به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی - خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 65 – 15فروردین ماه 1387

 

 

گسترش هزینه های نظامی با کدام هدف!

 

آمار نجومی ای که اخیرا در ارتباط با هزینه های نظامی دول امپریالیستی در سطح جهان و در راس آنها آمریکا منتشر شده، بار دیگر نشان می دهد که در سالهای اخیر نظام گندیده سرمایه داری در حالیکه با موج دیگری از بحرانهای اقتصادی وحشتناک خود روبرو شده چگونه با سرعتی سرسام آور در حال گسترش ماشین جنگ و سرکوب خود در سراسر جهان بر علیه کارگران و خلقهای تحت ستم  می باشد.

 

مطابق ارقامی که توسط موسسه ""Global Security انتشار یافته و در لوموند دیپلماتیک به چاپ رسیده بودجه ای که هم اکنون دولتهای "معظم" سرمایه داری برغم تمامی مشکلات وحشتناک اقتصادی مردم خود تنها در يک سال به هزینه های نظامی اختصاص داده اند به رقم بی سابقه 1100 میلیارد دلار در سال بالغ گشته است. سهم دولت آمریکا به تنهایی از این رقم حدود 623 میلیارد دلار است. به عبارت ساده تر پولی که صرف تقویت زرادخانه نظامی آمریکا می شود حدود صد و بیست میلیارد دلار هم از مجموع تمامی هزینه های نظامی مابقی کشورهای دنیا بیشتر می باشد. بدنبال آمریکا چين و روسيه قرار دارند که هزینه های نظامی آنان هر كدام به ترتیب ۶۵ و ۵۰ ميليارد دلار اعلام شده و پس از این دو، فرانسه و انگلیس به ترتیب ۴۵ و ۴۲/۸ميليارد دلار در مقامهای چهارم و پنجم قرار دارند. یک حساب سرانگشتی نشان می دهد که 5 دولت قدرتمند امپریالیستی در مجموع  825 میلیارد و 800 میلیون دلار در سال تنها و تنها صرف ماشینهای جنگی خود می کنند که در تمام کره خاکی وظیفه ای جز تامین منافع و سلطه استثمارگرانه امپریالیستها بر علیه کارگران و خلقهای تحت ستم و به این اعتبار جنگ افروزی و ماجراجویی های نظامی و تجاوز و کشتار توده های رنجدیده و نابودی منابع و ثروتهای طبیعی آنان ندارد.

 

بدون شک مهمترین بازیگر حاضر در مسابقه جنون آمیز تسلیحاتی که آمار  فوق تنها یک جنبه آن را نشان می دهد دولت آمریکاست. هم اکنون به تنهایی 623 ميليارد دلار يعنی خيلی بيشتر از تمامی دولتهای دیگر دنیا صرف تقویت ماشین جنگی خود و موسسات مربوط به آن می کند و این درحالی ست که اين کشور به گزارش خبرگزاريهای خود آمريکا، مقروض ترین کشور دنیاست.

 

مطابق آمار موسسه فوق الذکر هزینه های نظامی آمریکا در هفت سال گذشته یعنی از تقریبا سالهای اول قرن بیست و یکم بشدت افزایش پیدا کرده و در این میان لشکرکشی به افغانستان و عراق به طور برجسته ای در این افزایش سرسام آور هزینه های نظامی نقش ایفا کرده اند. گرچه مقامات آمریکایی با بیشرمی تمام می کوشند تا هدف از گسترش و تقویت جنون آمیز ماشین جنگ و جنایت و لشکرکشی های تجاوزکارانه شان را با الفاظ دهان پرکنی چون "مبارزه با تروریسم" و "گسترش دمکراسی" و "صلح و ثبات" در جهان پنهان کنند، اما نگاهی به ادعاهای دروغین  و عملکردهای جنایتکارانه آنها از یک سو و نتایج این به اصطلاح مبارزه با تروریسم و گسترش دمکراسی و ... نشان می دهد که اصولا توسل بی سابقه به اعمال زور و نظامی گری نه حاصل آزادیخواهی و دمکراسی طلبی و ترقی خواهی گردانندگان نظام امپریالیستی در آمریکا بلکه انعکاس تشدید بحرانها نظام سرمايه داری و رقابت سبعانه ای ست که بر بستر این بحرانهای علاج ناپذیر در بین راهزنان بین المللی برای تامین سرکردگی و اعمال هژمونی شان  در سطح جهانی شکل گرفته است. و نتایج خانه خراب کن این رقابت استثمار گرانه در سالهای اخیر نیز هرچه بیشتر  حیات و هستی توده های زحمتکش سراسر جهان را بطور مستقیم و غیر مستقیم در آتش خود سوزانده است. در نتیجه افزایش سهمگین هزینه های نظامی در میان امپریالیستها و بویژه در رابطه با دولت آمریکا را باید در متن این شرایط بررسی کرد و فهمید.

