به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی - خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 60 - آبان ماه 1386

 

 

عقب نشینی رژیم در حمله به حقوق مسلم خلق ترک آذربايجان !

 

اخیرا به دنبال مصوبه  "شورای تأمین شهر تبریز" و "سازمان بازرگانی استان آذربایجان شرقی" مبنی بر "ممنوعیت استفاده از واژگان و عبارات ترکی در تابلوهای فروشگاه ها و برچسب کالاها"، مردم آذربايجان با جلوه ديگری از تعرضات شوينيستهای حاکم مواجه گشتند که به هر بهانه ای ميکوشند با سرکوب فرهنگ و زبان ترکی خواستهای ضد مردمی خود را به پیش برند. همانطور که همگان می دانند، سال گذشته اين امر بطور طبيعی خشم و اعتراض مردم  آذربايجان را بر انگيخت. واقعیتی که با توجه به تظاهرات توده ای اول خرداد سال 85 و تجمعات اعتراضی امسال برخی از سردمداران جمهوری اسلامی را به وحشت و چاره جوئی انداخت. تا جایی که اين مسئولان صدور مصوبه شورای تامین شهر را "غير مسئولانه" ناميده و با تکيه بر "ارزیابی نادرست" صادر کنندگان اين ابلاغيه "از اوضاع و واقعیات سیاسی، اجتماعی و مؤلفه های امنیت ملی" خواهان لغو فوری آن شدند.

 

 به گزارش خبرنگار "خدمت" به دنبال اعتراضات اکبر اعلمی و رسول صدیقی، "نمایندگان تبریز و بناب"  در "مجلس شورای اسلامی"، و نامه نگاری آنها با وزرای کشور و بازرگانی، سر انجام مصوبه فوق لغو گردید، اما نفس صدور بخشنامۀ فوق از سویی بیانگر افکار پوسیده و شووينيستی مقامات حکومتی است و از سوی دیگر نشانگر فضا، بینش و رابطه ای است که در میان حکومتیان در خصوص خلقهای تحت ستم ایران وجود دارد. آنها در چارچوب تامین منافع دیکتاتوری حاکم مترصد هر فرصتی هستند تا به هر بهانه ای حقوق ملی خلقهای تحت ستم ایران را هرچه بیشتر پایمال نمایند.

 

"مصوبه" فوق يعنی ممنوعيت مردم آذربايجان در استفاده از "واژگان و عبارات ترکی در تابلوهای فروشگاه ها و برچسب کالاها"  در شرایطی تصویب و به مرحلۀ اجرا گذاشته شد که حدود یک سال پیش در پی توهین و تحقیر فرهنگ و زبان ترکی از سوی نشریات معلوم الحال وابسته به رژیم، یک رشته تظاهرات اعتراضی بر علیه سیاستهای ارتجاعی رژیم در رابطه با فرهنگ و زبان مردم آذربايجان در تبریز، نقده، ارومیه، و ... رخ داد و به سرعت  بخش وسیعی از آذربایجان را فرا گرفت. در جریان این مبارزات توده ای مردم به خشم آمده  بعضی از تأسیسات دولتی را مورد حمله قرار داده  وبرخی از آنها  در آتش خشم مردم سوختند. نیروهای سرکوبگر دولتی در جريان سرکوب تظاهرات به حق اعتراضی توده ها، تعدادی را کشته، دهها نفر را زخمی و صدها نفر را دستگیر و زندانی کردند که هنوز عده ای از آنان در زندان به سر می برند. فروکش نمودن مبارزات فوق نه تنها به معنی از بين رفتن خشم توده ها از مناسبات و روابط ظالمانه موجود و حق کشی های رژيم حاکم نبوده و نیست، بلکه تنها بيانگر آنست که نيروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی با  چه شدتی بر عليه مردم آذربايجان و خواسته های برحقشان به ميدان آمدند. بنابراین با در نظر گرفتن واقعیت های فوق آنچه که رژیم را در پس گرفتن از "مصوبه" فوق به عقب نشینی وادار کرد نه آنطور که ماشين تبليغاتی رژيم قصد دارد جلوه دهد  "تلاش و پیگری" دیگر مزدوران حکومتی، بلکه واقعیتهای جاری جامعه و ترسی که رژیم از انفجار خشم متراکم گشته توده ها در مقطع فعلی دارد می باشد . بله به قول مقامات سرکوبگر جمهوری اسلامی، این "مؤلفه های امنیت ملی" است که آنها را به مصلحت اندیشی و عقب نشینی واداشته است. در شرايطی که جمهوری اسلامی در عرصه بین المللی با مشکلات گوناگونی دست به گريبان است  و در عرصه داخلی هم هر روز با اعتراضات توده ای پر دامنه تری مواجه می شود  مصلحت نظام سرکوبگر حاکم چنين عقب نشينی هائی را الزامی می سازد.

