به نقل از : 19 بهمن ، نشریه سیاسی -  خبری چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 102    15 آبان ماه 1391

 

 

باز هم در باره "آلترناتیو"

 

در چهارچوب تبليغاتی که قدرتهای غربی بر عليه "خطر" پروژه هسته ای جمهوری اسلامی سازمان داده اند و به دنبال تشدید تحريم هائی که بر عليه اين رژيم اعمال شده، ما شاهد تلاشهائی جهت متحد کردن برخی از مخالفين جمهوری اسلامی بوده و هستيم. کنکاش در این تلاشها مبین آن است که به واقع يکی از روشهائی که اين قدرتها جهت تحت فشار گذاشتن جمهوری اسلامی در پيش گرفته و به اين وسيله می کوشند جديت مخالفت خود با اين رژيم و يا سياستهای آن را در افکار عمومی بيشتر جا بيندازند همين "آلترناتيو سازی" برای جمهوری اسلامی می باشد.

 

در اين چهارچوب هر روز خبری مبنی بر تجمع تعدادی از سازمانها و افراد مخالف جمهوری اسلامی در این یا آن "کنفرانس" به گوش می رسد که در طی آنها برخی از چهره های شناخته شده قدرتهای امپرياليستی برای به اصطلاح شخصيتهای "اپوزيسيون" سخنرانی کرده و راه متحد شدن آنها و جايگزينی شان به جای جمهوری اسلامی را به آنها آموزش می دهند. از نشست استکهلم و پاريس تا کنفرانس واشنگتن و بروکسل و اخيرا هم نشست پراگ، در همه جا شاهد بوده و هستيم که چگونه قدرتهای امپرياليستی دارند برای سازمانها و افرادی که به تغيير رژيم به وسيله اين قدرتها دلخوش کرده اند جلسه گذاشته و آنها را آموزش داده و مثلا متحد می کنند. البته کسانی هم که به چنين کنفرانس ها دل خوش کرده اند، هم خود فريبند و هم مردم را فريب می دهند و گرنه هر کس کمترين شناختی از سياستهای قدرتهای بزرگ امپرياليستی داشته باشد قادر است بفهمد که اين بازی ها الزاماً برای متحد کردن اپوزيسيون و جايگزينی واقعی اين دارو دسته ها به جای جمهوری اسلامی نيست؛ بلکه بيشتر عامل فشاری است بر اين رژيم. البته همین واقعیت بهانه ای هم به دست ماشين تبليغاتی جمهوری اسلامی می دهد تا با تکيه به نقش امپرياليستها و آمريکا و نهاد های امنيتی شان در برگزاری چنين جلساتی، نه فقط این اپوزیسیون سازشکار بلکه کل اپوزيسيون را "وابسته" به قدرتهای غربی نشان داده و بکوشند تا در میان توده ها، نیروهای انقلابی و واقعاً مردمی مخالف رژیم جمهوری اسلامی را نیز منزوی سازند. یکی از نتایجی که اين تلاشهای ضد انقلابی در بر دارد این است که اين نيرو ها و افراد معلوم الحال بلندگوئی می شوند برای تبليغ "معجزه" دخالتهای امپرياليستی در امور ايران و ايجاد دلخوشی در افکار عمومی نسبت به اين بيراهه ضد مردمی. بر چنین اساسی است که مردم ما بيش از هر زمان ديگری بايد دشمنانشان را در چهره های مختلف شناخته و برای مبارزه با آنها آماده شوند؛ و جای امیدواری است که مردمی که تحربه جايگزينی خمينی به جای شاه در کنفرانس گوادالوپ را در مقابل خود دارند هرگز به افراد و نيرو هائی که جاده صاف کن امپرياليستها شده و خود را در واقع به آنها فروخته اند اعتماد نکرده و تره هم برايشان خرد نخواهند کرد. 

 

در حال حاضر استراتژی جنگ طلبانه امپریالیسم آمریکا از یک طرف و وضعیت ملتهب جامعه تحت سلطه ما به دلیل رشد هر چه فزونتر خشم و نفرت توده ها از رژیم حاکم و موقعیت بحرانی جمهوری اسلامی از طرف دیگر شرایط پیچیده ای را بوجود آورده است.

