به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی - خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 61 - آذر ماه 1386

 

 

در بصره چه می‌گذرد؟

در ماههای اخير در رسانه‌های مختلف از آنچه که در "عراق" می‌گذرد زياد گفته می شود، اما اگر به آنچه می‌خوانيم و می‌شنويم دقت کنيم متوجه می‌شويم که گزارشات بيشتر در مورد وقايع بغداد و ديگر شهرهای سنی‌نشين عراق و در مورد آنچه که در کردستان رخ می‌دهد، می‌باشند. اما در مورد بصره که دومين شهر بزرگ عراق است زياد نمی‌شنويم و زياد نمی‌خوانيم. در حاليکه بخصوص اکنون، زمانی که "گوردون براون Gordon Brown"، زمام امور انگلستان را در دست گرفته است، بايد اطلاعات بيشتر و دقيقتری از آنچه در اين شهر می‌گذرد داشت. مدت زيادی است که شهر بندری عراق، با نزديک به دو و نيم ميليون جمعيت خود، شهری که نبض اقتصادی عراق است در نابسامانی شديد نظامی، اجتماعی و سياسی قرار داشته و صحنه نبردی شديد بين جريانات متعدد و افراطی شيعه که تمامی آنها برای کسب سهمی از صادرات پردرآمد نفت مبارزه می‌کنند، می‌باشد. نبايد از ياد ببريم که ۹۰ درصد از درآمد ملـی عراق از جنوب عراق (که بصره مرکز بی چون ‌و‌ چرای آن است) کسب می شود و بيش از ۷۰ درصد از مخازن شناخته‌شده نفتی عراق در اين منطقه قراردارند.

پس از حمله ايالات متحده آمريکا و هم‌پيمانانش به عراق در سال ۲۰۰۳، مسئوليت اشغال بصره به نيروهای انگليسی واگذار شد. در خلال دو سال گذشته تعداد زيادی از اين نيروها به انگلستان فراخوانده شده‌اند و ۵۰۰۰ سرباز و افسر باقيمانده انگليسی در بصره نيز هر روز منتظر اين هستند که نخست وزير جديد اين کشور، گوردون براون، دستور بازگشت آنان را صادر نمايد.  تجربه‌ای که بصره در دو سال ابتدايی پس از اشغال به انگليسيها آموخته (از جمله تکه‌ تکه شدن تعدادی از سربازان انگليسی)، آن است که نيروهای انگليسی بايد از بودن در خيابانها و جاده‌ها (کاری که برای انجام آن به منطقه گسيل داده شده‌اند) حذر کنند،  چرا که درست چنين امری امکان حمله به آنها را مهيا می سازد. از آنرو در اکثر مواقع بيشتر نيروهای انگليسی در پايگاه های خود باقی می مانند ومی کوشند سياستهای خود را از طريق مزدوران محلی شان پيش ببرند. اين امر گر چه تعداد تلفات ارتش انگلستان را کم کرده اما عملا  از شکست بزرگی خبر می دهد که انگلستان در بصره خورده است.  کار به آنجا رسيده که اخيرا ارتش انگلستان بيشتر نيرو هايش را در پايگاه  بزرگی که در نزديکی فرودگاه بصره برای آنها ساخته، متمرکز نموده است.

آنچه که از فروردين ۱۳۸۲ (زمان حمله به عراق) در بصره و نواحی پيرامون آن گذشته، نابسامانی اقتصادی، قتلهای روز افزون، فشار روز افزون مذهبی بر اقليتها و تعقيب و آزار ديگرانديشان بوده است.  يعنی در يک کلام عدم وجود امنيت آنهم در شهری که ارتش انگلستان ادعا میکرد برای بازگرداندن امنيت به آنجا آمده است!  برای درک اوضاع و احوال حاکم بر اين شهر مطالعه گزارشی که چندی پيش  انيستيتيوی بين‌الـمللـی تحقيقاتی "گروه بحران Crisis Group" در اين رابطه منتشر نمود خالی از فايده نيست.  در اين گزارش ضمن بررسی نتايج حضور مستقيم نيروهای خارجی تاکيد می شود که : "آنچه که در بصره می‌گذرد نشان می‌دهد قهر کور و بی‌انتها  تنها وسيله‌ مورد استفاده برای تمامی نيرو های سياسی که خواهان افزايش قدرت خود در صحنه و دستيابی به امکانات وسيع اقتصادی در جنوب عراق می‌باشند، شده است. پيامد بسيار محتمل شرايط حاضر تقسيم عراق به نواحی بسيار کوچک می‌باشد." اين گزارش نشان می‌دهد که عيرغم تبليغات دروغين رسانه های دولتهای غربی ريشه بحران حاضر اختلافات مذهبی بين شيعه ها، سنی‌ها و يا اختلاف آنها با کردها نيست و علت واقعی را بايد در جای ديگری ديد.

