به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی -  خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 88    15 فروردین ماه 1389

 

امپریالیست ها و جمهوری اسلامی !

تشديد تبليغات قدرت های بزرگ جهان در رابطه با "خطر" پروژه هسته ای جمهوری اسلامی و تاکيد مکرر رئيس جمهور آمريکا بر اين امر که جلوگيری از مسلح شدن جمهوری اسلامی به سلاح اتمی يکی از الويت های سياست خارجی وی می باشد – با این منطق که اين امر به تشديد مسابقه تسليحاتی در منطقه دامن می زند!- و اشارات مقامات مختلف نظامی و سياسی آمريکا بر اين نکته که جهت باز داشتن جمهوری اسلامی از مسلح شدن به سلاح اتمی همه "گزينه" ها در نظر گرفته خواهد شد، همه اینها مسئله احتمال حمله نظامی به ايران را باز هم به موضوع تحليل های خبری تبدیل نموده و طبیعتا بار دیگر ماهيت روابط جمهوری اسلامی با امپرياليست ها را به يکی از موضوعات برجسته روز تبديل نموده است.

در این میان در حالي که برخی از تحليل های واقع بينانه با تکيه بر تجربه روابط 30 ساله جمهوری اسلامی با قدرت های بزرگ و از جمله آمريکا و با تکیه بر این واقعیت که جمهوری اسلامی مجری سياست های امپرياليسم در ايران و منطقه می باشد، سعی دارند از ورای این تبلیغات ظاهری، به واقعیت موضوع پی ببرند، اما جریانات و نيرو هائی که عادت کرده اند کار خود را از آنجا شروع کنند که تبليغات امپرياليستی تمام کرده است با بالا گرفتن این تبلیغات باز هم با قاطعیت نغمه حمله نظامی جهت "تغيير رژيم" که در زمان رياست جمهوری بوش شديدا تبليغ می شد را سر داده اند.

واقعيت اين است که در 30 سال گذشته تبليغات امپرياليستی هماهنگ با ماشين تبليغاتی جمهوری اسلامی کوشيده تا ضمن گمراه نمودن افکار عمومی،  رژيم جنايتکار حاکم بر ايران را رژيمی ضد امپرياليست و ضد آمريکائی جلوه دهد و اين واقعيت در تحليل ها و تبليغاتی که در رابطه با پروژه هسته ای جمهوری اسلامی و چگونکی واکنش قدرت های بزرگ به آن در جريان است با برجستگی خود را نشان می دهد . 

رسانه های امپرياليستی بدون اينکه به اين امر یپردازند که رژيمی در سطح و توان فنی و تکنولوژيک جمهوری اسلامی چگونه قادر است بدون همکاری و ياری قدرت های بزرگ امپرياليستی، خود به پيشرفته ترين فن آوری اتمی دست يابد همواره می کوشند با تکيه بر ادعای واهی استقلال جمهوری اسلامی از امپریالیست ها و ضديت اش با قدرت های بزرگ و یا حداکثر استفاده از "بازار سياه" برای تهیه مواد و تولیدات استراتژیک نظامی، نقش خود در آنچه در ايران می گذرد (سیطره فقر و فلاکت وحشتناک و جنایات روزمره) را کتمان نمايند. 

متأسفانه این تبلیغات فريبکارانه در 30 سال گذشته بی نتيجه نبوده و ما شاهد تاثيرات چنين تبلیغاتی در افکار عمومی و حتی در جريانات "چپ" هم بوده ايم. به همين دليل هم هست که مساله رابطه امپریالیست ها با جمهوری اسلامی و ادعاهای مربوط به ضد امپرياليست بودن اين رژيم به عنوان یکی از مهمترین مسایل در تحلیل ماهیت جمهوری اسلامی در 30 سال اخیر، در میان نیروهای اپوزیسیون این رژیم، نقش کلیدی بازی کرده و به منشا انحرافات نظری و عملی متعددی در صفوف اکثریت نیروهای نامبرده تبدیل شده است. مثلا در همین زمینه ما شاهد تحلیل های غیر واقعی ای هستیم که با قبول تبلیغات جاری مطرح می کنند که جمهوری اسلامی بر خلاف رژیم شاه "رژیم مطلوب" سرمایه های جهانی و امپریالیست ها نیست و آن ها خواهان تعویض آن با یک رژیم مطلوب و "متعارف" سرمایه داری هستند. اما به راستی، رژیم "دلخواه" و "مطلوب" امپریالیست ها از چه خصوصیاتی برخوردار است که گویا جمهوری اسلامی فاقد آن است!؟  و چگونه رژیمی است!؟  اگر پاسخ این باشد که آن رژیمی است که قادر به تامين منافع دلخواه امپریالیست ها و سرمایه جهانی باشد، آن گاه می بینیم که چنين تحليل هائی بدون در نظر گرفتن عملکرد روزمره و عينی اين رژيم اسير تبليغاتی شده اند که اتفاقا هدفشان لاپوشانی ماهيت جمهوری اسلامی و فعاليت روزانه اش در جهت پيشبرد اهداف قدرت های بزرگ سرمايه داری جهان می باشد، 

