به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی - خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 82    15 مهر ماه 1388

 

 

کهریزک، سمبل حکومت جمهوری اسلامی!

 

رسوایی ناشی از افشای گوشه ای از جنایات غیر قابل توصیف دژخیمان جمهوری اسلامی در بازداشتگاه کهریزک که سرانجام منجر به اعتراف فریبکارانه دستگاه های تبلیغاتی حکومت به "وجود شکنجه" در جمهوری اسلامی و ظاهرا تعطیلی این سیاهچال گشت ، نماد روشن دیگری از ماهیت ضد خلقی جمهوری اسلامی را در میان مردم و همچنین افکار عمومی بین المللی به نمایش گذارد. البته سران فریبکار حکومت که امروزه بیش از هر زمان دیگری آماج کینه و نفرت مردم قرار دارند، کوشیدند تا با اعلام تعطیلی کهریزک به مثابه یکی از مراکز بیشمار شکنجه و وعده "مجازات" عاملین جنایات کهریزک ، دستان کثیف خود در این پرونده ننگین را به اصطلاح شسته و مثل همیشه جنایات سیستماتیک جاری در نظام خود را به مشتی افسر و مامور مزدور نسبت دهند. ترفندی که از همان ابتدا حتی با ریشخند مهره های درون خود نظام حاکم نیز روبرو شد. آش آنقدر شور بود که منتظری نیز (که در تمام دوران سالهای 60 در سال هائی که جنایات جمهوری اسلامی در حق مردم و زندانیان سیاسی درهمه جا با شدت و گستردگی جریان داشت به عنوان جانشین خمینی و در "مقام" ها و "مسئولیت"های دیگرش در جهت تحکیم پایه های جمهوری اسلامی جنایتکار کوشیده بود)، با تحقیر خامنه ای، این اقدام را "اغفال" مردم دانست و با ریشخند اضافه کرد که نمی توان با تعطیل این مرکز "گناه" را به "گردن" یک "ساختمان" انداخت!

 

بازداشتگاه کهریزک سالها قبل در زمانی که ریاست نیروهای انتظامی بر عهده قالیباف، یکی از مزدوران شناخته شده رژیم قرار داشت، ساخته شد. این سیاهچال قبل از این که در جریان سرکوب خیزش توده ای پس از انتخابات مورد استفاده قرار گیرد، از آن در مواردی چون سرکوب اعتراضات توده ها در جریان در تخریب محله خاک سفید و  ویران کردن خانه زحمتکشان این منطقه بر سرشان و همچنین در زمان پیشبرد طرح ضد خلقی موسوم به جمع آوری "اراذل و اوباش" و در واقع طرح تشدید کنترل جامعه استفاده شده و قتل و جنایات زیادی از طرف دستگاه سرکوب حکومت در آن بوقوع پیوسته بود. اما وسعت جنایات هولناکی که بویژه در جریان رویدادهای پس از خیزش مردمی در این مرکز اتفاق افتاد نام کهریزک را به مثابه یکی از سمبلهای نظام کثیف جمهوری اسلامی هر چه بیشتر بر سر زبانها انداخت.

 

افشای شکنجه و تجاوز سیستماتیک به زندانیان و بویژه دستگیر شدگان وقایع اخیر، ضرب و شتم منتهی به مرگ قربانی، وادار کردن زندانی به "پارس" کردن مانند سگ برای دریافت آب آشامیدنی و غذا، ادرار بر روی زندانیان، تجاوز با باتوم و شیشه، لخت کردن زندانی و نمایش او در اين حالت میان جمع ، فقدان کمترین امکانات مورد نیاز طبیعی نظیر آب آشامیدنی سالم، غذا، هواخوری، استفاده از توالت و امکانات پزشکی (که همین مورد آخر به رواج بیماری شپش، نابینایی و مرگ انجامید)؛ تمامی این ددمنشی ها بر بستر خشم و نفرت وسیع توده ای باعث شد که پس از انتشار خبر مرگ چند زندانی سياسی ، به دستور رهبر جنایتکار جمهوری اسلامی دستور تعطیلی این بازداشتگاه صادر شود.

