به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی - خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 70   15 شهریور ماه 1387

 

 

جمهوری اسلامی و "پرونده هسته اي"!

 

در هفته های اخیر به دنبال مذاکرات در مورد "پرونده هسته ای" جمهوری اسلامی فی مابین اين رژيم  و قدرتهای بزرگ امپریالیستی، بار ديگر تهديد به گسترش تحريم های اعمال شده تاکنونی و وجود "گزينه نظامی" در رابطه با شيوه برخورد با جمهوری اسلامی به تيتر اخبار خبرگزاريهای جهان تبديل شد.  قدرتهای بزرگ در شورای امنيت سازمان ملل  يعنی آمریکا، روسیه، انگلستان، چین، فرانسه به اضافه  آلمان با توجه به عدم پذيرش تعليق غنی سازی اورانيوم از سوی رژيم جمهوری اسلامی مشغول بررسی اقدامات بعدی خود در ارتباط با باصطلاح جلوگیری از دسترسی این رژیم به سلاح های هسته ای می باشند. دور جدید مذاکرات هسته ای در مورد ایران قبل از هر چیز نشان می دهد که برغم ادعاهای پوشالین جمهوری اسلامی مبنی بر "خاتمه" پرونده هسته ای، این "پرونده" همچنان باز است و اربابان جهانی این رژیم وابسته همچنان تحت لوای مقابله با دستیابی حکومت به سلاح هسته ای در حال رقابت و زد و بند با یکدیگر بر سر تقسیم و تجدید تقسیم بازار غنی ایران فیمابین خود می باشند. در این چارچوب است که ما می بینیم مقامات آمریکایی بمثابه قدرتمند ترین بازیگر این صحنه در حالی که در تبلیغات خود می کوشند با گرم نگه داشتن تنور جنگ و حمله نظامی به ایران، خطر "جنگ" را به مثابه شمشیر داموکلسی بر سر رقبای امپریالیست خویش و مقامات مزدور جمهوری اسلامی  نگه دارند، درست در همان حال، با فرستادن دیپلمات های بلند پایه شان نظیر ویلیام برنز به ژنو، رسما در مذاکره با رژيم شرکت می کنند. البته اين جدا از همه  مذاکرات پنهانی شان با جمهوری اسلامی است که گاه خبرش به مطبوعات نيز درز می کند. آمريکائی ها  در حاليکه از آمادگی خود برای "گشایش دفتر حفاظت از منافع آمریکا" در تهران خبر می دهند اما همچنان تاکيد می کنند که "گزينه نظامی" را کنار نگذاشته اند.

 

البته تا آنجا که به نیات توسعه طلبانه مقامات آمریکایی باز می گردد، در مورد این مقاصد و برنامه های دراز مدت امپریالیسم آمریکا برای گسترش مناطق نفوذ خود کمتر شبهه ای برای افکار عمومی مردم جهان باقی مانده است. حتی با توجه به روند فزاینده سیاست های جنگی دولت بوش و طبقه حاکم در آمریکا در سال های اخیر و تعرض نظامی و اقتصادی ای که این قدرت بزرگ با بهانه های مختلف بمنظور توسعه حوزه نفوذ خویش در تقریبا سراسر دنیا بر علیه کارگران و خلقهای تحت ستم و همچنین منافع رقبای امپریالیست خویش سازمان داده و با توجه به پیاده شدن این سیاست ضد خلقی در افغانستان و عراق، در میان رقبا و شرکای امپریالیسم آمریکا نيز کم تر تردیدی در مورد عزم مقامات آمریکایی در تحقق اهداف توسعه طلبانه این قدرت جهانی (البته با بهانه های مختلف نظیر پروژه هسته ای جمهوری اسلامی) چه از راه نظامی و چه غیر نظامی باقی مانده است. به همین اعتبار است که ما شاهد آنیم که برغم تمامی مخالفت های گاه و بیگاه روسیه و چین و آلمان و فرانسه با تاکیدات آمریکا بر استفاده از حربه نظامی و برغم آن که مقامات مزدور جمهوری اسلامی روشن ساخته اند که تنها به صرف دریافت "تضمین امنیتی" از آمریکا از هیچ اقدامی برای قبول شرایط سلطه بار و استثمارگرانه اربابان خویش مضایقه نمی کنند، اما بازهم دولت آمریکا مایل به حذف عامل "چماق" و "حمله نظامی" و اصولا سیاست "تعویض رژیم ها" از محور سیاستهای خود در مورد منطقه و ایران نیست. چرا که بموازات تشدید بحران اقتصادی در جهان سرمایه داری و در راس آن آمریکا، مدتهاست که دولتمردان این کشور اتکا به سیاستهای جنگی و میلیتاریسم را در راس برنامه های استراتژیک خویش در یک "قرن آینده" قرار داده اند. توسل به سلاح جنگ یکی ار اساسی ترین ابزارهای امپریالیسم آمریکا برای تخفیف بحران های مرگبار اقتصادی نظام خویش می باشد و اگر تحقق برنامه های کلان آنها در هر مرحله نیازمند فدا کردن رژیم های خدمتگزار شان باشد از آن دریغ نخواهند کرد.

