به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی - خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره  72   15 آبان ماه 1387

 

حیات نظام استثمارگرانه سرمایه داری با بحران عجین است!

 

سقوط وحشتناک بازارهای مالی و بحران بانکی در قدرتمندترین و بزرگترین اقتصادهای جهان سرمایه داری یکبار دیگر عمق پوسیدگی و ارتجاعی بودن این نظام استثمارگرانه و بی آیندگی آن را به نمایش گذارد و گسترش خشم و نفرت و اعتراضات مردمی به این وضع، هراس و وحشت طبقات حاکم و دولتهای سرمایه داری را برانگیخت. سقوط پی در پی بزرگترین بانکهای امپرياليستی، محو سریع صدها میلیارد دلار از ارزش موسسات مالی و بانکی آنهم تنها در عرض چند هفته در بازارهای سهام، نشانه های موج جدیدی از طوفانی را به طور چشمگیر به نمایش گذاردند که تمامی تار و پود نظام  امپریالیستی را درنوردید. سرعت و ابعاد شوک ناشی از این طوفان اقتصادی حتی برای "واقع بین ترین" نظریه پردازان و استراتژیستهای نظام  قابل هضم نبود. آنها اکنون از زبان جرج بوش با ندبه و زاری از این بحران به عنوان "بدترین بحران پس از جنگ جهانی دوم" نام می برند که اقتصاد آمریکا ( وبه تبع از آن کل دنیا) را با "خطر نابودی" مواجه کرده است؛ بدون آنکه ذره ای برایشان مهم باشد که عواقب خانه خراب کن این بحران بر دوش میلیونها تن از کارگران و توده های زحمتکش (در اشکال گرانی سرسام آور، از دست دادن اندوخته های مالی میلیونها تن از مردم زحمتکش و کم درآمد، بیکاری فزاینده و به موازات آن تشدید فقر و گرسنگی) چگونه زندگی اکثریت تحت ستم جامعه را با سقوط هر چه بیشتر روبرو ساخته است.

 

اکنون رسما اعلام شده که بزرگترین اقتصاد دنیا یعنی آمریکا که حجم و قدرت آن معادل  25 درصد اقتصاد کل جهان می باشد وارد دوره "رکود"ی شده که "دردناک و طولانی" بوده و ممکن است سالها طول بکشد. تنها در عرض یک سال اخیر شرکتهای آمریکایی این باصطلاح نمادهای قدرت و جاودانگی سرمایه داری در پیش رفته ترین کشور امپریالیستی یعنی امریکا معادل 988 میلیارد دلار  یعنی به اندازه تمامی دارایی های بازار سهام سوییس ارزش خود را ازدست داده اند. و این درحالی ست که موج ورشکستگی پی در پی موسسات صنعتی و مالی و به موازات آن اخراجهای هزاران هزار کارگر  و کارمند این موسسات و رها کردن آنان در فقر و بيکاری به تیتر اخبار و گزارشات روزمره وسایط ارتباط جمعی بدل شده است.

 

این اوضاع بحرانی و خشم فزاینده مردمی، تمامی سرمایه داران زالو صفت و استثمارگر و دولتهای مجری اراده آنها را در سراسر جهان به وحشت انداخته است. دولت بوش در اقدامی که از زمان رکود بزرگ سالهای دهه 1930 تاکنون بی سابقه بوده است، در یک قلم تزریق  700 میلیارد دلار از درآمدهای مالیاتی دولت که بخش اعظم آن از بابت استثمار و غارت کارگران و خلقهای تحت ستم و چاپیدن هر چه بیشتر سفره تهی آنها تهیه می گردد را برای پشتیبانی مالی و جبران قرضهای بزرگترین موسسات مالی و تولیدی و صنعتی متعلق به سرمایه داران زالو صفت اختصاص داده است.

 

