به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی - خبری چریکهای فدایی خلق ایران

شماره  63 – 15 بهمن ماه 1386

 

نزدیک به 30 سال پس از کنفرانس گوادولوپ

(نگاهی به یک تجربه تاریخی!)

 

یکی از رویدادهای تاریخی ای که هر سال با فرارسیدن بهمن ماه در بررسی روند جایگزینی رژیم جمهوری اسلامی با حکومت پهلوی در کشور ما به کرات مورد اشاره و کنکاش نیروهای مختلف قرار می گیرد، کنفرانس گوادولوپ ( ژانویه سال 1979) و تصمیمات  4 قدرت بزرگ امپریالیستی در ارتباط با تحولات ایران می باشد. امروز حدود 30 سال پس از گذشت این کنفرانس کمتر کسی ست که نداند در جریان کنفرانس گوادولوپ، دولت های آمریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان با بررسی روند انقلاب مردم ایران برعلیه رژیم شاه به این توافق رسیدند که با قطع حمایت خود از حکومت وابسته و تضعیف شده محمد رضا پهلوی، در عوض قدرت و امکاناتشان را در پشت دارودسته خمینی و "انقلاب اسلامی" وی متمرکز کنند و به این ترتیب با ایجاد تغییراتی گسترده در آرایش سیاسی نیروهای وابسته به خود در ایران، جمهوری اسلامی را بر سر کار آورده و از طریق این رژیم امر سرکوب انقلاب مردم و حفظ و تداوم منافع جهانخوارانه خود در کشور ما را تضمین سازند.  همانطور که چریکهای فدائی خلق در نشریات همان زمان خود مطرح کرده اند، در واقع امپریالیستها برای مقابله با جنبش توده های انقلابی با فدا کردن شاه به عنوان نوکر وفادار خویش به یک عقب نشی تاکتیکی دست زدند تا بتوانند با خام کردن و فریب توده ها حمله استراتژِیک خود را بر علیه آنها سازمان بدهند. در رابطه با کنفرانس گوادولوپ، واقعیت این است که بسیاری از جزئیات مربوط به این کنفرانس و نشست سران دولتهای نامبرده در آن سال و بویژه ریز تماسها و روابط و توافقات آنها با دارو دسته خمینی از نظر افکار عمومی و بویژه توده هایی که آرمانها و خواستهای برحق آنان توسط  امپریالیستها و رژیم خدمتگزارشان یعنی جمهوری اسلامی پایمال شد، پنهان مانده و همچنان نیاز به روشن شدن هر چه بیشتر داشته و دارد. نگاهی به مصاحبه اخیر دکتر ابراهیم یزدی در سالگرد کنفرانس گوادولوپ که در چارچوب تضاد های درونی طبقه حاکمه در ایران زبان به سخن گشوده، نشان می دهد که وی برخی از زوایای رویدادهای جاری در آن مقطع را البته به شکلی بسیار حساب شده و مکارانه مطرح نموده است.

 

