به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی - خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 60 - آبان ماه 1386

 

 

تشدید تحریم و شبح جنگ!

 

اعلام تشدید تحریمهای یکجانبه دولت آمریکا بر علیه ایران، مخالفت آشکار برخی قدرتهای امپریالیستی نظیر آلمان، چین و روسیه با این اقدام و متعاقب آن حرکت ناوگان پنجم نیروی دریایی این کشور دربحرين برای برگزاری یک مانور نظامی در خلیج فارس در ماه نوامبرکه با هدف «آمادگی برای مقابله سريع با بحران های احتمالی»، صورت می گيرد، جلوه ای از تشدید تضادهای امپریالیستی در مورد پرونده هسته ای جمهوری اسلامی را به نمایش گذارده، و در همان حال به موجی از نگرانی و وحشت از گسترش شبح شوم جنگ در میان توده های تحت ستم ما دامن زده است.

 

روز 3 آبان، دولت آمریکا با تکرار اتهامات خود بر علیه جمهوری اسلامی، مبنی بر "پیگیری برنامه هسته ای" و "صدور تروریسم"  به اعمال یک سری تحریمهای یک جانبه جدید بر علیه سپاه پاسداران و تعدادی از بانکها و دست اندرکاران رژیم  دست زد و در همان حال دستگاه های تبلیغاتی دولت آمریکا با آب و تاب تمام به پخش اخطار بوش نسبت به سایر دولتهای معترض رقیب پرداختند که در آن  از احتمال وقوع "جنگ جهانی سوم" در صورت عدم انجام اقدامات پیشگیرانه برای ممانعت از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح های هسته ای سخن گفت. اقدامات یکجانبه دولت بوش با عصبانیت و مخالفت برخی دیگر از دولتهای امپریالیستی و از جمله آلمان و روسیه و چین روبرو شد اين دولت ها، بویژه با توجه به تجارب عینی خویش در افغانستان و عراق، به خاطر اين که مبادا منافع غارتگرانه شان در منطقه و در ایران به نفع امریکا از دست برود، دولت بوش را از اقدام نظامی بر علیه ایران منع کرده و زیر لوای دادن فرصت به "راه حل های سیاسی"، امپریالیسم آمریکا را از دست زدن به هر اقدامی بدون مذاکره و توافق با خودشان منع می کنند. در این حال بدنبال اقدام یکجانبه دولت آمریکا، روز 12 آبان ماه مقامات 5 عضو دائم شورای امنیت به اضافه آلمان (معروف به نشست کشورهای 5+1)  نیز طی نشستی در لندن توافق کردند که "قطعنامه جدیدی" را بر علیه جمهوری اسلامی برای طرح و تصویب در سازمان ملل تدوین  کنند. گرچه با اصرار روسیه و چین در این توافق آمده است که تصویب گام دیگری بر علیه ایران، منوط به انتشار گزارش جدیدی از سوی آژانس بین المللی اتمی در ارتباط با میزان همکاری جمهوری اسلامی با این آژانس  می باشد، اما برغم تمام این باصطلاح توافقها، نماینده آمریکا، نیکلاس برنز در مذاکرات لندن، پس از این نشست با صراحت اعلام داشت که "گزارش آژانس" به تنهایی برای جلوگیری از تصویب "تحریمهای بیشتر" برعلیه جمهوری اسلامی "کافی" نیست. از سوی دیگر، اعلام تحریمهای جدید توسط دولت آمریکا بر علیه برخی نهادها و مقامات حکومت و در همان حال تهدید قدرتهای رقیب جهانی در مورد احتمال وقوع "جنگ جهانی سوم"، با واکنشهای شدید برخی از این رقبا روبرو شده است. در همین رابطه اشتاین‌مایر وزیر امور خارجه آلمان در رابطه با عملیات نظامی آمریکا بر علیه ایران "هشدار" داد و اضافه کرد که "ماجراجویی‌های نظامی کمکی به حل مناقشه هسته‌ای ایران نمی‌کنند، بلکه برعکس گزافه‌گویی‌های هرروزه در این مورد تلاش‌های مستمر ما و دیگران را برای رسیدن به توافق با ایران دشوار می‌کنند". (رادیو دویچه وله آلمان). همچنین روپرشت پولنتس رییس کمیسیون سیاست خارجی مجلس نمایندگان آلمان نیز با  هشداری دیگر به آمریکا در ارتباط با نوع "زبان" مقامات این کشور در مورد "وقوع جنگ جهانی سوم" آمریکا را در ارتباط با ایران متهم به رفتار دوگانه کرد. پولنتس با تکرار این واقعیت که واشنگتن خواهان تشدید تحریم‌ها علیه ایران است و از موتلفان خود نیز انتظار دارد که این سیاست را پی بگیرند، اضافه نمود که اما "شرکت‌های آمریکایی از طریق موسسات کوچک‌تر زیرمجموعه خود و یا دلال‌ها، کماکان در حال معامله با ایران هستند." مقامات روسیه و چین نیز در هر فرصتی تاکید می کنند که از نظر آنها هنوز زمان برای "راه حلهای دیپلماتیک و سیاسی" پایان نیافته و به این ترتیب می کوشند مخالفت خود را با تصميمات يک جانبه امريکا نشان می دهند.  به این اعتبار رویدادهای اخیر در مورد بحران هسته ای جمهوری اسلامی، بستری ست که در آن می توان بار دیگر چهره بازیگران اصلی و  منافع واقعی ای جاری در ورای مساله پرونده هسته ای جمهوری اسلامی- یعنی قدرتهای ضد خلقی  امپریالیستی و کشاکش آنها برای کسب مواضع اقتصادی سیاسی بیشتر- را بخوبی مشاهده نمود. واقعیت این است که در سالهای اخیر به دنبال "بحران هسته ای" جمهوری اسلامی و بالا گرفتن احتمال حمله امريکا و متحدينش به ايران، اين امر به یکی از مسایل مهم توده های تحت ستم در ایران و در سطح منطقه تبديل گرديده است.

