به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی - خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 68   15 تیر ماه 1387

 

پادوئی به نام نوری زاده در جلد گوبلز!

(نگاهی به دروغپردازیهای اخیر نوری زاده مرتجع بر علیه چریکهای فدایی خلق)

 

هم زمان با حمله اخیر وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی به چریکهای فدایی خلق ایران و  رفیق اشرف دهقانی، یکی از  به اصطلاح ژورناليستهای معلوم الحال به نام علیرضا نوری زاده که روابط اش با نيرو های ارتجاعی از جمله دارو دسته های سرکوبگر جمهوری اسلامی  بارها برملا گشته است نیز طی یک قلمفرسایی عوامفریبانه موجی از اتهامات رذیلانه را نثار سازمان ما و بویژه رفیق اشرف دهقانی نموده است.

 

با چاپ مطلبی در روزنامه کیهان لندن مورخ 30 خرداد 1387 ، فرد مذکور به شکل بسیار مبتذل ولی آگاهانه ای مدعی شده است که " در سال 1357 در آستانه انقلاب، از راست ارتجاعی تا چپ انقلابی، از جبهه ملی میراث دار مصدق، تا آقای مهندس شهرستانی شهردار تهران، از وکلای مجلس رستاخیز تا تئوریسین حزب توده، استاد احسان طبری، از چریک سرفراز مبارز اشرف دهقانی تا زندانی نادم ،برادر مسعود رجوی، یکصدا ستایشگر حضرت آیت الله العظمی امام خمینی، نویسنده تحریر الوسیله و کتاب مستطاب انقلاب اسلامی و نامه های کاشف الغطاء و ... شده بودند و هر کدام از ظن خود بر این باور بودند که ؛ امام حکومت عدل علی را بر پا می کند، امام به قم می رود و حکومت را به ما (ملی- مذهبی ها ملی ها و البته موتلفه ای ها) تحویل می دهد، امام یک وسیله است، با او پهلوی را به زیر می کشیم و بعد ما (چپیها پدر کیانوری را در مقام رئیس جمهوری و  اشرف خانم را در مقام نخست وزیر می نشانیم) و ما (مجاهدین و توابع نیز برادر مسعود را به ریاست جمهوری می رسانیم و دولتی نیز به ریاست برادر موسی تشکیل می دهیم و برای این که متهم نشویم که دمکرات نیستیم و اهل ائتلاف نمی باشیم، وزارت فوائد عامه را می دهیم به پدر طالقانی و وزارت نساجی را نیز می دهیم به پسر هوله برق لامع).  (تاکیدات از ماست) 

 

برای هر کسی با اندک آگاهی سیاسی مسلم است که داستان سرهم بندی شده کذائی فوق که بطور آشکار در تضاد با واقعیت قرار دارد تنها برای اشاعه دروغ و عوام فریبی ابراز شده است. نوری زاده در انجام ماموریت خویش کوشیده است تا به تقلید از گوبلز یکی از مشهورترین دستیاران رژیم فاشیست هیتلر، با توسل به تاکتیک "دروغ هر چه بزرگتر باشد باورش هم راحت تر است" چنان دروغهایی بگوید که شاید درست به خاطر بی پایه بودنشان قابل باور به نظر برسند! چنین برخوردی که توده های مردم را "احمق و نادان" تصور می کند، دیگر به این امر توجهی ندارد که نسل مورد خطاب دوره بحث فوق، هم چنان حی و حاضر در صحنه حضور دارند. این نسل علیرغم همه عوامفریبی های نوری زاده و امثال او که این دروغها را در خط وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی جهت بد نام کردن انقلابیون می سازد و مثل آب خوردن تحویل می دهند، بخوبی می داند که مارک زدن به "چپ انقلابی" و بویژه رفیق اشرف دهقانی در مورد "ستایشگری " آنها از خمینی جلاد و یا "ظن"  و سودای رسیدن به پست نخست وزیری و قدرت و کمتر از آن طرفداری و یا توهم داشتن به رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی و رهبر آن، در مورد هر نیرو و فردی هم صدق کند در مورد رفیق اشرف دهقانی و یاران او (چریکهای فدایی خلق) که از همان اولین روزهای دوره انقلاب و به قدرت رسیدن این رژیم با شجاعت تمام به مردم در بند ایران و روشنفکران و آزادیخواهان گفتند که جمهوری اسلامی ماهیتا هیچ فرقی با رژیم دیکتاتور شاه ندارد و مردم باید با حفظ سلاح هایشان مبارزات خود را تا رسیدن به آزادی و دمکراسی ادامه دهند، جز یک دروغ آشکار نیست. در این مورد نوری زاده مرتجع ولی ناشی در واقع به "کاهدان" زده است.