در معرفی کارنامه دکتر یزدی باید گفت که  او یکی از معماران جمهوری اسلامی و از مهره هایی است که در رویدادهای مربوط به روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی توسط امپریالیستها در ایران نقش برجسته ای ایفا کرده است.  وی به اتفاق بنی صدر و قطب زاده از مهره هایی بودند که در پروسه تحولات مربوط به سازش بین دار و دسته خمینی  و امپریالیستها در دوره  منتهی به قیام بهمن 57 قرار داشته و نامبرده بخوبی می داند که رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی این مظهر فریب کاری و ریا چگونه و در چه روندی به عنوان رژیم کارگزار امپریالیستها در ایران بر اریکه قدرت قرار گرفت  . ایشان و جریان سیاسی منتسب به او یعنی "نهضت آزادی" که در تمام طول عمر ننگین رژیم جمهوری اسلامی به مثابه یک سوپاپ اطمینان اغلب مستعمل برای نظام ضد خلقی حاکم بر علیه توده ها نقش ایفا کرده است، جزئی از طبقه حاکم یعنی بورژوازی وابسته در ایران می باشند که گرچه در  مشاطه گری برای حکومت و نقش آفرینی بر علیه توده ها هیچگاه تردیدی به خود راه نداده اند اما برغم این "خدمات بی دریغ" به نظام حاکم،  گاه و بیگاه تیغ سرکوب دیکتاتوری حاکم حتی آنها و هوادارانشان را نیز خراش داده است و فی المثل هنوز که هنوز است جریان ایشان در حسرت کسب "اجازه رسمی" برای فعالیتهای سیاسی در چارچوب نظام ضد خلقی حاکم می سوزد. با این توصیف مقدماتی ست که ما می بینیم اکنون پس از گذشت حدود سه دهه از وقایع مربوط به قدرت گیری جمهوری اسلامی و در شرایطی که این رژیم با موج گسترده ای از مخالفتهای توده ای در سراسر ایران روبروست ایشان به صحنه آمده اند تا در بحث مربوط به "آسیب شناسی انقلاب" در شرایطی که امثال صادق طباطبائی کتمان نمی کنند که از سوی خمینی گزارشی را به  کنفرانس گوادالوپ برده و تصمیماتی را هم از آنجا آورده اند، گوشه هایی از روابط پنهانی بین سردمداران حکومت و امپریالیستهای جهانخوار را باصطلاح ماست مالی و در واقع کتمان کند و به منظور فریب نسل جوان خود را به عنوان "مخالف" دیکتاتوری حاکم جا زده و  برای پروسه "انحراف انقلاب اسلامی" (اینها به روی خود نمی آورند که چگونه با تحمیل رهبری خمینی به مبارزات مردم ایران، پروسه مبارزاتی توده ها را به انحراف کشانده و از محتوا خالی  ساختند. سپس پروسه خود ساخته را انقلاب اسلامی نامیدند. ) تاریخسازی نمایند.    

در این مصاحبه یزدی از جمله می گوید:

".....ما در وضعیتی نبودیم كه بتوانیم در تصمیمات گوآدلوپ مؤثر واقع شویم، بنابراین هنگامی كه رئیس‌جمهور فرانسه از طریق وزارت امور خارجه‌، پیغام داد كه شما یك گزارشی، كه نقطه نظرات این طرف را به ما بدهد، تهیه كنید، آقای خمینی ضرورت آن را تایید كردند و صادق قطب‌زاده هم آن گزارش را نوشت و به نمایندة وزارت امورخارجه تحویل داد. ....آن گزارش هم تا آن جا كه من به یاد می‌آورم كل گزارش را نخواندیم بلكه مطالبش را مرور كردیم و صادق قطب‌زاده یادداشت و آن را تنظیم كرد. البته وقتی كه آن گزارش را به دولت فرانسه داد، نماینده وزارت امور خارجه فرانسه از ما تشكر كرد، به دیدن ما آمد و گفت كه فرانسه به شدت تحت‌تأثیر این گزارش قرار گرفته‌است.

 

...از اواخر دسامبر 1978 امریكایی ها آرام آرام به این نقطه رسیدند كه پافشاری بر ابقای شاه فایده‌ای ندارد و تغییر مسیر دادند. ....امریكایی‌ها نگران بودند كه اگر شاه برود، خلایی كه در ایران ایجاد می‌شود چگونه خواهد شد. بنابراین، موافقت كردند كه شاه برود، بختیار بیاید و ارتش با انقلاب همكاری كند تا ارتش احتمالا بتواند در انقلاب جایگاهی پیدا كند. از جانب دیگر، نظریه برژینسكی این بود كه در غیاب شاه تنها نیرویی كه می‌تواند جلوی خطر كمونیسم را در ایران بگیرد هماهنگی و ائتلاف میان نظامیان و روحانیان است. استدلال او این بود كه روحانیون علی‌الاصول ضد كمونیسم هستند و قدرت بسیج توده‌های مردم را هم دارند. نظامیان هم منسجم‌اند؛ ارتش 400.000 نفری شاه آموزش‌های ضد كمونیستی و ضد شورش دیده‌بودند؛ ائتلاف میان نظامیان و روحانیون می‌تواند خطر كمونیسم را بعد از شاه از بین ببرد. سفر هایزر به ایران برای این نبود كه ارتش كودتا كنند، بلكه او آمد كه مبادا نظامیان بعد از رفتن شاه دست به كارهایی بزنند كه موقعیت ارتش را در نزد مردم از بین ببرد....  امریكایی ها معتقد بودند اگر ارتش در دوران انقلاب انسجام خودش را حفظ كند، و با انقلاب همراهی نماید پس از پیروزی انقلاب و بعد از آن كه احساسات عمومی فروكش كرد، آن وقت ارتش می‌تواند به راحتی و به عنوان بخشی از انقلاب، ادعای سهم داشته‌باشد...."

