقبال
دیوی که به
عنوان "فرشته"
تبلیغ می شد
رفته بود، چرا
که تودههای
میلیونی ما و
در رأس
آنان سازمان
کمونیستی و
مارکسیستیای
که در سالهایی
که او در
زندان و در
چنگ "دیو"
اسیر بودند، "دیو" را
فراری داده و
در انتظار
روزها و
روزگاری بهتر
بودند. نگهدار
ارتجاع میدانست
که روزگار
قصاص و دیگر
جنایات قرون وسطایی
در راه است و
چون این احکام
از حکمهای
پروردگار
هستند نمیتوان
آنان را تغییر
داد: "قدرت
مقننه و تشریع
در اسلام به
خداوند متعال
اختصاص یافته
است. شارع
مقدس اسلام
یگانه قدرت
مقننه است.
هیچ کس حق
قانون گذاری
ندارد؛ و هیچ
قانونی جز حکم
شارع را نمیتوان
به اجرا
گذاشت."
میدانم که
فرخ نگهدار به
استقبال امامش
رفت تا دیوی
را جایگزین
دیوی دیگر کند
که تودههای
میلیونی ما با
الهام از ره روان
سیاهکل از
کشور رانده
بودند. میدانم
که فرخ نگهدار
در شمار صحنهگردانانی
است که برای
آرزوی سلامتی امامشان
اطلاعیه میدادند.
میدانم که
فرخ نگهدار در
شمار جنایت کارانی
است که از
جمهوری
اسلامی میخواستند
که "سپاه
پاسداران
انقلاب اسلامی"
را به سلاح
سنگین مجهز
نماید. میدانم
که فرخ نگهدار
در شمار خیانت
کارانی
است که مبارزین
راستین را ضدانقلاب
خوانده،
شناسایی کرده
و به "برادران پاسدار"
خود تحویل میدادند.
میدانم که
فرخ نگهدار در
شمار فریب کارانی
است که هر وقت
توانسته اند
در خیمهشببازی
های رژیم
جمهوری
اسلامی (از
اشغال سفارت آمریکا،
بسیج برای جنگ
امپریالیستی
ایران و عراق
گرفته تا
انتخابات
رنگارنگ
جمهوری
اسلامی
وابسته به
سرمایه جهانی)
شرکت فعال
داشته اند.
و مهم
تر این که میبینیم
که او در خط خیانت
خود به مردم پیگیر
بوده و هرگز
از حمایت از
جمهوری
اسلامی دار و
شکنجه دست نکشیده
است. روزی
برای شکوفائی
این جمهوری
اسلامی تلاش
میکرد و
امروز برای
اصلاح آن. آن
روز جمهوری
اسلامی
وابسته به امپریالیسم
را ضدامپریالیست
جلوه میداد و
امروز به مردم
ما میگوید که
میشود دیوی
که خون جوانان
ما بر دستانش
آشکارا دیدنی
است را به
فرشته تبدیل
کرد!
۳۰ دیماه ۱۳۹۴
پانوشتها:
۱) پیوند
یادشده برای
استفاده
خواننده این
مطلب در این جا آورده میشود:
https://www.youtube.com/watch?v=DCGw7maEifI
۲) برای کسانی
که این گفتوگو
را ندیده
اند متن
آن را
از کلیپ
یادشده پیاده
کردهام که در
تمامیت آن در
زیر آورده میشود:
مجری برنامه
صدای آمریکا:
اگر اشتباه
نکنم شما اونموقع
صحبت از این
کرده بودید که
در یک خانه تیمی
بودید، یعنی
در همینروزها،
در ۱۲
بهمن ۳۳
سال پیش.
بفرمائید که
موضع خود شما
و سازمان فدائیان
چه بود در اونروزها.
ظاهراً تصمیم
میگیرید که
به استقبال
ورود آیتالله
خمینی برید.
فرخ نگهدار:
بله درسته. ما در
خانه تیمی
بودیم، یعنی
اعضای اصلی
سازمان هنوز
علنی نشده
بودند. در
تهران بودیم
ولی تصمیم
گرفتیم که در
این شور و
شوقی که در
تمام جامعه
موج میزد ما
هم شرکت داشته
باشیم و
پلاکارد هم
تهیه کردیم در
مسیر، که الان
خیابان آزادی
هست ـ از
انقلاب تا
آزادی، در اون
جا که بیشتر
هواداران
سازمان
فدائیان و این
ها هم بودند ،
جمع بشیم و
همه خوشحال
بودیم. سراسر
خیابون ها هم پُر بود
"چون دیو رود
فرشته در آید"
و اون کسی رو
که بیست و
ششم دیماه،
دو هفته قبل،
رفته بود به
عنوان دیو و
کسی رو که مییاد
به عنوان
فرشته. خوشبینی
خیلی عمیقی در
تمام جامعه
موج میزد و تصویرهاش
هم هست، ثبت
شده. این حس
پیروزی، حس
امید نسبت به
آینده همهجا
وجود داشت.