چنين تحليل هائی در نظر نمی گيرند که اگر بجای جمهوری اسلامی مثلا رژیم شاه (که حداقل در میان نیروهای چپ ظاهرا کمتر شکی در مورد وابسته بودن آن به امپریالیست ها وجود دارد) به مثابه رژیمی "مطلوب" و "متعارف" و ... بر سر کار بود،چه کار دیگری را برای خدمت به اربابانش انجام می داد که جمهوری اسلامی در 30 سال گذشته در سطحی وسیعتر انجام نداده و یا ناتوان از انجامش بوده است؟

حتی نگاهی گذرا به عملکردهای جمهوری اسلامی نشان می دهد که این رژیم در جهت تأمین منافع امپریالیست ها از هیچ تلاشی فرو گذاری نکرده و در این راه دست به هر رذالت و جنایتی زده است. از سرکوب وحشیانه کارگران و خلق های ستمدیده ایران گرفته تا هموار کردن هر چه بیشتر مسیر هجوم لجام گسيخته تر سرمایه های غارتگر امپریالیستی به اقتصاد کشور، از بازسازی و توسعه نظام سرمایه داری وابسته گرفته تا تسهیل شرایط تامین مافوق سودهای عظیم برای انحصارات مالی و  تجاری امپریالیست ها، از مشارکت در یک جنگ ارتجاعی و ویرانگر  8 ساله به نفع امپریالیست ها و صنایع نظامی و نفتی و اسلحه سازی های آنان در منطقه گرفته تا تقویت و تغذیه و تسلیح دار و دسته های سیا ساخته و ضد انقلابی زیر نام "بنیاد گرایی اسلامی" در خاور میانه، از پیشبرد سیاستهای ضد خلقی بزرگترین قدرت های امپریالیستی در بازارهای نفت و گاز دنیا گرفته تا اجرای سیاست های خانه خراب کن بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و ... آیا در 30 سال گذشته هیچ عرصه ای وجود داشته که ما در آن جمهوری اسلامی را  در حال خدمتگزاری به سرمایه  داری انحصاری جهانی یعنی امپریالیسم نبینیم؟   بنابراین، آیا با گذشت 30 سال از حاکمیت جمهوری اسلامی در تمام عرصه ها نشان داده نشده که این رژیم هم همچون رژیم شاه یک رژیم تا مغز استخوان وابسته به انحصارات و دول امپریالیستی می باشد که وظیفه ای جز تامین منافع استثمار گرانه و ضد خلقی امپریالیست ها در ایران و منطقه نداشته و ندارد؟ مگر نظامی که جمهوری اسلامی از رژیم وابسته شاه به ارٍث برد، همان نظام سرمایه داری وابسته به امپریالیسم نبود؟ و مگر مطالعه ساختار اقتصادی حاکم بر جامعه ما بدون کمترین تردیدی نشان نمی دهد که رژیم جمهوری اسلامی از همان آغاز جز در جهت ترمیم و توسعه آن حرکت نکرد؟  آیا این نظام به ارث رسیده از زمان شاه، کماکان در جهت تامین منافع اقتصادی و سیاسی بزرگترین قدرت های امپریالیستی سازنده آن حرکت نمی کند؟  بدون شک یک پاسخ واقع بینانه و متکی به حقایق واقعیت های فوق را تأئید می کند.  واقعیت این است که جمهوری اسلامی در طول 30 سال گذشته و از زمانی که در چارچوب توافقات دولت های امپریالیستی در کنفرانس "گوادالوپ" در ایران به قدرت رسید، تنها یک رژیم "مطلوب" برای امپریالیست ها نیست بلکه مطلوب ترین آنها است. این رژیم اتفاقاً با در نظر گرفتن شرایط بحرانی ای که سالهاست بر نظام سرمایه داری در سطح جهانی حکم فرماست و با تأکید باز هم بیشتر بر بحران دامن گير این نظام، بهترین حافظ سرمایه های جهانی و صاحبان خونخوار  آن بوده است.

