به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی - خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 61 - آذر ماه 1386

 

 

رشد بی سابقه آمار خودکشی سربازان آمريکايی در سال 2006

 

 

طبق آمار رسمی، بيشترين تعداد خودکشی در ارتش آمريکا طی 26 سال اخير 97 نفر بوده که در سال گذشته رخ داده است.  25 نفر از اين افراد سربازان مستقر در عراق و 3 نفر در افغانستان بوده اند. بقيه آنها نيز سربازان و يا افسرانی بوده اند که در اشغال نظامی عراق و يا افغانستان شرکت داشته اند اما در هنگام خودکشی در آمريکا بسر می بردند. در سال 1991 که اولين جنگ عليه عراق صورت گرفت 102 نفر در ارتش آمريکا خودکشی کردند. از آنجا که تعداد پرسنل رسمی ارتش آمريکا نسبت به سال 1991 کاهش زيادی يافته، درصد خودکشی ها نسبت به تعداد پرسنل در سال 2006 بالاترين رقم در 26 سال اخير می باشد.

 

در شماره 17 آگوست روزنامه گاردين در گزارشی در مورد مشکلات روانی و خودکشی پرسنل ارتش آمريکا نوشته شده است که 948 نفر از کسانی که در سال 2006 اقدام به خودکشی (ناموفق) کرده بودند در تيمارستان بستری شدند و بين 20 تا 40 سرباز هر ماهه به دليل بروز اختلالات روانی از عراق يا افغانستان به آمريکا بازگشت داده می شوند.

 

يکی از روانشناسان ارتش آمريکا در يک کنفرانس خبری با بی شرمی تمام اعلام کرد که خودکشی سربازان آمريکايی به دليل مسائل خانوادگی است. او گفت که :"هر از گاهی سرباز جوانی در جبهه ايميلی دريافت می کند که: جان عزيز...، جين عزيز ...، و معلوم می شود که دوست پسر يا دوست دخترش او را رها کرده و اين سرباز اسلحه را برمی دارد و خودش را می کشد."

 

اين روانشناس توضيح نداد که حتی اگر هم يکی از دلايل خودکشی سربازان از هم پاشيده شدن روابط خانوادگی و خصوصی شان باشد، خود همین ناهنجاريهای خانوادگی غالبأ در اثر جنگ رخ داده اند.  به عنوان مثال همسر و يا شريک زندگی يک سرباز ممکن است مانند اکثر افراد جامعه دارای نظرات ضد جنگ باشد و همين موجب اختلاف ميان آنها شود.  همسر و يا شريک زندگی سربازانی که در اثر جنگ دچار انواع بيماری های عصبی و روانی شده اند، ممکن است نتوانند با آنها مدارا کنند و مجبور به جدايی شوند.

 

علاوه بر اين، يک مسئله ديگر نيز که ارتباط جنگ و خودکشی را در اين موارد بيشتر نشان ميدهد اين است که تعداد خودکشی ها در ميان سربازانی که روابط خانوادگی شان گسسته شده است 2 برابر تعداد خودکشی در ميان افراد غير ارتشی است که از نارسائيهای خانوادگی مشابه در رنج بوده اند.

 

در گزارش گاردين آمده است که بيش از نيمی از سربازانی که خودکشی کرده اند، به دليل نافرمانی از افسران خود تحت يکی از انواع تنبيهات نظامی (مثل اضافه کاری، عدم پرداخت حقوق، کاهش حقوق، تنبيه بدنی، و يا بازداشت) قرار داشته اند.

 

در گزارش رسمی ارتش آمريکا نيز نکاتی ذکر شده که خود گويای اين واقعيت است که دولت آمريکا به دليل افزايش آگاهی مردم و عدم حمايت آنها از جنگ، با کاهش متقاضيان خدمت در ارتش روبرو شده و ناچار است که ضوابط استخدامی خود را ناديده گرفته و حتی معتادان به مواد مخدر و بيماران عصبی را نيز به استخدام ارتش درآورد. در گزارش رسمی ذکر شده آمده است که 30 درصد از مجموع خودکشی ها (موفق و ناموفق) از جانب سربازانی بوده که داروهای آرامش بخش مخصوص بيماران عصبی را مصرف می کرده اند. 17 درصد نيز قبل از ورود به ارتش دچار يکی از انواع بيماريهای مربوط به عدم تعادل شخصيتی و بيش از 20 درصد از آنها معتاد به مواد مخدر بوده اند.

