به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی -  خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 84   15 آذر ماه 1388

 

تجمع اعتراضی، پاسخ کارگران به بورژوازی وابسته حاکم !

تشديد روز افزون اعتراضات کارگری يکی از نتايج طبيعی تعميق روزمره بحرانی است که تار و پود نظام اقتصادی ايران را فرا گرفته است. اما  توجه به اين واقعيت که بخش بزرگی از اين اعتراضات جهت دريافت دستمزد های معوقه صورت گرفته و يا می گيردخود افشاگر چهره کريه بورژوازی وابسته حاکم بر ایران است که به هر وسيله ای متوسل می شود تا بار بحرانهای ذاتی نظام اقتصادی خود را بر دوش کارگران سرشکن نمايد. عدم دریافت دستمزد و بیکاری های متوالی در عین حال از شرايط دهشتناک معيشت کارگران خبر داده  و پرده  از توازن قوائی بر می دارد که شديدا به ضرر طبقه کارگر چرخ خورده است. در چنین شرایطی روزی نیست که کارگران کارخانه ها و  واحد های توليدی در اعتراض به عدم پرداخت حقوقشان دست به تجمع اعتراضی نزده باشند و این در حالی است که صاحبان کار جهت جلوگیری از تجمعات اعتراضی کارگری به هر ترفندی متوسل می شوند. برای نشان دادن یک نمونه از آن ترفند ها می توان مورد اخیر كارگران نساجی مازندران را ذکر کرد. کارگران این کارخانه که  خود يكی از كارخانه‌های بزرگ نساجی در کشور می باشد در اوائل آذر ماه  به دليل عدم دريافت 4 ماه حقوق اقدام به برگزاری تجمع اعتراضی در مقابل دفتر نساجی مازندران كردند. اما مديران ذیربط تهديد كردند در صورت ادامه اعتراضات در اولين گام كارگران قراردادی اين شركت را فورا اخراج خواهند کرد. اين تهديد در شرايطی مطرح شده که حدود 300 نفر از 900كارگر مشغول به کار در نساجی مازندران بصورت قراردادی مشغول به كار هستند و کارفرما قادر است هر لحظه که بخواهد قرارداد آنها را فسخ و "قانونا "آنها را بيکار سازد.

در چنین شرایطی است که رژیم جمهوری اسلامی نیز به مثابه رژیم حافظ و مدافع سیستم سرمایه داری وابسته در ایران به کمک کارفرمایان شتافته و  با حمله به تجمعات کارگری و با بگیر و ببند آنان راه را هر چه بیشتر برای تسهیل استثمار وحشیانه کارگران توسط سرمایه داران هموار می سازد. نمونه ای از این واقعیت را می توان در ارتباط با کارگران شرکت نیشکر هفت تپه و فعالین کارگری در سنندج مشاهده نمود. در مورد اول می بینیم که کارفرمایان شرکت نیشکر هفت تپه چهار نفر از کارگران را به بهانه "غیبت بیش از 15 روز از کار" اخراج نموده است. در حاليکه اخراج شدگان به دلیل سپری کردن دوره محکومیت یکساله خود در زندان بسر می برده و به همین دلیل قادر به حضور بر سرکار خود نبوده اند. در این مورد از یک طرف ماشين سرکوب جمهوری اسلامی کارگران را به دليل تلاش برای تشکيل سنديکای مستقل دستگير و زندانی می کند و از طرف ديگر کارفرما به بهانه عدم حضور کارگران مزبور بر سر کار خود آنها را از کار اخراج می نماید. دور باطل مسخره ای که تنها با همیاری سرمایه دار و مقامات جمهوری اسلامی امکان پذیرشده. واقعیت این است که با بالا گرفتن موج اعتراضات کارگری بازداشت فعالين کارگری هم از طرف رژیم مدافع سرمایه داران اوج و گسترش هر چه بیشتری یافته است. در سنندج، به دنبال دستگيری های اخير فعالين کارگری، در روز جمعه 13 آذر ماه، نيروی سرکوب جمهوری اسلامی به کارگرانی که در حمایت از کارگران زندانی در" نایسر" از توابع سنندج گلگشتی سازمان داده بودند حمله نموده و 14 نفر را بازداشت نمود. علت بازداشت جز این نبود که این عده  در آن روز از ساعت 10 صبح تا دوازده ظهر در حومه شهر جمع شده و ياد کارگران زندانی را گرامی داشته  و در حمايت از سنديکای نيشکر هفت تپه سخن گفته بودند.