 

درج اکاذیب فوق در کیهان لندن در عین حال در شرایطی صورت می گیرد  که هر فرد اندک با شعور و مطلعی به خوبی می داند که اتفاقاً درست به دلیل برخوردهای  قاطع چریکهای فدائی خلق برعلیه جمهوری اسلامی و طرفداری صمیمانه و صادقانه آنها از کارگران و زحمتکشان بود که

رهبران معدوم و همینطور در قید حیات رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی رفیق اشرف دهقانی و یاران او ( وتفکر انقلابی آنها) را از همان روزهای اول دشمن سازش ناپذیر خود می دانستند (و می دانند). چرا که این چریکهای فدائی خلق ایران بودند که از همان نخستین روزهای روی کار آمدن جمهوری اسلامی این رژیم را رژیمی وابسته به امپریالیسم و دشمن توده های انقلاب کننده معرفی کردند. این چريکهای فدائی بودند که با تحلیل علمی از ماهیت قدرت دولتی در "مصاحبه با رفيق اشرف دهقانی" که اولين بار در 8 خرداد 1358 به چاپ رسيد  مطرح کردند که "چون در ايران بورژوازی وابسته همچنان در توليد نقش مسلط را دارد و دولت فعلی هر چه می کند در جهت تثبيت اين موقعيت است خود بخود دولت نيز ابزاری در دست بورژوازی وابسته است"و از اين تحليل نتيجه گرفتند که "بايد خلق را برای جنگ آماده کرد". اتفاقاً درست به دلیل برخوردهای صمیمانه و صادقانه چریکهای فدائی خلق نسبت به کارگران و زحمتکشان و دیگر توده های ستمدیده ایران و به طور کلی اتخاذ مواضع انقلابی در جنبش از طرف آنها بود که چریکهای فدائی خلق به همان نسبت که در قلب توده های ستمکش جا گرفتند از سوی انواع و اقسام دشمنان از خود رژیم جمهوری اسلامی گرفته تا مرتجعین دیگر و همچنین دوستان نادان خلق (که متأسفانه در آن شرایط حساس تاریخی برای "امام ضد امپریالیست" و "خرده بورژوا و ملی" هورا می کشیدند) مورد لعن و نفرین قرار گرفتند و  "بایکوت" و "ایزوله " کردن آنان به هر شیوه ای در دستور کار این جبهه قرار گرفت.

 

 در ادبیات تاکنون منتشر شده چریکهای فدایی خلق هزاران سند ریز و درشت وجود دارد که بیانگر واقعیت مواضع چريکهای فدائی خلق و شخص مورد خطاب نوری زاده فریبکار یعنی رفیق اشرف دهقانی نسبت به شخص خمینی و رژیم ضد خلقی اش می باشد. با رجوع به این ادبیات، در برگ برگ آنها هر شخص بی غرضی می تواند به عمق رذالت پادو ی حقير، نوری زاده پی ببرد که می کوشد به جلد استادان مرتجعی چون گوبلز جنایتکار برود.

 

البته نشر اکاذیبی از این دست بر علیه سازمان ما توسط علیرضا نوری زاده ها تازگی ندارد و همواره یکی از "خطوط" کار روزنامه نگاری ایشان در "تبعید" را تشکیل داده است. ایشان که همواره داشتن سطح بسیار وسیع "ارتباطات" و "منابع" "خصوصی" چه در "داخل" و خارج حکومت "امام خمینی" و چه در سرويس های جاسوسی داخل و خارج و در میان دولتهای مرتجع عربی در منطقه را مایه افتخار  خود می داند، مدتی قبل نیز به دروغ مدعی شده بود که رفیق اشرف دهقانی را شخصا در یک جلسه مهمانی دیده و گویا آن رفیق به نوری زاده گفته است که تمام محتویات کتاب "حماسه مقاومت" و شرح شکنجه های وحشتناکی که در رابطه با زندانهای شاه توسط ساواک در آن توضیح داده شده، "دروغ" بوده اند! این هم کوشش ناموفق دیگری از طرف پادوی مذکور برای رفتن در جلد گوبلز فاشیست بود تا بتواند جنایات رژیم ضد خلقی شاه و ساواک آن را در انظار توده های ناآگاه و بویژه جوانان مبارز تطهیر ساخته و کتاب "حماسه مقاومت" رفیق اشرف که نسلی از جوانان و نو جوانان آن دوره را به عرصه مبارزه با دشمنان خلق کشانید و  همچنین حماسه های مقاومت مشابه متعلق به بسیاری از بهترین فرزندان فدایی و مبارز خلق آن نسل را ، در اذهان توده های محروم بی اعتبار و دروغ و غير واقعی جلوه دهد-  که البته جز رسوائی هر چه بیشتر، دست آوردی دیگری برای این پادو نداشت.