 

همانطور که چریکهای فدایی خلق از ابتدای این بحران با تاکید بر ماهیت ضد خلقی امپریالیستها و جمهوری اسلامی اعلام کرده اند، مساله "پرونده هسته ای" جمهوری اسلامی و تبلیغات فریبکارانه جاری در این رابطه، تنها یک پوشش برای پیشبرد سیاست های سلطه جویانه بسیار عظیمی ست که دول امپریالیستی و در رأس آنها آمریکا برای توسعه سلطه خویش در سطح بین المللی و منطقه تعقیب می کنند. در این شکی نیست که دولت آمریکا از اوایل دهه 90 با موج جدیدی از بحرانهای اقتصادی درمان ناپذیر ذاتی نظام سرمایه داری مواجه شده که تاروپود نظام امپریالیستی در سطح جهان را درنوردیده و گلوی اقتصاد بیمار آمریکا را نیز بشدت می فشارد. ورشکستگی کارخانجات و مؤسسات مالی غول آسای اقتصادی، اخراجهای وسيع نیروی کار و بدنبال آن تشدید روز افزون فقر و بیکاری در آمریکا، تضعیف بی سابقه نقش دلار در مبادلات جهانی به نفع یورو و ... روند تضعیف و افول اقتصادی در این کشور را تشدید ساخته و بطور کلی هژمونی آن را در میان رقبا به زیر سوال برده است. این اوضاع باعث شده تا در سالهای اخیر و با روی کار آمدن نومحافظه کاران در هیات حاکمه آمریکا، طبقه حاکم جهت چاره جویی  هر چه بيشتر بر طبل جنگ بکوبد. تاریخ نظام امپریالیستی نشان داده که یکی از ترفندهای سرمایه داران استثمارگر برای غلبه بر بحرانهای اقتصادی توسل به جنگ و دست یابی به  بازارهای جدید می باشد. رویه ای که در سالهای اخیر امپریالیسم آمریکا بدان توسل جسته و دولتمردان این کشور با ایجاد فضای جنگی و لشکر کشی به افغانستان و عراق در صدد تحقق آن هستند.

 

این واقعیت کاملاً شناخته شده ای در طول سالهای اخیر  است که امپریالیسم آمریکا با کوبیدن بر طبل جنگ می کوشد از راه های  اتکا به قدرت نظامی غول آسای خود، حضور نظامی خویش در مناطق اقتصادی سیاسی استراتژیک دنیا را گسترش بخشیده و با کسب بازارهای هر چه بیشتر به ضرر رقبا، بر بحران اقتصادی خود غلبه کرده و کمبود های اقتصادی خویش نسبت به سایر قدرتهای امپریالیستی را جبران سازد.(1) "طرح خاورمیانه بزرگ" و لشکر کشی به افغانستان و عراق، سرنگونی رژیمهای تا مغز استخوان وابسته و خدمتگزار امپریالیستها در این کشورها و کشتار وحشیانه صد ها هزار تن از توده های تحت ستم منطقه به بهانه "مبارزه با تروریسم" و ممانعت از دستیابی "دولتهای شرور" به "سلاح کشتار جمعی" در اين راستا قرار دارد که با لفافه های رياکارانه جهت فریب توده ها تبليغ می شود. امری که بدون شک نمی تواند با افزایش تنش های مستقیم و غیر مستقیم سیاسی و اقتصادی و نظامی بین آمریکا و سایر قدرتهای جهانخوار همراه نباشد.