با توجه به واقعیت های ذکر شده در فوق می توان دید که اعتراضات کارگری در شرايطی رخ می دهد که روزی نيست که از یک طرف کارفرمايان با توسل به ترفند های گوناگون کارگران را اخراج نکنند و از طرف دیگر رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی در دفاع از منافع سرمایه داران به بگیر و ببند کارگران نپردازد. اما شرایط زندگی کارگران واقعیت بس دهشتناک تری است که باعث می شود که کارگران مبارز ما علیرغم همه دشواری شرایطی که سرمایه داران و دولت حامی شان برای آنها بوجود آورده راه درست مقابله با این وضع را به درستی در مبارزه برای تحقق خواسته های عادلانه شان جستجو کنند. برای درک حد وضع وخیم شرایط کار و زندگی کارگران کافی است به همین واقعیت توجه کنیم و ببینیم که کارگران ما در شرایطی مجبورند برای دريافت دستمزد های معوقه که گاه تا 48 ماه را شامل می شود دست به تجمع اعتراضی بزنند که به خوبی می دانند هر اعتراضی فوراً باعث اخراج کارگران معترض از طرف کارفرمایان شده و علاوه بر این اعتراضات آنان نیز از طرف رژیم وحشيانه سرکوب می شود. به گزارش نهاد های دولتی خط فقر مطلق در شهر تهران در سال ۸۸ ، در آمد ۸۵۰ هزار تومان در ماه بوده است. حال اگر در نظر بگیریم که ميانگين حقوق کارگران ماهی 300 هزار تومان می باشد، می توان به ابعاد باور نکردنی شرايط معيشت کارگران در زير خط فقر پی برد. خط فقری که در شرايط بيکاری به "خط بقا" تبديل شده و حيات کارگر و خانواده اش را آماج يورش مرگبار خودقرار می دهد. با توجه با بالا بودن هزینه های زندگی، کارگران حتی در صورتيکه دستمزدهايشان را به موقع هم دريافت کنند در شرایط موجود قادر به تأمين يک زندگی حداقل برای خانواده خود نمی باشند. اتفاقاً کارفرمايان با علم به اين واقعيت باز از پرداخت حقوق آنها آنهم برای ماهها خود داری می کنند. در چنین شرایطی وقتی می بینیم که کارگران مجبورند که عليرغم همه برخوردهای ظالمانه کارفرمایان باز تن به کار داده و در همان حال برای دريافت حقوق های معوقه مبارزه کنند، می توانیم شرايطی که طبقه استثمارگر حاکم با کمک دولت حامی خود برای کارگران آفريده است را  تا حدی تصور و درک نمائیم.

شکی نیست که واقعیت های روزمره زندگی به کارگران ایران آموخته است که رژیم جمهوری اسلامی رژیم مدافع سرمایه داران و حافظ منافع آنان است و چگونه این رژیم دست در دست کارفرمایان از تشکل آنان جلوگیری می نماید. امری که در شرایط کنونی باعث شده است که کارفرمایان با خیال راحت و با دستی باز با شدتی هر چه تمامتر به استثمار کارگران پرداخته و هر موقع لازم ببینند آنها را اخراج کنند، یا تا هر زمان که لازم ببینند پرداخت دستمزدهایشان را به تعویق بیاندازند و یا حتی همه و یا بخشی از آن دستمزدها را به جیب بزنند. شرایط اختناق ناشی از سلطه دیکتاتوری رژِیمی که سراپا وابسته به امپریالیسم می باشد و عدم امکان تشکل کارگران و پراکندگی صفوف آنان، امروز به بورژوازی ایران امکان داده است که کارگران را بر سر دو راهی بيکاری و تبعات دهشتناک الزامی اش ياکار با حقوق در واقع "بخور و نمير" و "گاه و بيگاه" نگاه دارد. به طور کلی پراکندگی صفوف کارگران که در مقابله کارگران با سرمایه دارن حکم پاشنه آشيل را برای آنها دارد، در شرایط و جود بحرانی که تورم و رکود توامان از جلوه های بارز آن می باشد و موجب ورشکستگی کارخانجات و خوابیدن تولید و در نتیجه باعث بوجود آمدن ارتش بزرگی از بیکاران به مثابه ارتش ذخیره کار گردیده، کارت برنده ای در دست بورژوازی وابسته حاکم است. عدم وجود حتی حداقل تشکیلات صنفی مستقل طبقه کارگر به این بورژوازی امکان مانور بزرگی به نفع خود داده و توازان قوا را به ضرر طبقه کارگر چرخانده است. در چنین شرایطی تشديد اعتراضات کارگران و مبارزه برای پرداخت دستمزدهای معوقه، عملا کارگران هر واحد توليدی را به تجمع اعتراضی کشانده و حدی از روابط مبارزاتی را بين آنها شکل می دهد. این امر بطور طبيعی رابطه تنگاتنگی با متشکل شدن کارگران جهت فرياد مطالبات بر حق شان را دارد. مسلم است که در صورتيکه کارگران قادر شوند خود را سازمان داده و در صفی متشکل و زير پرچمی انقلابی به اعتراض بر خيزند جائی برای شلنگ تخته انداختن کارفرمايان بی همه چيز باقی نخواهد گذاشت. تجربه نشان داده که وحدت و تشکيلات چاره رنجبران می باشند و درست به این خاطر است که سرمایه داران و دولت حامی شان یعنی جمهوری اسلامی شدیداً از متحد شدن کارگران و دستیابی آنان به یک تشکیلات مبارزاتی هراسان و بیمناک می باشند. امروز کارگران ایران در جريان مبارزات خود بخودی خويش ضرورت و اهميت تشکل و قدرت کارگر متشکل در مقابل کارفرمائی که به اشکال مختلف با کارفرمايان ديگر  متحد شده و بر عليه کارگران عمل می کند را بیش از پیش درک می کند و  می کوشد در جهت غلبه بر اين معضل گام بردارد. اما این واقعیت غیر قابل انکار است که در شرایط کنونی، دیکتاتوری بزرگترین عامل جلوگیری کننده از تشکل کارگران حتی به صورت صنفی آن است. دیکتاتوری ای که خود از سلطه یک رژیم وابسته به  امپریالیسم در جامعه ما نشأت می گیرد و بدون از بین بردن شرایط وابستگی یعنی نابودی سیستم سرمایه داری وابسته در ایران دیکتاتوری از جامعه ما رخت بر نخواهد کند. بر این مبناست که مبارزه کارگران ایران با سرمایه داران با مبارزه بر علیه شرايط سلطه ديکتاتوری لجام گسيخته جمهوری اسلامی و با امر مبارزه برای سرنکونی اين رژيم ضد کارگری در هم تنيده شده است.