 

از سوی دیگر وسعت جنایات هولناک و سیستماتیکی که در بازداشتگاه کهریزک بر علیه جوانان دلیر و مبارز ما صورت می گرفت که بالاخره گوشه ای از آن به خارج درز کرد، خشم و نفرت بی پایانی را بر علیه سران جمهوری اسلامی در میان مردم ستمدیده و به ویژه خانواده های زندانیان سیاسی برانگیخت. انجام جنایات هولناک در کهریزک نشان داد که در جامعه تحت سلطه ایران هنگامی که پای کنترل این جامعه و سرکوب جنبش انقلابی کارگران و توده های ستمدیده بر علیه نظام جبار حاکم در میان باشد، دیکتاتوری حاکم دیوانه وار از اعمال هیچ گونه جنایتی به منظور حفظ این نظام و در بند نگاه داشتن توده ها خودداری نکرده و نخواهد کرد. بنا به گزارشات منتشره تنها تا شهریور سال 1386 مرگ 13 نفر در اثر شرایط ظالمانه حاکم بر این بازداشتگاه گزارش شد و در طول چند هفته خیزش توده ای پس از انتخابات، مزدوران رژیم حداقل 4 تن از  جوانان دلاور اسیر در این سیاهچال را به قتل رساندند. چنین بود که نام کهریزک در رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی در کنار نام زندانهای مخوفی نظیر گوانتانامو ، ابوغریب و بگرام ،  ثبت شده و  این رژیم به مثابه خدمت گزار منافع امپریالیسم (نه فقط در ایران) ، جنایات خویش بر علیه توده ها در این بازداشتگاه را نیز به کارنامه سیاه خود اضافه نمود.

 

کهریزک، یکی ار ضمایم ماشین سرکوب: واقعیت این است که سیاهچال کهریزک و جنایات جاری در آن نه یک استثناء در جمهوری اسلامی بلکه نمایانگر یک سیستم سازمان یافته و ضد خلقی سرکوب توسط رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی ست. اگر ما به تاریخ روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی و اعمال آن توجه کنیم می بینیم که این رژیم از بدو روی کار آمدنش توسط امپریالیستها، برای سرکوب انقلاب ضد امپریالیستی - دمکراتیک توده ها کمر به بازسازی سریع و گسترش همه جانبه دستگاه سرکوب به ارث رسیده از زمان شاه و افزودن ضمایم هر چه بیشتر بر ماشین سرکوب حکومتی بست. علاوه بر "اسلامی کردن" و حفظ ارتش و ساواک و زندانهای مخوف موجود، رهبران جمهوری اسلامی ده ها نهاد دیگر سرکوب را زیر نامهای مختلف به مجموعه ماشین نظامی خود اضافه کرده و با تمام قدرت به امر سرکوب جنبش مردم پرداختند. ربودن فعالین سیاسی و انتقال آنها به شکنجه گاه های مخفی و غیر رسمی و خانه های امن و سپس کشتن و سربه نیست کردنشان توسط ساواما و باندهای سیاه سازمان یافته توسط حکومت در سالهای اول پس از قیام ، سرکوب و تجاوز و شکنجه و سرانجام قتل عام وحشیانه ده ها هزار تن از زندانیان سیاسی در دهه 60 در سیاهچالهای مختلف حکومت در سراسر کشور، جنایات سازمان یافته رژیم در کشتار ده ها تن از مخالفین و فعالین سیاسی در دوره خاتمی که به قتلهای زنجیره ای معروف گشت و سرانجام به "واجبی" خوردن و مرگ سعید اسلامی منجر شد، همه و همه نمایانگر این واقعیت بوده اند که کهریزک و جنایات انجام شده در آن بخشی از یک سیاست کلیدی جمهوری اسلامی و جزء ذاتی ادامه حیات آن هستند. با توجه به این واقعیت، اعلام "تعطیل" و یا وعده "مجازات" مامورین دژخیم مزدور رژیم در این مرکز  به هیچ رو نشانه پایان و یا حتی تخفیف جنایات هولناکی نیست که جمهوری اسلامی به طور روزمره در صدها سیاهچال بزرگ و کوچک، رسمی و غیر رسمی و علنی و غیر علنی خود بر علیه توده های مبارز ما مرتکب می گردد.

 

با تعطیل کهریزک و حتی نمایش مجازات چند عامل حقیر درجه 2 و 3، جنایت و شکنجه و تجاوز در جمهوری اسلامی نه پایان می یابد و نه تعطیل می شود. وجود سیاهچالهای مخوفی نظیر کهریزک ناشی از نیاز بنیادی طبقه حاکم یعنی سرمایه داران زالو صفت وابسته و رژیم ضد خلقی مدافع منافع آنان یعنی جمهوری اسلامی به حفظ و صیانت از نظام استثمارگرانه حاکم و منافع اقتصادی بیکرانی ست که آنها از ِقبَل چاپیدن و استثمار کارگران و توده های ستمدیده به جیبهای خود و اربابانشان سرازیر می کنند. نابودی شکنجه و زندان در درجه اول مستلزم نابودی عوامل و دلایل مادی وجود این پدیده هاست. بنابراین گام اول نابودی قطعی و محو شکنجه و زندان، از میان بردن شکنجه گران و زندانبانان کنونی و از آن مهمتر نابودی نظام ضد خلقی آنها در جریان یک انقلاب مردمی ست.