 

یکی از نتایج عدم رعایت  موازين استخدامی و پزشکی معمول در ارتش آمريکا برای تامین نیروی انسانی مورد نظر خود ، همانا استخدام افرادی با سابقه عدم تعادل روحی ست. طبق گزارش خود ارتش، بيش از 23 درصد از سربازانی که در اثر خودکشی کشته شدند اولين بار نبوده که در زندگی شان تلاش کرده اند به خود آسيب برسانند.  اغلب آنها پيش از استخدام در ارتش نيز به خودکشی های ناموفق دست زده بودند. البته خودزنی و خودکشی در تمام ارتش های دنيا يکی از بارزترين نشانه های عدم وفاداری و عدم اعتقاد به اهداف و موازين و باورهای سيستم و ارتش آن کشور محسوب شده و عمومأ به اخراج بلافاصله از ارتش ختم می شود. اما در سالهای اخير اين قانون به هيچوجه در ارتش آمريکا مراعات نشده و دختران و پسران جوان آمريکايی بی توجه به عدم سلامتی روحی و جسمی اشان به عنوان گوشت دم توپ مورد استفاده قرار گرفته اند.

 

در همه پرسی ای که در سال گذشته توسط اداره تحقيقات علمی- اجتماعی ارتش انجام شد، 79.6 درصد نظاميان آمريکا شخصأ شاهد کشته شدن همقطاران شان و يا افراد دشمن بوده اند و يا خود شخصأ افراد دشمن را در نبرد کشته و يا زخمی کرده اند و درنتيجه همه اين افراد کم و بيش و به درجات مختلف از تأثيرات منفی اين وقايع بر اعصاب و روان خود رنج ميبرند.  اخيرأ تعداد زيادی از اين سربازان که دچار بيماری جسمی و يا عصبی و روانی شده اند، به طور جمعی از اداره بهداشت و خدمات ارتش (به دليل بی توجهی و عدم درمان آنها) شکايت کرده اند. 

 

طبق يکی ديگر از آمارهای رسمی که نشان دهنده تأثيرات روانی جبران ناپذير جنگ بر سربازان است، روشن گشته که بيش از 10000 نفر از سربازانی که در اشغال عراق و افغانستان شرکت کرده بودند نيز از بيماری روانی شديد رنج برده و در خيابانها زندگی می کنند. طبق همين گزارش 400000 نفر سرباز سابق ارتش (که بيش از 200000 نفر آنها در جنگ ويتنام شرکت داشته اند) گدايان بيمار و روانی و بی خانمان هستند.

 

البته در اين مطلب تنها به  آمارهای رسمی استناد شده و این آمار شامل سربازانی که بعد از استعفا و يا اخراج از ارتش خودکشی کرده اند، نمی شود. هر از چند گاهی در روزنامه های محلی آمريکا گزارش کوتاهی از زنان و مردان جوان فراموش شده ای می خوانيم که به گوشه ای پناه برده و با شليک گلوله ای خود را از درد و رنج پايان ناپذيری که در اثر شرکت در جنگی ضدمردمی و ددمنشانه نصيب آنها شده، خلاص کرده اند.

 

بيماری ها و زخمهای عميقی که در اثر جامعه طبقاتی و سيستم سرمايه داری گريبانگير جوامع بشری شده، به هيچوجه در چارچوب جوامع طبقاتی موجود قابل درمان نيستند. تنها راه نجات انسانها، واژگون کردن نظم موجود، از بين بردن جامعه طبقاتی و پی نهادن چامعه ای ست که در آن از تضاد طبقاتی و در نتیجه از جنگ های وحشیانه برای حل آن تضاد ها خبری نباشد.

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com