بصره که در خلال قرن گذشته مهمترين بندر عراق بوده، سالها بود که بزرگترين مرکز تجارت و ارتباط عراق با دنيای پيرامون شده بود. جالب اينجاست که در خلال تمامی اين سالها بصره با وجود نزديکی خود از سويی به  ايران که رژيم حاکم بر آن ايدئولوژی رسمی اش بر مذهب شيعه تاکيد دارد و از سويی ديگر عربستان سعودی و کويت که رژيمهايشان به مذهب سنی تاکيد دارند مرکز رشد فرهنگهای گوناگون و انديشه‌ های آزاديخواهانه در عراق شده بود. تا زمان اشغال بصره به وسيله نيروهای مهاجم ،مردم اين شهر چه شيعه و سنی بودند و چه مسيحی و يهودی و غيرمذهبی در کنار هم و در آرامش زندگی می کردند و تفاوتهای فوق خللی در کار و تجارت آنها ايجاد نمی کرد.  اما پس از اشغال عراق بوسيله آمريکا و انگلستان ،مردم بصره (که با وجود تضاد شديدشان با حکومت صدام حسين، به هيچوجه اشغال کشورشان را نپذيرفته اند) بر عليه اين اشغال و شرايطی که از آن ناشی می شود به  مبارزه‌ای قهرآميز روی آوردند.  از سوی ديگر سياستهای انگلستان درتقويت و بکار گيری دارو دسته های شيعه  شرايط را دگرگون نموده و  زندگی موجود در اين شهر و فرهنگ نسبتاً ليبرال سياسی و اجتماعی موجود در اين ناحيه را عملا از بين برده است . پس از اشغال بصره و قدرت گيری جريانات افراطی شيعه اين دارو دستهای مرتجع قوانين شريعت را به مردم بصره تحميل کردندو عملا با قتل و جنايتی که راه انداختند تعداد زيادی از  روشنفکران، پزشکان و تجار را کشته و خيلی ها را مجبور به  فرار از شهر نمودند.

 

به واقع يکی از مشخصه های موقعيت کنونی اين است که  نبرد شديدی که اين روزها در اين شهر در جريان است نه ميان دارو دسته های افراطی مذهبی  و مخالفان آزاديخواه آنان و نه ميان افراطيون و نيروهای اشغالگر است بلکه نبرد اصلـی ميان نيروهای گوناگون افراطی شيعه است. احزاب گوناگون شيعه، جريانات نظامی و شبه‌نظامی، پليس فاسد اين شهر، تشکلهای گوناگون مافيايی و طايفه‌های ‌فراوان اين شهر که همواره مورد حمايت انگلستان بوده اند همه و همه در جنگی عيان و يا در نبردی پنهان با هم قرار دارند. آنها با هم می‌جنگند تا مقام های مهم سياسی و اداری را به دست بياورند امری که به آنها امکان می دهد برمنابع  نفت کنترل پيدا کنند.

جريانی که پس از حمله مهاجمان به بصره رشد بسيار زيادی کرده است جريانی متشکل از شيعيان‌ به نام "حزب فدهيله Fadhila" می‌باشد. اين حزب (و هم پيمانان کوچکتر آن) توانستند در انتخابات محلـی سال ۲۰۰۵ در جنوب عراق با اختلاف زيادی بر رقيبان خود چيره شوند.  اين حزب از سويی توافق زيادی با جمهوری اسلامی ايران و رهبران آن نداشته و از سويی ديگر با دولت دست‌نشانده عراق نيز در آنچنان تضادی است که از مدتی پيش در اعتراض به شرايط موجود در عراق و تصميمات رهبری آن مجلس اين کشور را ترک گفته است.

جريان قدرتمند ديگر در اين شهر حزب "شورای عالـی اسلامی عراق" و نيروی نظامی وابسته به آن، "بدر"، می‌باشد. اين جريان در ارتباط مستقيم با جمهوری اسلامی (که آن را به وجود آورده) می‌باشد. مرکز فعاليت اين جريان در دوران قدرت صدام حسين در داخل خاک ايران بود.

 

جريان سوم جريانات وابسته به "مقتدا صدر" و ميليشيای وابسته به او "سپاه مهدی" می‌باشد. اين جريان با وجود آنکه پايه‌گذاران و رهبران "فدهيله" تقريباً تماماً از شاگردان و رهروان پدر "مقتدا صدر"، "موسی صدر" می‌باشند، از مخالفان "فدهيله" بوده و بر ضد آن فعاليت می‌کند. گفته می‌شود که ميليشيای اين گروه نفوذ بسيار در پليس بصره داشته و به طور مستقيم و يا غيرمستقيم مسئوليت بخش بزرگی از قتلهای سياسی اين شهر را بر عهده دارد.  بيش از ۹۰ درصد از قتلهای سياسی در بصره به وسيله افرادی که اونيفورم‌پوش هستند صورت گرفته است.

در گزارش "گروه بحران" آمده که تمامی اين گروه‌ها و جريانات و ديگر جريانات کوچک و بزرگ ديگر در نابسامانی موجود، اختناق روز افزون، دزدی از نفت و قاچاق از منطقه شرکت دارند. آنچه که تمامی اين گروهها فاقد آن هستند داشتن برنامه ای مستقل و مترقی و افرادی است که دارای توانايی واقعی اداره سياسی، اداری و اجتماعی منطقه باشند. و جالب اينجاست که اکنون تمامی پستهای سياسی، اداری و اجتماعی منطقه در دستهای اين افراد است.

اوضاع در هم ريخته بصره کار را به آنجا رسانده که "گروه بحران" در پايان گزارش خود به قدرتهای غربی هشدار می دهد که: "جای آن دارد که واشنگتن و لندن درک کنند که به اصطلاح ياران و ياوران آنان در منطقه، نه تنها در راه ساختن يک کشور سالـم قدم برنمی‌دارند، که با تمام توان خود در حال خراب کردن آنچه که موجود است، می‌باشند."

رويداد های تاکنونی بصره ترديدی باقی نمی گذارد که اين شهر صحنه رخدادهای بسيار فاجعه ‌بارتری از آنچه که توده‌های اين شهر تاکنون تجربه کرده‌اند خواهد بود.  پيامدهای شومی که نتيجه طبيعی  تجاوزات امپرياليستی و قدرت گيری دارو دسته های مرتجع وابسته به آنها می باشد. به همين دليل هم راه نجات مردم اين شهر مبارزه با اشغالگران و همه دارو دسته های وابسته می باشد.

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com