 

 

 واقعیت این است که ایران کشوری است چند ملیتی که در آن ملتهای گوناگون به زبانهای گوناگونی صحبت کرده و از فرهنگ، مذهب ،سنت و احساسات ملی متفاوتی برخوردار می باشند. حکومت مرکزی با تکیه بر زبان و فرهنگ فارسی، و همچنین استیلای زور سازمان یافته، تلاش می کند تا دیگر ملیتهای ساکن ایران را از حقوق ملی خود محروم ساخته و زبان و فرهنگ آنها را نه تنها به رسمیت نمی شناسد، بلکه تدریس، گویش در ادارات و دوائر دولتی و حتی غیر دولتی، نشر روزنامه و کتاب و خلاصه آنچه که موجب تقویت و خلاقیت استعدادها و احساسات ملی آنها می گردد را مانع گردیده و غیر قانونی اعلام نموده است. سرکوب خلقهای تحت ستم ایران تنها منحصر به زبان و تبعات آن نمی گردد بلکه امر سرکوب از سوی رژیم شوینیست و مرتج حاکم، تا بدانجا پیش رفته است که توده های مناطق تحت ستم در قياس با بقيه مناطق از عقب ماندگی های غير قابل انکاری در رنج اند. خلقهای تحت ستم ایران مجاز نیستند بطور مساوی از ابزار و امکانات اقتصادی، آموزشی و فرهنگی  موجود، آزادانه جهت  بسط و گسترش فرهنگ خود استفاده نمایند. هر چه که گفته می شود، هر چه که تبلیغ می گردد، هر چه که بیانگر سنت، عرف، عادت و فرهنگ یک خلق تحت ستم است، یکسره به ضرب سرنیزه وبه شکلی که دولت مرکزی تعييين کرده پيش می رود. عدم تکلم و آموزش و پرورش به زبان مادری در سرزمینهای ملل گوناگون ساکن ایران، نه تنها سرخوردگی فرهنگی را به کودکان و نوجوانان آن دیار تحمیل می کند، بلکه عدم بیان احساسات وعواطف یک ملت که در فرهنگ آن جامعه منعکس می گردد، منجر به محدود شدن استعدادهای طبیعی آحاد جامعه و جلوگيری از رشد و شکوفائی آن ملت می گردد.  گرچه با توجه به ماهیت ضد خلقی رژیم جمهوری اسلامی لغو مصوبه اخیر که جلوه بارزی از ستمگری ملی جمهوری اسلامی می باشد، به معنای حل قطعی اين مسئله نمی باشد، اما رویدادهای فوق  بار ديگر دفاع بی قید و شرط از تساوی همه ملل ساکن ايران و محکوم کردن هر گونه ستمگری ملی را با برجستگی در مقابل همه نيروهای انقلابی قرار داده  و نشان می دهد که برای وحدت داوطلبانه همه خلقهای ايران ضروری است که بر حق ملل تحت ستم در تعیین سرنوشت خویش تا سر حد جدائی تاکيد شده و نیروهای آزادیخواه و دمکرات باید پر توان تر ازهميشه در مقابل سیاستهای ضدخلقی و ضد مردمی رژیم ایستاده و به مقابله با آن برخیزند.

 

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com