بقیه شرکای امپریالیست ریز و درشت آمریکا در اتحادیه اروپا و همچنين کل کشورهای صنعتی نیز اعلام کرده اند که برای "نجات" اقتصاد خود ، همين رویه را پیاده کرده و با اقدامی بی  سابقه صد ها میلیارد دلار را برای سر پا نگه داشتن موسسات و بنیادهای مالی و اعتباری و صنعتی ورشکسته نظام فرتوت سرمایه داری، از جیب دولتها هزینه خواهند نمود. این اقدامات یعنی به جلوی صحنه راندن دولت ها برای نجات سرمایه داران در شرایطی با دستپاچگی تمام صورت می پذیرد که سیاستمداران مزدور بورژوازی در تمام کشورها سالهاست که از مزایای "خصوصی سازی" و ضرورت "عدم دخالت" دولتها در تعیین مکانیزم بازار به منظور تضمین "رشد اقتصادی" سخن سرایی کرده وزیر اسم پرطمطراق گسترش "بازار آزاد" – که معنای آن در حقیقت چیزی جز برداشتن هرگونه مانع بر سر راه توسعه جنایتبار سرمایه های امپریالیستی و قطع تدریجی اما وحشیانه تمامی کمک های اجتماعی و خدمات دولتی برای اکثریت قاطع آحاد جامعه یعنی کارگران و توده های محروم نبوده است- دست انحصارات خونخوار امپریالیستی و سرمایه داران وحشی و استثمارگر را برای مکیدن شیره جان توده های تحت ستم باز گذاشته اند. برغم این ادعاها اکنون خود جریان زندگی نشان می دهد که در اثر اجرای سیاست "بازار آزاد" و "خصوصی سازی" و .... در دهه های اخیر  نه تنها در زندگی اکثریت ستمکشان جامعه "رشد و رفاهی" بوجود نیامده بلکه تمامی ادعاهای کارگزاران نظام سرمایه داری در مورد رشد اقتصادی نقش بر آب شده و بار دیگر هیولای بحران و رکود تارو پود این نظام استثمارگرانه را در نوردیده و معضلات و بدبختی های هر چه بیشتری را متوجه میلیاردها تن از کارگران و خلقهای تحت ستم در سراسر دنیا کرده و خواهد کرد.

 

به این ترتیب در چارچوب بحران جاری ما شاهدیم که دولتهای مزدور سرمایه داری با فراموش کردن تمامی تبلیغات عوامفریبانه خود مبنی بر ضرورت عدم دخالت دولت در روندهای اقتصادی با دستپاچگی تمام کمر به دخالت مستقیم برای نجات سرمایه های اقلیت استثمارگر حاکم بسته و از طریق ریختن هر چه بیشتر درآمدهای عمومی به کام سیری ناپذیر سرمایه داران زالو صفت به دخالت گسترده دست زده اند.

 

در بطن این اوضاع کارشناسان سرمایه داری نیز هر یک برای توجیه وضع موجود و پوشاندن نقش انکارناپذیر نظام سرمایه داری مبتنی بر مالکيت خصوصی در تشدید فقر و بیکاری و ذلت توده ها در جریان بحران کنونی و برای پوشاندن این واقعیت تاریخی که بحران اقتصادی ذاتی نظام سرمایه داری بوده و گردانندگان این نظام استثمارگرانه خود آفریننده و عامل بحران و تمامی نتایج مرگبار ناشی از آن در زندگی توده ها می باشند، انگشت اتهام را به سوی یکدیگر و برخا نیز به سوی بعضی عوامل فرعی دخیل در این وضع فاجعه بار گرفته و تلاش می کنند تا وجود بحران را امری موقتی که با اقدامات کنونی دیگر برای همیشه از بین خواهد رفت، جلوه دهند.

برغم این تبلیغات اما، واقعیت این است که بحران اقتصادی اخیر نه برای اولین بار است و نه برای آخرین بار خواهد بود که اتفاق می افتد. اگر نخواهیم راه دوری برویم  انسانهائی که هم اکنون در قید حیاتند، از جنگ جهانی دوم به این سو (جنگی که خود از یکسو زاییده تضادهای ذاتی و بحرانهای درمان ناپذیر نظام سرمایه داری و از سوی دیگر پاسخی برای تخفیف آن بود) با حداقل چند موج بحران سرمایه داری روبرو شده اند که در جریان هر یک از آنها حیات و معاش میلیونها تن از کارگران و زحمتکشان در کشورهای متروپل و وابسته نابود شده تا تداوم منافع امپریالیستها و سرمایه داران زالو صفت تضمین گردد. بحران اقتصادی دهه 80 در جهان سرمایه داری و رشد نرخ بهره در آمریکا، بحران وامهای پرداختی به کشورهای مقروض  و اثرات وحشتناک آن در مقروض تر شدن هر چه بیشتر کشورهای وابسته در اواخر همان دهه، بحران در هم پاشیدگی اقتصادی کشورهای مدلِ موسوم به "اقتصاد ببر های آسیای جنوب شرقی" در دهه 90، بحران موسوم به "ترکیدن حباب اینترنتی" در اوایل سالهای 2000 و بالاخره بحران اخیر همگی نشان دهنده روندی هستند که در جریان آن هر از چندگاه یکبار با رشد تناقضات ذاتی نظام امپریالیستی (از جمله رشد فزاینده انحصارات و تمایل ناگزیر به رکود و گندیدگی  و هرج و مرج در تولید)، بحران و رکود از یک گوشه  نمایان شده و بسته به طول و عمق بحران، موج جدیدی از فقر و بیکاری و گرانی و گرسنگی و فحشا و جنگ و تمامی تجلیات نکبت بار جامعه طبقاتی را برای بخش بزرگی از ستمکشان به ارمغان می آورد.