 

مواجهه با چنین شرایطی در سالهای اخیر ، وحشت و زبونی سران جنایتکار رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی را بیش از پیش برانگیخته است. مقامات این رژیم در حالی که در چارچوب تبلیغات مربوط به "بحران هسته ای" با سردادن فریادهای پوچ ضد صهیونیستی و ضد آمریکایی هیچ فرصتی را برای ریختن آب به آسیاب سياستهای جنگ طلبانه آمریکا از دست نمی دهند، در همان حال مرتبا از کانال های مستقیم و غیر مستقیم برای اربابان آمریکایی خود پیام می دهند که با وجود حاکمیت این رژیم وابسته و جنایتکار منافع غارتگرانه آنها در ایران و منطقه هر چه بهتر و بیشتر حفظ خواهد شد. در پیشبرد چنین سیاست ضد خلقی ای ست که اخیرا و در حاشیه  مذاکرات هسته ای با دولتهای 5+1 ، سید محمد مرندی، مدیر مطالعات آمریکای شمالی دانشگاه تهران می گوید " چیزی که آمریکایی ها متوجه اش نیستند این است که ایران بسیار بیشتر از هر یک از متحدان ایالات متحده در منطقه، با ثبات است. و هیچ دلیلی نیست که شک کنیم در اینکه این وضع 30، 40 یا 50 سال بیشتر هم دوام خواهد داشت." (لوموند دیپلماتیک، 2  سپتامبر 2008)

  در  سخنان این مقام ضد خلقی جمهوری اسلامی حیله گری زیادی نهفته است. درست است که در ظاهر امر و در تبلیغات رسمی ایران جزء "متحدین" آمریکا در منطقه به حساب نمی آید، ولی اگر معیار عمل باشد و نه ادعا می توان با بر شمردن موارد حتی برجسته ای از خدمتگزاری رژیم جمهوری اسلامی به امپریالیسم آمریکا در منطقه نشان داد که این رژیم در مواردی حتی بیشتر از متحدین علنی آمریکا به منافع این امپریالیسم در منطقه خدمت کرده و هنوز هم این نقش را به نفع آنها ایفا می کند. اگر از مواردی نظیر خدمات رژیم به دولت آمریکا در جریان اشغال افغانستان، ایجاد تسهیلات برای نیروهای آمریکایی در جریان اشغال عراق و نقشی که جمهوری اسلامی هم امروز در شعله ور نگاه داشتن آتش جنگ در عراق دارد و یا بالاخره کمک های اخیر حکومت به آمریکا در انتقال سربازان گرجی از عراق به جبهه های جنگ با روسیه از طریق خاک ایران و ...بگذریم، خود عملکردهای این رژیم در خدمت به منافع امپریالیسم آمریکا در ایران بهترین فاکتها را در ارتباط با حقیقت فوق به نمایش می گذارد.