 

از آنجا که در تاریخ نگاری مربوط به رویدادهایی که به سرنگونی رژیم شاه و به قدرت رسیدن رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی منجر گشت، کنفرانس  گوادولوپ نقش بسیار برجسته ای دارد، بد نیست که اعترافات دکتر یزدی که البته قریب به سه دهه پس از گذشت آن رویدادها و برای بهره برداریهای سیاسی خاصی عنوان می شود را در بستر اوضاع سیاسی آن روز ایران مورد مداقه قرار دهیم تا هرچه بیشتر به مجموعه شرایط و اوضاعی که منجر به  تصمیمات امپریالیستها در کنفرانس گوادالوپ شد پی ببریم و همچنین کنه نقش ضد انقلابی امثال یزدی ها و همکارانشان در آن سالها در خدمتگزاری به امپریالیستها و برعلیه منافع خلقهای تحت ستم ایران را بیشتر و بهتر دریابیم.

کنفرانس امپریالیستی گوادولوپ 29 سال پیش در دی ماه سال 1357 یعنی کمتر از یک ماه پیش از رویدادهای مربوط به قیام بهمن سال  57  برگزار شد. این کنفرانس در شرایطی برقرار شد که شعله های آتش جنبش ضد امپریالیستی – دمکراتیک توده های تحت ستم ما بر علیه رژیم مزدور و سرکوبگر شاه سراسر ایران را درنوردیده بود؛ در شرایطی که بذری که نیروهای پیشرو و انقلابی خلق و در راس آنها کمونیستهای صدیق یعنی چریکهای فدایی خلق ایران با آغاز فداکارانه ترین مبارزات انقلابی و قهر آمیز کاشته بودند، به بار نشسته و  از ثمره خون صد ها تن از بهترین فرزندان کارگران و زحمتکشان در جامعه تحت سلطه ما، انرژی انقلابی بنیان برافکن توده ها به تدریج به صحنه مبارزه کشانده شده بود. بله! در چنین شرایطی، اربابان امپریالیست شاه که می دیدند تداوم حمایتشان از حکومت پهلوی به رادیکالیزه شدن هر چه بیشتر مبارزات تود ها منجر شده و در پی خود می تواند گسترش مبارزه مسلحانه تود ها در اقصی نقاط کشور را بوجود آورده و به این ترتیب نابودی قطعی نظام بورژوازی وابسته و منافع استراتژیک آنان توسط توده های انقلابی را ممکن سازد، در صدد چاره جویی بر آمده و سر انجام در کنفرانس گوادولوپ تصمیم به تعویض حکومت شاه و تغییر آرایش نیروهای وابسته به خود در ایران تحت سلطه گرفتند. در آن شرایط  بحرانی در واقع صورت مساله برای امپریالیستهای جهانخوار چگونگی سرکوب انقلاب توده ها بود و بس!

 

واقعیت این بود که جنبش ضد امپریالیستی- دمکراتیک توده ها آن قدر اوج گرفته بود که حفظ حکومت شاه در مقابل سیل بنیان برافکن توده هایی که شعارهای "مرگ بر شاه" و "مرگ بر آمریکا" ی آنها ایران را به لرزه درآورده بود دیگر برای امپریالیستها امکان پذیر نبود. در نتیجه آنها در هراس از رشد نیروهای کمونیست و انقلابی، به منظور کنترل و سرکوب انقلاب و برای حفظ منافع درازمدت خود در ایران و خاورمیانه به یک عقب نشینی تاکتیکی در مقابل جنبش توده ها دست زدند تا بلافاصله یک هجوم استراتژیک را به کارگران و توده های زحمتکش سازمان دهند. به قدرت رسیدن دارو دسته خمینی و رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی محصول چنین سیاست ضد انقلابی ای بود که با توافق بزرگترین دولتهای امپریالیستی و در راس آنها آمریکا در کنفرانس گوادولوپ تحقق یافت.  این سیاست با توجه به تمرکز امکانات مادی و معنوی امپریالیستها در پشت دارو دسته خمینی در شرایط غلبه اپورتونیسم بر جنبش کمونیستی که به معنی غیبت حضور یک رهبری انقلابی و کمونیستی در راس جنبش توده ها بود، متاسفانه راحت تر و در مدت کوتاهی به بار نشست. سرانجام دارو دسته خمینی مزدور در حالیکه شعارهای دروغین ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی شان گوش فلک را کر می کرد ولی در واقع توسط امپریالیستها حمایت می شدند، به اراده و قدرت  اربابان امپریالیست خود  به قدرت رسیده و به این ترتیب رژیم مزدور جمهوری اسلامی جایگزین رژیم شاه شد تا وظیفه سرکوب وحشیانه انقلاب را که از گرده شاه برداشته شده بود با عناد تمام به سرانجام رساند، امری که از همان اولین روزهای پس از قیام شکوهمند بهمن 57 به انجام آن وظیفه ضد انقلابی مشغول شد.