 

همه می دانند که دولتمردان آمریکا و طبقه حاکم در این کشور از اواخر دهه 90 با تنظیم سندی به نام "پروژه قرن آمریکایی جدید" پیشبرد استراتژی ای که  دولت آمریکا باید در یک قرن آینده در ارتباط با سیاستهای خود در سطح جهانی به پیش ببرد را بطور رسمی در محور وظایف خود قرار دادند. نگاهی به ارکان اصلی این سند نشان می دهد که تنظیم کنندگان "پروژه قرن آمریکایی جدید" هدف اصلی از تنظیم این سند را از جمله "تأمین برتری جهانی ایالات متحده، و اتخاذ تمهیداتی در جهت جلوگیری از بوجود آمدن یک قدرت بین‌المللی رقیب دیگر و نیز شکل دادن نظام امنیت بین‌المللی بگونه‌ای که همسو با اصول و منافع امنیت ایالات متحده باشد" با استفاده از "قدرت نظامی آمریکا"  می دانند. در مقدمه این سند تاکید شده که هدف این استراتژی جدید  ایالات متحده "آینده‌های بسیار دور " و "مبارزهٔ بی‌امان برای کسب پیروزی همه ‌جانبه و نهائی در همهٔ عرصه‌ها" ست. در این سند " استقرار و سلطهٔ بی‌چون وچرای نیروهای آمریکائی" و گسترش حضور آنان در مناطق استراتژیک اقتصادی و نظامی از آسیای جنوب شرقی گرفته تا خاورمیانه و شمال آفریقا، استفاده از "سلاحهای بیولوژیکی" ، "تامین برتری در "فضا" برای کنترل جهان، برانداختن رژیم صدام   برای تامین حضور مستقيم نیروهای نظامی آمریکا در این منطقه و مجموعه متنوع دیگری از اقداماتی پیش بینی شده است که همگی با تاکید بر استفاده از زور و جنگ طرح ریزی شده اند.  جالب است که بدانيم که دو سال قبل از حمله به عراق در اين سند بر اين ضرورت تاکيد شده است .

 

در این سند با اذعان به ضعف اقتصادی آمریکا و در عین حال برتری نظامی این قدرت در مقایسه با سایر رقبای بین المللی ، مطرح می شود که تنها راه جلوگیری از "زوال" و اضمحلال قدرت آمریکا در سطح جهانی تقویت و استفاده از برتری نظامی برای کسب بازارها و مناطق تحت نفوذ بیشتر در سطح بین المللی است.

 

با توجه به این واقعیات است که اولا می توان به دلایل اصلی عربده کشی های جنگ طلبانه و لشکرکشی های تجاوزکارانه آمریکا در سالهای اخیر به افغانستان و عراق و ... و تهدیدات جنگی این دولت بر علیه سایر کشورها و حتی شماری از رژیمهای دست نشانده خود آمريکا پی برد و پوچ بودن فریاد های دمکراسی طلبی و آزادیخواهی این دولت را بهتر و بیشتر فهمید؛ و ثانیا درک کرد که چرا دولت آمریکا و به تبع آن و به صورتی ناگزیر سایر شرکا و رقبای این قدرت یعنی سایر راهزنان بین المللی با چنین سرعت فزاینده ای در سالهای اخیر در حال ترمیم و توسعه ماشین جنگ و جنایت خود آنهم به قیمت تشدید فقر و فاقه توده های ستمدیده می باشند.

 

مقایسه آمار نجومی مربوط به هزینه های نظامی در جهان کنونی با سطح مشکلات وحشتناک حاکم برزندگی میلیاردها تن از کارگران و زحمتکشان و خلقهای تحت ستم بروشنی نشان می دهد که چگونه با اختصاص حتی بخش بسیار کوچکی از این ارقام سرسام آور ( که اساسا خود حاصل کار و زحمت توده های استثمار شونده می باشد که توسط سرمایه داران استثمارگر اين اقلیت مفت خور و جنایتکار ربوده شده است) می توان بخشی از مشکلات جانکاه اقتصادی و رفاهی بشریت در سراسر کره خاکی را برای مدتی بر انداخت. اما مساله اصلی در همین جا است که تا زمانی که سلطه امپریالیستها و نظام استثمارگرانه سرمایه داری در جهان باقی ست به قول لنین اندیشمند کبیر طبقه کارگر و خلقهای ستمدیده، اعمال "قهر" و "جنگ" نیز به صورت فزاینده ای مرکز ثقل "راه حل" سرمایه داری برای غلبه بر بحرانهای علاج ناپذیر نظام  و محور سیاستهای دول معظم سرمایه داری را تشکیل خواهد داد.  واقعیت این است که یافتن هر گونه راه حل دمکراتیک برای محو جنگ و خونریزی و تمامی تجلیات وحشتناک آن در درجه اول منوط به نابودی و در هم شکستن نظام سرمایه داری در سطح جهان و برقراری نظامی عاری از ستم و استثمار می باشد که در آن جنگ و ایجاد و گسترش ماشین های غول آسای نظامی و اساسا اعمال زور و قهر دلایل مادی و ضرورت وجودی خود را از دست داده باشند. به اعتبار این حقیقت، تشدید جنگ طلبی امپریالیستها در سطح بین المللی نشانگر تشدید بحران و استیصال آنان است و این واقعیت در تمامی گیتی، توده های عاصی و بجان آمده را با بانگی صولتمند به امر انقلاب اجتماعی برای در هم شکستن تمامی این سیستم ناعادلانه و ضد خلقی فرا می خواند.

 

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com