 

واقعیت این است که جمهوری اسلامی در طول سه دهه اخیر و از اولین روز روی کار آمدنش توسط امپریالیستها از هیچ خدمتی برای تامین منافع اربابان امپریالیست خود در ایران دریغ نورزیده است. این رژیم به عنوان "متحد" و خدمتگزار امپریالیسم، با ماموریت سرکوب انقلاب ضد امپریالیستی- دمکراتیک مردم ما بر سر کار آمد و در طول 30 سال گذشته با توسل به وحشيانه ترين روشها در راه تحقق اين امر گام برداشت تا شرايط لازم برای باز سازی نظام بورژوازی وابسته به امپریالیسم مهيا شود.

 

جمهوری اسلامی در اين سالها با سرکوب وحشیانه جنبش های دمکراتیک و ضد امپریالیستی خلقهای تحت ستم در ترکمن صحرا، کردستان، خوزستان، آذربایجان و بلوچستان؛ با سرکوب وحشیانه اعتراضات کارگری و  جنبش انقلابی طبقه کارگر، زنان ، دانشجویان با به بند کشیدن و کشتار و قتل عام ده ها هزار تن از فرزندان آزادیخواه، مبارز و بویژه نسلی از کمونیستها ؛ با آتش بیاری در جریان 8 سال جنگ امپریالیستی ایران و عراق؛ با پیشبرد مستقیم برنامه های ویران گر نهادهای امپریالیستی همچون بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در ایران؛ با حراج منابع طبیعی کشور نظیر نفت و گاز در آستان کمپانی ها و دول امپریالیستی؛ با همکاری مستقیم با آمریکا در حمله و اشغال افغانستان و عراق و .... از هیچ اقدامی برای خدمتگزاری به امپریالیستها و در راس آنها آمریکا در ایران و منطقه کوتاهی نکرده است. به این اعتبار جمهوری اسلامی را باید به واقع یکی از پيشبرندگان سياستهای  امپریالیسم در منطقه و "متحد" آن نامید. اما آنچه که مقامات تبهکار جمهوری اسلامی و نمایندگان آنها نمی فهمند عبارت از این واقعیت است که برغم تمامی این جنایات بر علیه کارگران و زحمتکشان و خلقهای تحت ستم ما، روزی نیست که جنبش کارگران و توده های ستمدیده با مبارزات و شورشهای خویش در گوشه ای از کشور زمین را در زیر پای سرمایه داران وابسته حاکم نلرزاند و ثبات آنرا به چالش نکشند.

 

از سوی دیگر حاکمان جمهوری اسلامی این چاکران سرمایه های جهانی بدلیل فقدان دید تاریخی فراموش کرده اند که سلف برحق آنها یعنی رژیم مزدور شاه نیز در حالیکه آشکارا خدمت گزار امپریالیست ها بوده و در جهت تأمین منافع آنان و سرمایه داران وابسته، دستانش تا مرفق بخون مردم تحت ستم ما آغشته بود و در مقابل اربابان خویش، از ایران به عنوان "جزیره ثبات و امنیت" برای امپریالیستها نام می برد و حتی در سودای تداوم حکومت 2500 ساله شاهنشاهی جشن های آنچنانی برپا می کرد؛ غافل از آن بود که مدت بسیار کوتاهی پس از آن ادعا ها و تبليغات فريبکارانه جنبش مردم و انقلاب توده ها بساط ننگین او و رژیم وابسته اش را به زباله دان تاریخ افکند.

 

در نتیجه این گونه قدر قدرتی ها از سوی جمهوری اسلامی را باید اساسا به حساب تلاش برای خوش رقصی بیشتر در شرایط بحرانی در مقابل اربابان جهانی رژیم گذارد. واقعیت این است که  رژیم مزدور جمهوری اسلامی در آستان اربابان شان در شرایط بحرانی ای قرار دارد. این رژیم برغم تمامی تلاش های جنایتکارانه اش برای سرکوب مبارزات توده ها از یک سو با خطر دائمی خیزش های انقلابی و جنبش های اعتراضی وسیع مردمی مواجه است و از سوی دیگر در گره گاه رقابت ها و توسعه طلبی های امپرياليست هائی قرار گرفته که در طول حيات خود نشان داده اند که وقتی موضوع منافع استراتژیک آنها پیش می آید، به راحتی منافع چاکر منش ترین دوستان خود را نیز زیر پا می گذارند.

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com