 

کنفرانس گوادولوپ یکی از محیلانه ترین سیاستهای امپریالیستی بود که بر علیه کارگران و خلقهای تحت ستم ما توسط امپریالیستها طراحی و سپس به دست رژیم مزدور جمهوری اسلامی به اجرا درآمد. کارگزاران جدید امپریالیسم در ایران سریعا از کارگران و توده های مسلح قیام کننده برعلیه نظام امپریالیستی که فریادهای "بعد از شاه نوبت آمریکاست" و "ایران را سراسر سیاهکل می کنیم" سرمی دادند خواستند تا سلاح های خود را زمین بگذارند، از حمله و صدمه زدن به ارتش آمریکا ساخته و یک شبه "اسلامی" شده، این مظهر سرکوب و جنایت و این ستون فقرات نظام امپریالیستی حاکم خودداری کرده و آن را "برادر" خود بنامند (همان ارتشی که بلافاصله با حکم "جهاد" خمینی جلاد به کردستان حمله کرد و با لشکر کشی به خوزستان و...  توده های تحت ستم را به خاک و خون کشاند) ، به اعتصابات و اعتراضات پایان داده و تولید (برای سرمایه داران زالو صفت وابسته ) را از سر گیرند و در واقع در نیمه راه یک جنبش عمیق ضد امپریالیستی به خانه های خود بازگردند، چرا که از نظر رژیم جدید، "انقلاب" رسما "پایان" یافته بود، بدون آن که هیچ یک از خواستهای اساسی توده های قیام کننده متحقق شده باشد. جناب دکتر یزدی و تمامی هم کیشان شان با تمام استعداد و شم ضد انقلابی خود درست در چنین مقطعی در راس ماشین دولتی ای قرار گرفتندکه یکایک این توطئه ها و جنایات را به نفع گردانندگان کنفرانس گوادولوپ یعنی امپریالیسم آمریکا و شرکایش در ایران  به پیش می برد و جهت  پیشبرد سیاستهای امپریالیسم در ایران از هیچ جنایتی دریغ نمی ورزید.

 

