به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی - خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 76    15 اسفند ماه 1387

 

جمهوری اسلامی و "دختران فراری"

(به بهانه 8 مارس "روز جهانی زن")

 

ماموران مزدور نیروهای انتظامی به دختر 16 ساله فراري بازداشت شده در كلانتري سيرجان استان كرمان به طور دسته جمعی تجاوز کردند. این خبر هولناک رسوایی دیگری برای رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی ست که حتی دختران نگون بختی که در مواجه با ظلم و ستم و فشارهای ناشی از حاکمیت مردسالاری، در خیابان ها سرگردان مانده اند نیز از تجاوز و تعدی و برخوردهای غیر انسانی مأموران آن مصون نیست.

 

انتشار این خبر در شرایطی ست که وضعيت اقتصادی و اجتماعی میلیون ها تن از زنان محروم در زیر حاکمیت رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی هر روز وخیم تر شده و رشد روز افزون دختران فراری یکی از جلوه های این واقعیت است. پدیده دختران فراری اکنون به اعتراف خود مقامات فاسد و زن ستیز جمهوری اسلامی به معضلی اجتماعی در ایران تبدیل شده است.

 

دختران فراری کسانی هستند که به دلایل مختلفی از جمله فقر و بدبختی و از هم پاشیده شدن خانواده ها ناشی از این امر، محدودیت های اجتماعی و تجلیات مختلف فرهنگ ارتجاعی مردسالارانه در خانواده ها نظیر تحمیل ازدواج اجباری به آنها از خانه و خانواده شان فرار می‌کنند. آنها با گریز از شرایط نابسامان زندگی خود و با رویای بهتر شدن اوضاع زندگی خویش به جامعه پناه میبرند، غافل از آنکه در زیر حاکمیت سیاه و ضد خلقی رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی، در اکثریت این موارد سرنوشتی بس دردناک تر را برای خود رقم می زنند که خطر مورد تجاوز قرار گرفتن تنها یکی از آنان است. نگاهی به برخی آمار منتشره در خود خبرگزاری های رژیم گوشه هر چند کوچکی از معضلات خانه خراب کنی که دختران فراری بطور روزمره در جمهوری اسلامی با آن روبرو هستند را به نمایش می گذارد. 

 

به گفتهٔ مدیر کل دفتر آسیب‌های اجتماعی در ایران حدود ۸۰ درصد دختران در ۲۴ ساعت اول بعد از فرار مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند. (خبرگزاری مهر) همچنین بر اساس گزارش محرمانه ای که چندی پیش از سوی معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش منتشر شد، علاوه بر افزایش بی سابقه تعداد این دختران، کاهش متوسط سن دختران فراری در ایران هم اکنون به حداقل نه سال ذکر شده است. (رادیو فردا)

در فاصله سال های ٦٥ تا ٧٨ شیوع فرار از خانه ٢٠ برابر شده است و میانگین سنی آنان ١٦ سال عنوان می شود. همچنین به نقل از سازمان بهداشت جهانی، میانگین سنی نوجوانان در فرار از خانه ١٤ تا ١٧ سال است که ٧٤ درصد دختر و ٢٦ درصد پسر هستند. (منبع: دختران فراری،  ویکی پدیا)
 

دختران فراری بیشتر اوقات خود را در پارک ها ، خیابان ها و .... می گذرانند. فرار دختران در غیاب کمترین امکانات امنیتی و حمایتی در چارچوب رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی پیامدهای ناگزیر وحشتناکی را نیز با خود دارد که از جمله آنان می توان به ‌بیماری های جسمی، روانی،‌ بزهکاری، فحشا، بارداری ناخواسته  اعتیاد به مواد مخدر، خطر درگیری با دستگاه سرکوب ، روسپیگری و بالاخره خودکشی اشاره کرد.

 

همانطور که گفته شد فقر اقتصادی و بیکاری و ناتوانی خانواده ها برای فراهم کردن کانونی امن جهت رشد و پرورش فرزندانشان، سرکوب و تحقیر زنان در جامعه و سلطه فرهنگ حاکم مردسالارانه در جامعه از جمله تحمیل ازدواج های اجباری و همچنین مشکلات عاطفی و خانواده گی که خود اساسا زاییده فقر و گرفتاری های اقتصادی و اجتماعی موجود و اثرات آن در خانواده می باشد از دلایل وجود و گسترش پدیده دردناک دختران و زنان فراری ست.