 

با توجه به واقعیت فوق، موج جدید بحران کنونی نیز امری غیر قابل پیش بینی و یا "غرش رعد در آسمان بی ابر" نبود. همه می دانند که در سالهای اخیر تشدید پروسه سرازیر کردن سرمایه ها به عرصه های مسکن و به موازات آن تشویق هیستریک مردم توسط طبقه حاکم به "مصرف ، مصرف، مصرف" و پرداخت وامهای موسوم به "وامهای بد" (وامهایی که وام گیرندگان قادر به باز پرداخت آن نبودند) که تنها و تنها به مقروض ساختن هر چه طولانی مدت تر مردم به بانکها منجر می شد در طول چند سال بالاخره وضع را بحالت انفجار رسانید و بانکها با تریلیونها دلار اعتبارات غیرقابل بازگشت روبرو شدند. در این زمینه می توان به یک مورد از زمینه هایی که بیانگر بحران کنونی است اشاره نمود و آن این که حدود یکسال پیش و در اوج تبلیغات سیاستمداران و نظریه پردازان نظام سرمایه داری در مورد "تضمین رشد اقتصادی"، یکی از روزنامه های بریتانیایی (مترو) نوشت که مبلغی را که مردم انگلیس تنها به واسطه بدهی های خود به بانکها از طریق کارتهای اعتباری مقروض اند سر به بیش از یک تریلیون و صد میلیارد پوند می زند.

 

بنابر این فریادهای عوامفریبانه مبلغان جیره خوار بورژوازی مبنی بر رشد و شکوفایی اقتصادی ابدی و این که گویا دمکراسی و ترقی و رفاه برای تمام بشریت در چارچوب نظام سرمایه داری و سلطه امپریالیسم بر جهان (آن هم فارغ از تعلق طبقاتی) ممکن است، نمی توانست تا ابد ادامه پیدا کند. با وقوع بحران وحشتناک کنونی "آقای واقعیت" با قاطعیت بیشتری حضور اجتناب ناپذیر خود را از ورای موج بحران کنونی اعلام نمود و بر خواست قلبی و حقانیت مبارزات میلیاردها تن از کارگران و خلقهای تحت ستم و توده های زحمتکش و بی چیز برای ضرورت تغییر بنیادی این وضع نکبت بار تاکید کرد.

 

همانطور که بررسی تاریخ معاصر سرمایه داری نشان می دهد،  در این شکی نیست که امپریالیستها و سرمایه داران غارتگر با وقوع هر یک از بحرانهای مرگبار این نظام استثمارگرانه و ارتجاعی به دست و پا افتاده و برای نجات خود و سرمایه ها و منافعشان از چنگ بحران تلاش می کنند که از طریق تشدید استثمار و غارت توده های محروم و تحمیل فقر و فلاکت و گرسنگی و بیکاری، جنگ و بیماری و ... بار خانه خراب کن بحرانهای خویش را بر دوش آنها سرازیر سازند. در نتیجه، در نگاه اول به چشم انداز وضع بحرانی کنونی، تصویر دهشتناک دوره ای دیگر از مصایب و محرومیتهای اقتصادی و سیاسی کارگران و خلقهای تحت ستم در سراسر دنیا نقش بسته است. اما این تمام تصویر نیست. به قول انگلس اندیشمند کبیر پرولتاریا، بحرانهای اجتناب ناپذیر سرمایه داری " هر بار فقر عظیمی همراه با یک روحیه انقلابی در کارگران به بار آورده" و "نظام موجود را به خطر انداخته است" (انگلس، اصول کمونیسم) تاکید از ماست. در صحنه کنونی نیز، درست در حالی که سرمایه داران استثمارگر برای نجات از مرگ و زوال نظام شان خود را برای سازماندهی موج جدیدی از یورش غارتگرانه و سرکوبگرانه به کارگران و خلقهای تحت ستم آماده می کنند؛ در همان حال جبهه جدیدی از مبارزات انقلابی توده های ستمکش در مقابل آنها صف می بندد. راه خوشبختی نهایی بشریت از مسیر شرکت در این جبهه انقلابی برای نابودی نظام گندیده سرمایه داری این عامل اصلی فقر و فلاکت و گرسنگی و سرکوب میگذرد.

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com