 

در خاتمه باید یادآور شده که امروز توده های ستمکش و آگاه ما در سطح وسیعی در ایران جایگاه والایی را در قلب خود برای فرزندان انقلابی و مبارزشان نظیر رزمندگان چریکهای فدایی خلق قایل هستند. آنها با توجه به خشم و نفرت شدیدشان از رژیم جمهوری اسلامی این سخن را که در مورد ماهیت آخوندهای حاکم و رژیم آنها " اشرف دهقانی راست می گفت"، مدام تکرار می کنند و این موضوع امروز به عنوان یک عقیده رایج در میان مردم ما مطرح می باشد. درست در برخورد به چنین واقعیتی است که دشمنان رنگارنگ توده های ستمدیده ایران به تکاپو افتاده و به اشکال گوناگون به حرفه همیشگی خویش یعنی دروغگوئی و عوامفریبی روی آورده اند. آیا این همان ضرورت ضد خلقی نیست که مرتجعین قلم به مزدی چون نوری زاده ها را وادار به چنین دروغپردازیهای آشکاری می کند؟

اما از محتوای رسوا و کثیف دروغپردازیهای نوری زاده در مورد اشرف دهقانی و چریکهای فدائی خلق که بگذریم سوال اصلی اینجاست که چرا امثال نوری زاده ها ماموریت می یابند که چنین دروغهای بزرگی را سرهم بندی نمایند و یکباره بدون هیچ دلیلی رفیق اشرف و یاران او را مورد حمله و دروغپردازی قرار دهند؟

 

واقعیت این است که سیاست تشدید حملات تبلیغاتی و دروغپردازی رژیم جمهوری اسلامی و ریزه خوارانش بر علیه انقلابیون و مبارزین در شرایطی به صحنه می آید که در سالهای اخیر حکومت با موجی از برآمدهای توده ای رادیکال در جامعه تحت سلطه ما روبرو گشته است؛ و روزی نیست که آتش مبارزات کارگری و اعتصابات و شورشهای جوانان و زنان و دانشجویان و ملتهای تحت ستم از گوشه ای از جامعه سر بر نکشد. ظهور و رشد گرایشات چپ و رادیکال در دل این جنبشها یک واقعیت عینی ست و در شرایطی که ما با نسلی از جوانان مبارزی روبرو هستیم که در پی راهجویی و درسگیری از تجارب نسل های پیشین و بویژه انقلابيون دهه 50 هستند، جمهوری اسلامی علاوه بر سرکوب شدید و قهر آمیز این نسل می کوشد تا با دروغپردازی و سیاه کردن چهره سمبلهای مبارزاتی این نسل ارزشها و آرمانهای مبارزاتی آن ها را تضعیف ساخته و در واقع امکان درس گيری از تجربيات آنها را از بين ببرد. با این سیاست رژیم می کوشد تا در حقیقت جوانان و روشنفکران مبارز و معترض ايران را از دنبال کردن راه انقلابی نسل های پیشین بازدارد؛ مبارزه با حکومت سرکوبگر خود را "بی فایده" و "بی سرانجام" جلوه دهد و از همه مهمتر بکوشد تا از تشکیل جریانات مبارزی که به راه و آرمانهای چريکهای فدائی خلق  به عنوان پیگیرترین و صادقترین نیروهای انقلابی، گرایش نشان می دهند، جلوگیری کند. این بخشی از وظیفه ای ست که دشمنان خلق ما بر عهده پادوهای سیاسی ای نظیر نوری زاده و اعوان و انصارش نهاده اند. البته نگاهی به چگونگی کار وی نشان می دهد که این وظیفه و جامه فاخر آن برغم تمامی کثافتش هنوز بر تن نوری زاده سنگینی  می کند. چرا که گرچه شارلاتانیسم و عوامفریبی جزء  ذاتی کار مطبوعاتی بورژوازی بطور کلی و قلم به مزدانی نظیر نوری زاده ها به طور مشخص است. ولی بی استعدادی نویسنده مورد بحث ما نشان داده که برای سیاه کردن چریکهای فدایی خلق و اصولا تمامی فرزندان مبارز خلق به استعداد بسیار بالاتری در امر فریبکاری و عوامفریبی نیاز است که ایشان فاقد آن بوده و فعلا باید همچنان برای کسب آن در بارگاه اربابان خویش "درس حوزه" بخوانند!

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com