 

در کشورهای اروپایی بدلیل وجود قوانین و مقرراتی که در نتیجه سالها مبارزات توده ها در طول تاریخ و پیشرفت این جوامع حاصل شده دخترانی که به هر دلیلی از خانه هایشان فرار می‌کنند، این امکان را دارند که تحت حمایت موسسات حمایتی دولتی و غیر دولتی درآیند و به مکان هایی امن منتقل شده و برخی زیر نظر روانکاوان و متخصصان حمایت از زنان قرار گرفته و زندگی خود را دوباره بازسازی کنند.  اما در ایران جایی که میلیون ها تن از زنان در زیر سلطه استبداد و در بی حقوقی کامل زندگی می کنند نه تنها از کمترین امکانات طبیعی موجود در کشورهای سرمایه داری متروپل برای زنان و دختران محروم خبری نیست، بلکه طبقه حاکم با اعمال یک دیکتاتوری عریان که زن ستیزی مبتنی بر لفافه های ارتجاعی و دینی، یکی از ویژگی های بارز آن می باشد، با اعمال سیاست های زن ستیزانه و مردسالارانه در تمام عرصه ها می کوشد استثمار و سرکوب نیمی از جامعه را هر چه بهتر و بیشتر تسهیل سازد. در چنین نظامی است که زنان بطور کلی و زنان کارگر و زحمتکش بطور اخص در شرایط بسیار نامساعد اقتصادی و اجتماعی به سر برده و حیات و معاش آنان بطور روزمره در گرداب نابرابری و ناامنی و تبعیض اقتصادی و جنسی و اجتماعی غرق می شود. در چارچوب چنین نظامی ست که رژیم جمهوری اسلامی سرسختانه در تلاش است تا همچنان با اعمال کنترل و سرکوب در تمام عرصه ها، قید و بندهای ارتجاعی بر دست و پای زنان را  هر چه بیشتر حفظ کرده و از طریق وضع و اعمال قوانین ارتجاعی و مردسالارانه، این تبعیض را هر چه بیشتر قانونی و نهادینه سازد. در چنین چارچوبی حتی نفس فرار از خانواده (به هر دلیلی و حتی برای حفظ امنیت دختر و یا زن فراری) از نگاه قدرت حاکم یک "جرم" و خلاف "شئون" و مقررات ارتجاعی دینی محسوب می شود. تحت تاثیر چنین واقعیاتی ست که در قاموس این رژیم وابسته و زن ستیز مقابله با معضلاتی نظیر دختران فراری با سرکوب و خشونت و تحقیر همراه است و در چنین فضایی تجاوز مزدورانی که ظاهرا قرار است از سوی قدرت حاکم حامی حقوق دختران فراری باشند به قربانی امری دور از انتظار نیست. اتفاقا به خاطر درک همین واقعیت از سوی دختران و زنان فراری است که آنها پس از فرار از خانواده در حالی که جایی برای پناه بردن ندارند، هیچوقت به مراکز دولتی مراجعه نکرده بلکه اکثرا به افراد غریبه متوسل می‌شوند که متأسفانه در آنجا نیز در اکثر این موارد مورد تجاوزات پی در پی قرار میگیرند و نهایتا جذب باندهای فساد داخلی و یا خارجی می‌شوند. تحت چنین شرایطی این دختران در صورت دستگیری در بعضی موارد به زندان افتاده و در مواردی هم توسط مقامات قضایی به خانواده هایی که به دلایلی ازشان فراری شده اند، بازگردانده می‌شوند که در آن موارد نیز خیلی وقت ها از سوی مرد و یا مردان خانواده خطر جانی زندگی بسیاری از آنان را تهدید می کند.

 

در حل معضل دختران فراری همچون هر معضل اجتماعی  آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد برخورد با ریشه های این نابسامانی هاست. ضروریست تا همه ی عامل های مهم و اساسی در تکامل و رشد و تحکیم چنین معضلاتی در جامعه در نظر گرفته شوند. توجیه گران نظام ضد خلقی حاکم بر ایران اغلب در توضیح چنین فجایعی، آگاهانه تلاش می کنند تا این مشکلات را به صورت مجرد و جدا از واقعیت های موجود در جامعه طرح کنند و چنان وانمود می کنند که گویی فرد بدلیل "فساد اخلاقی" و  عدم اعتقاد به "اسلام" و ... جدا از جامعه و محیط زندگی خویش، مقصر اصلی بوجود آمدن مشکلات خود است. مدافعین سرمایه داران به دلیل منافع طبقاتی خویش همواره به عمد کوشیده اند تا تنها تحلیل خود از ظاهر این روابط را منعکس کنند و ماهیت ارتجاعی نظام ضد خلقی شان که عامل اصلی این بیماری های اجتماعی ست را از انظار پنهان سازند. در اینجا باید با قاطعیت گفت که آنچه بر آن دختر بی پناه در سیرجان اتفاق افتاد در حقیقت نتیجه حاکمیت سیاه این نظام ضد خلقی و رژیم حافظ آن بوده و نشانگر اخلاق دستگاه طبقه حاکم است.

 

فرار وسیع دختران از خانه در جمهوری اسلامی یک معلول است. در یک سیستم اجتماعی سالم نباید با معلول برخورد قهری کرد ، بلکه باید علت ها را جست و برطرف ساخت . اما رژیم جمهوری اسلامی به خاطر ماهیت استثمارگرانه اش همواره با معضلات و بیماری های اجتماعی برخورد سرکوب گرانه داشته است و به همین دلیل است که به رغم این سرکوب ها ما شاهد گسترش دامنه این معضلات و افزایش تعداد دختران فراری هستیم.

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com