معمولاً نیروهائی که چه به دلیل سطحی نگری و کوته بینی و چه به خاطر فرصت طلبی، با تبلیغات امپریالیستی همراه می شوند، پایگاه طبقاتی رژیم جمهوری اسلامی و خدمت گزاری آن به امپریالیست ها را کتمان نموده و همه اعمال استثمارگرانه و جنایتکارانه این رژیم را با عقب ماندگی و مذهبی بودن آن توجیه می کنند. آن ها، مثلا با تاکید بر نقش مذهب و اسلام در نظام حاکم و استفاده از آن برای آراستن روبنای سیاسی این نظام، در سطح باقی مانده و دیگر خود را ملزم نمی بینند تا توضیح دهند که این روبنای عقب مانده و مذهبی در خدمت تحکیم پایه های کدام اقتصاد قرار دارد و به منافع کدام دسته از استثمارگران خدمت می کند. واقعیت این است که مذهبی بودن رژیم حاکم در ایران یکی از اشکال حکومتی سرمایه داران وابسته به امپریالیسم  می باشد. اتفاقاً، یک نگاه سریع به ماهیت رژیم های سیاسی در کشورهای وابسته به امپریالیسم از وجود یک تنوع گسترده در شکل این رژیم های ضد خلقی و وابسته حکایت می کند که علیرغم تفاوت در شکل، از نظر ماهیت و عملکرد، همگی شان در وابستگی به امپریالیسم و پیشبرد منافع دول امپریالیستی مشترکند. از دولت های غیر مذهبی و سکولار مزدور و گوش به فرمان آمریکا در آمریکای لاتین گرفته تا مذهبی ترین و مرتجع ترین حکومتهای مزدور امپریالیسم در بغل گوشمان در عربستان سعودی و کویت و ... نمونه هایی هستند که به رغم تفاوت در شکل و روبنا مدافع بی چون و چرای سیاست های امپریالیسم و در راس آنها آمریکا بر علیه کارگران و خلق های تحت ستم می باشند. در نتیجه هنگام بررسی ماهیت وابسته رژیم ها به امپریالیسم، نباید شکلی که این رژیم ها به لحاظ سیاسی به خود گرفته اند بلکه در اساس باید محتوا و ماهیت آنها مورد توجه قرار گیرد تا طبیعت وابسته و یا مستقل آن ها را از امپریالیسم معلوم گردد.

اتفاقا یک نگاه تاریخی در همین زمینه برای نیروهای واقع بین نشان می دهد که در چند دهه اخیر، گرایش سرمایه داری جهانی به استفاده از ارتجاعی ترین قوانین و لفافه های مذهبی برای تسهیل استثمار و سرکوب طبقه کارگر و توده های ستمدیده در کشورهای وابسته هر چه بیشتر فزونی یافته است. در واقع به موازات انکشاف هر چه بیشتر سلطه امپریالیستی در سطح جهان، ما شاهد استفاده چشمگیر و فزاینده امپریالیست ها از نقش مذهب و بویژه اسلام در بطور مثال خاورمیانه برای توسعه سلطه امپریالیسم بوده ایم. چرا که مذهب به دلیل اينکه وسيله تسهيل استثمار توده هاست، ظرفیت های هر چه بیشتری را در اختیار امپریالیست ها و مزدورانشان برای تامین منافع استثمار گرانه آنها در کشورهای وابسته و تسهیل سرکوب و منحرف ساختن مبارزات ضد امپریالیستی توده های محروم گذارده است.   

با در نظر گرفتن این واقعیات حال می توان تاکید کرد که در شرایط و اوضاع و احوال کنونی حاکم بر نظام امپریالیستی، هیچ رژیم دیگری به اندازه جمهوری اسلامی نمی توانست در راه استثمار و سرکوب کارگران و توده های محروم ما و تامین منافع اقتصادی و سیاسی و نظامی آنها در ایران و در سطح منطقه به نحوی "مطلوب" به قدرتهای امپرياليستی و از جمله دولت آمریکا خدمت کند.

همگان می دانند که اصلی ترين مسئله قدرت های بزرگ تامين منافع و مصالح خود می باشد و در اين زمینه با هيچ نيرو و رژيمی شوخی ندارند. در نتیجه با دیدی درست مبتنی بر تجربه کاملاً به وضوح می توان دید که اگر همين پروژه هسته ای جمهوری اسلامی دهها جور منفعت به آنها نمی رساند آنها هرگز اجازه نمی دادند که جمهوری اسلامی اساسا در اين راستا گام بردارد. در پوشش اين پروژه است که بزرگترین صنایع نظامی آمریکا و شرکا تحرک بیشتری یافته و بازارهای جدیدی کسب می کند و ميليارد ها دلار از خزانه کشور به جيب انحصارات امپرياليستی ريخته می شود و  از آن مهمتر به بهانه اتمی شدن ايران همه دولت های منطقه تشويق به ايجاد نيروگاه اتمی و بيشتر مسلح شدن می شوند که خود متضمن ميليارد ها دلار سود برای قدرت های جهانی در شرایط بحران است.  با در نظر گرفتن همه این حقایق و با بررسی آن ها از یک دیدگاه علمی و تاریخی ست که می توان به نقش واقعی و اهمیت وجود جمهوری اسلامی برای منافع امپریالیست ها در ایران و منطقه بیشتر پی برد و با افشای هر چه گسترده تر ماهیت این رژیم به مثابه مطلوب ترین رژیم در 3 دهه گذشته برای امپریالیست ها در ایران و منطقه، تبليغات امپرياليستی را نقش بر آب کرد و به امر پیشرفت مادی و معنوی جنبش کارگران و توده های ستمدیده برای سرنگونی این رژیم و مهمتر از آن نظامی که پاسداری از آن را بر عهده دارد کمک نمود.