با درد تمام باید گفت که در چنین شرایطی اکثریت قریب به اتفاق نیروهای سیاسی- چه تحت عنوان کمونیست و چه غیر آن- هم نوا با دولتمردان فریبکار حاکم و اربابان امپریالیستشان فریادهای "پیروزی، پیروزی" سر دادند. در این میان بار دیگر تنها جمعی از انقلابی ترین فرزندان کارگران و زحمتکشان ایران یعنی چریکهای فدایی خلق بودند که در حالی که صف خود را از سازمانی که به نام سازمان چریکهای فدائی خلق ایران فعالیت می کرد و در رأسش سازشکاران و حتی عناصر دغلکار توده ای جا گرفته بود، جدا ساخته و  با با اتکا به تئوری های انقلابی و مارکسیست لنینیستی بنیان گذاران این سازمان، با تمام قوا به افشای سیاستهای ضد خلقی امپریالیستها و رژیم وابسته جمهوری اسلامی بر علیه توده های قیام کننده پرداختند و اعلام کردند که سرنگونی رژیم مزدور شاه و روی کار آمدن رژیم وابسته جمهوری اسلامی نه نشانه پیروزی انقلاب توده ها بلکه نتیجه شکست انقلاب و انعکاس یکی از محیلانه ترین سیاستهای نواستعماری امپریالیستها بر علیه مردم ایران است. چریکهای فدایی خلق ایران در شرایطی که  سازمان های سازشکار و اپورتونیست و همچنین دوستان نادان خلق پا به پای دشمنان مردم از پیروزی انقلاب و روی کار آمدن یک رژیم دمکراتیک و مردمی دم می زدند، اعلام کردند که حکومت جدید نه حاصل این قیام بلکه محصول آرایش جدید طبقه حاکم یعنی بورژوازی وابسته به امپریالیسم در ایران می باشد. آنها اعلام کردند که تلاش سران رژیم جمهوری اسلامی و در راس آن خمینی مزدور برای حفظ ارتش به مثابه ستون فقرات نظام استثمارگرانه حاکم و  بازسازی آن،  سیاست خلع سلاح توده ها ، سیاست جلوگیری از ایجاد هر گونه تغییر مردمی و بنیادی در جامعه برای دمکراتیزه کردن نظام استثمارگرانه به ارث رسیده از رژیم شاه، سیاست سرکوب و بگیر و ببند کمونیستها و انقلابیون ضد امپریالیست واقعی و .... همه و همه نشان می دهند که این رژیم هیچ فرق ماهوی ای با رژیم وابسته شاه نداشته و وظیفه ای جز سرکوب انقلاب توده ها و حفظ و گسترش منافع امپریالیستها در ایران ندارد؛ و به همین اعتبار باید جهت نابودی آن به سازماندهی مسلح توده ها پرداخت. سیر رویدادها بسیار زود صحت این نظرات انقلابی را در مقابل توده های تحت ستم به نمایش گذارد. حمام خونی که حاکمان جدید جهت حفظ سلطه امپریالیسم براه انداختند آنچنان گسترده و وسیع بود که هنوز هم برغم گذشت سه دهه از آن سالها زدودن خاطره اش از اذهان توده ها نا ممکن  است.

 

امروز در حالی که قریب به سه دهه از کنفرانس گوادولوپ و روی کار آمدن جمهوری اسلامی می گذرد روزی نیست که رژیم جمهوری اسلامی ناتوان از پاسخگویی به ابتدایی ترین خواستهای توده های تحت ستم با موجی جدید از برآمدهای مبارزاتی کارگران، دانشجویان، زنان و خلقهای تحت ستم روبرو نباشد. کارگران و خلقهای تحت ستمی که برای احقاق حقوق عادلانه خود هر روز و به شکل و سطحی دیکتاتوری حاکم را آماج حملات و مبارزات خود قرار میدهند و در مقابل دستگاه سرکوب حاکم صف آرایی می کنند. در نتیجه  سالگرد این وقایع تاریخی فرصتی است برای تاکید بر یکی از درسهای مهمی که بویژه در شرایط کنونی که امپریالیسم آمریکا بر طبل جنگ با ایران می دمد، بایستی آویزه گوش نسل مبارز کنونی و بویژه جوانان انقلابی قرار گیرد؛ و آن این که امپریالیستها هیچ گاه سرنوشت خود را با سرنوشت رژیمهای وابسته به خود گره نمی زنند. یعنی هر گاه که تاریخ مصرف این رژیمها چه بخاطر رشد جنبش انقلابی توده ها و چه به خاطر مصالح استراتژیک خود امپریالیستها به پایان برسد، سرنوشتی جز سرنوشت رژیم مزدور شاه و یا حکومت دست نشانده طالبان و رژیم صدام حسین و ... در انتظار آنان نخواهد بود. بنابراین یکی از بزرگترین آموزشهای تجربه انقلابی و تاریخی انقلاب ضد امپریالیستی- دموکراتیک اخیر ایران برای مبارزین کنونی این است که چشم انداز استراتژیک جنبش انقلابی خود را نه صرفا سرنگونی رژیم جنایتکار و منفور جمهوری اسلامی بلکه قطع نفوذ کامل امپریالیستها از ایران و نابودی نظام استثمارگرانه سرمایه داری وابسته حاکم که این رژیم تنها یکی از خدمتگزاران رنگارنگ آن می باشد، قرار دهند.

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com