 

در چنین چارچوبی ست که ما شاهد تشدید اعمال جنگ طلبانه دولت آمریکا بر علیه جمهوری اسلامی و در نتیجه خشم و مخالفت سایر قدرتهای امپریالیستی با اقدامات اخیر آمریکا می باشیم. تقسیم دوباره بازار و کسب هر چه بیشترمنافع حاصل از غارت و چپاول منابع و ثروتهای ملی و مکیدن خون کارگران و توده های ستمدیده ایران؛ به نحوی که سهم بیشتری از این "کیک" به امپریالیسم آمریکا برسد و همچنين تحکيم موقعيت سرکردگی امريکا در جهان . این خواستی ست که دولت بوش در رابطه با "پرونده هسته ای" جمهوری اسلامی تعقیب می کند و می کوشد با تهدید رقبا و اقدامات یکجانبه بدان تحقق بخشد.  

 

در چنین چارچوبی، سران مزدور جمهوری اسلامی که در سالهای اخیر با مشاهده سیاستهای توسعه طلبانه جدید امپریالیسم آمریکا در سطح بین المللی،  و تاکیدات دولت بوش بر پیشبرد طرح "خاورمیانه جدید"، با احتمال پیشروی مواضع طرفداران سیاست  "تغییر رژیم" در ایران مواجه شده اند به شدت به دست و پا افتاده اند؛ چرا که موجودیت رژیم وابسته شان را در خطر می بینند. آنها از یک سو با سردادن شعارهای ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی پوچ، برای سیاستهای جنگ طلبانه دارو دسته بوش در افکار عمومی مردم آمریکا جاده صاف می کنند؛ و درست در همان حال در جریان مذاکرات مخفی و آشکار خود با دولت بوش، با استیصال تمام از اربابان جهانی خود می خواهند تا در معادلات و کشمکشهای جاری بین امپریالیستها به آنها "تضمین امنیتی" داده شود تا جمهوری اسلامی قادر شود همچون 28 سال گذشته به خدمتگزاری برای تامین منافع غارتگرانه آنها و سرکوب جنبشهای ضد امپریالیستی کارگران و خلقهای تحت ستم ایران، ادامه داده و ایران را هر چه بیشتر به جولانگاهی برای انحصارات و سرمایه های خونخوار امپریالیستی بدل سازد. بدون شک آن چه از هم اکنون روشن است عبارت از این حقیقت می باشد که در پرونده هسته ای جمهوری اسلامی، این نه خواست و اراده سران مزدور این رژیم بلکه منافع استراتژیک امپریالیستهاست که تعیین کننده می باشد. سرنوشت رقت بار رژیم های  پوشالین و وابسته طالبان و صدام حسین بخوبی نشان داده که مسأله بقا و یا سقوط  رژیم وابسته جمهوری اسلامی در بحران کنونی دقيقاً تابعی از کشاکش های اربابان امپریالیست این حکومت خواهد بود. 

.................................................................................................................................

 

 

(1)در همین رابطه به عنوان یک نمونه کوچک بد نیست تا اشاره شود که بنا به گزارش خبر گزاریها، در پی بررسی های اقتصادی در سال جاری، اعلام شد که برای اولین بار در ظرف 80 سال اخیر ارزش بازارهای دولتهای اروپایی از بازارهای آمریکایی در سطح جهانی سبقت گرفته است. به گزارش فايننشال تايمز، ارزش جاری بازار 24 بورس كشورهاي اروپايي در ماه های اخیر به 15هزار و 720 ميليارد دلار رسيد و از ارزش 15هزار و 640ميليارد دلاری بازارهای سرمايه ايالات متحده فراتر رفت. مطابق همین گزارش اضافه شده که ارزش بورس‌های اروپا از سال 2003 تاكنون 160 درصد افزايش يافته حال آنكه در همين مدت ارزش بورس‌های آمريكا فقط 70 درصد رشد كرده است. در همين مدت، ارزش يورو در برابر دلار نيز 26درصد افزايش يافته است.

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com