مجری برنامه
صدای آمریکا:
آقای نگهدار،
آیا اطرافیان
ایشون،
اطرافیان آیتالله
خمینی، به نظر
شما تلاش میکردند
چهره مقبولتری
از ایشون
ارائه بکنند،
با توجه به
این بحث هایی
که الان هم
مطرح کردیم،
تلاش میکردند
که تصویری از
ایشون منعکس
بشه که کمتر برای
عدهای
حساسیت ایجاد
بکنه؟
فرخ نگهدار: خُب در سال
های قبلتر،
یعنی از سال ۴۶ ، ۴۷
تا سال ۵۶
، ۵۷، من
این دوران رو
در زندان بودم
و با پیروان آیتالله
خمینی حشر و
نشر داشتیم.
در اون جا
بحث هایی
که، بخصوص از
سال ۵۰ به
بعد، مطرح بود
روشن بود که
دیدگاههای
طرفداران آیتالله
خمینی به
حکومت اسلامی
متوجه هست. من
خودم در زندان
در سال ۵۰
جزوه ولایت
فقیه رو از
اتاق بازجویی
به اصطلاح کش
رفتم و در
سلول خوندم و
میدونستم و
بعد این بحثها
هم در زندان
مطرح بود که
نظرات آیتالله
خمینی این هست
ولی خُب
در کنار این
مطالبی که ما
راجع به حکومت
روحانیون و
نقش دین در
اداره مملکت
میدیدیم و میدونستیم
که اون ها
بحث میکنن T اینهم
بود که آیتالله
خمینی به زعم
ما قوی ترین
پایه اجتماعی
رو در میان
تمامی
مخالفین رژیم
شاه داشت و
اگر رژیم
تغییر میکرد
قوی ترین
مولفه
برای اینکه
تاثیرگذاری
بکنه بر سیاست های کشور
همین جریان
پیرو آیتالله
خمینی بود با هوادارانی
که در سراسر
کشور داشت.
مجری برنامه
صدای آمریکا:
آیا فکر میکنید
که گروهی از سیاسیون
در واقع تلاش
میکردند به
شکلی استفاده
ابزاری از
ایشون بکنن
برای میزان
محبوبیتی که
داشت برای این که انقلاب رو
سرعت ببخشن؟
فرخ نگهدار:
در میان ملیون
شاید که جنبه
غیرمذهبی
داشتن، شاید
یک همچین
تحلیلی درست
باشه ولی در
میان جناحهای
مذهبی مثل
نهضت آزادی،
مثل طرفداران
آقای بنیصدر،
خود آقای بنیصدر،
کسانی که با عُلقه
دینی به
مبارزه میپیوستند
اصلاً این
تصور لااقل در
ما نبود که استفاده
ابزاری مطرح
است ، بلکه هم سویی
و هم فکری و حس
مشترک برای
نجات ایران و
بخصوص این حس
ملی که آیتالله
خمینی متکی به
قدرتهای
بیگانه نیست و
ما هم متکی به
قدرت های
بیگانه
نیستیم، همهمون
ایرانی و
ایراندوست
هستیم و متکی
به مردم هستیم
و بر این اساس
میتوانیم
نوعی تفاهم،
نوعی همکاری،
نوعی همزیستی
با یکدیگر
داشته باشیم.
۳) برای آن هائی
که مایل به
مطالعه این
کتاب هستند ،
در این جا پیوندی
برای تهیه این
نوشته میآورم:
۴) فرخ نگهدار
بارها در مورد
شرکت در این
گونه "انتخابات"
داد سخن داده
و خود بارها
به پای صندوقهای
رای جمهوری
اسلامی رفته و
با شرکت در
این گونه
مضحکهها
تلاش کرده تا
در استحکام
پایههای
لرزان این
حکومت ضدخلقی
، به اربابان
خود یاری
رساند. نمونهها
و سندها بسیارند.
این پیوند
تنها مشتی است
از خروار:
https://www.youtube.com/watch?v=J8ezmPLkGfw