 

یکی از پيچيدگی های شرايط کنونی برای مردم ما از اين واقعيت نشات می گيرد که در سالهای اخیر با شدت گیری بحران نظام سرمایه داری جهانی و قرار گرفتن استراتژی جدید امپریالیسم آمریکا بر توسعه بلامنازع سلطه خویش، تنشهای امپریالیستی در سطح جهان بر سر چگونگی تجدید غارت و استثمار کارگران و خلقهای تحت ستم ایران و تقسیم مجدد منابع طبیعی آن نیز در میان امپریالیستها بالا گرفته و موجودیت رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی نیز بطور طبیعی به یکی از اجزاء این معادله و چگونگی فرجام آن بدل شده است. در چنین شرایطی ست که ما شاهد تحرک گسترده امپریالیستها برای آماده کردن زمینه های مادی سیاستهای ضد انقلابی آتی شان در ایران هستیم. امپریالیستها و در راس آنها آمریکا از یکسو با مطرح کردن "گزینه نظامی" چماق جنگ و کشتار را در بالای سر مردم ایران نگاه داشته اند و از سوی دیگر درست در همان زمان با تلاش برای آلترناتیو سازی و نفوذ در جنبشهای توده ای اجتماعی در صدد تحمیل پروژه های ضد انقلابی خود بر جنبش مردمی، به انحراف کشاندن مبارزات و سرکوب مبارزات آنها به منظور حفظ مناسبات ارتجاعی و استثمارگرانه موجود و در نتیجه در انقیاد نگاه داشتن کارگران و خلقهای تحت ستم ما برای یک دوره دیگر می باشند. آنان همین سیاست نفوذ در صف خلق از طریق افراد خود فروخته و اشاعه نظرات انحرافی و با آلترناتیو سازی ضد انقلابی را در شکلی دیگر در زمان رشد جنبش توده ای بر علیه سگ زنجیریشان شاه نیز به پیش بردند و از میان دارو دسته های مختلف با تحمیل رهبری دار و دسته خمینی بر جنبش مردم ما که البته کمک نیروهای سازشکار و اپوتونیست نیز در این رابطه باید به حساب آید، حفظ و تداوم سلطه خویش را با اتکا بر رژیم دارو شکنجه جمهوری اسلامی میسر ساختند. همین سیاست در اشکال متفاوت در بسیاری از کشورهای دیگر نظیر عراق و مصر و لیبی اجرا شده و  امروز نیز به طور برجسته در سوریه در حال اجراست.

 

با توجه به همه این تجارب،  اکنون نیز در شرایط بحران جاری ، نیروهای انقلابی و بویژه جوانان آگاه و مبارز ما باید با ارتقاء سطح آگاهی و تشدید تلاشهای مبارزاتی شان، درحالی که مبارزه خود را علیه دشمن اصلی یعنی امپریالیسم و جمهوری اسلامی با تمام جناح های ضد خلقی اش که حافظ نظام استثمارگرانه حاکم بوده و تا مغز استخوان به امپرياليسم وابسته است، متمرکز سازند، در عین حال سیاستهای ضد انقلابی را در هر شکلی که خود را نشان می دهند شناخته و نگذارند که خون و رنج و هستی مردم رنجديده ما دستاویز پیشبرد سیاستهای ضد خلقی خطرناک امپریالیستها و وابستگان و مشاطه گرانش شود. اکنون در شرایطی که مبارزات کارگران اسیر و بجان آمده برای نان و آزادی هر روز بیش از قبل گریبان نظام حاکم را می گیرد، در شرایطی که پیکار زنان دربند لحظه ای مزدوران حکومت را در خیابانها راحت نمی گذارد، در شرایطی که جوانان آگاه و مبارز هیچ فرصتی را برای سخره قدرت حاکم و درگیری با ماشین سرکوب آن از دست نمی دهند، در شرایطی که مبارزات خلقهای تحت ستم برای کسب حقوق عادلانه شان متوقف نمی شود و در شرایطی که  برای در بند کردن هر ندای مخالف در افکار عمومی، سایه سهمگین زندانیان سیاسی در سیاهچالهای نظام و امواج دریای خونی که این رژیم با کشتار سیستماتیک آزادیخواهان در طول 3 دهه گذشته پدید آورده،به آواری بر سر خود این رژیم تبدیل شده، ما می بینیم که امپریالیستها در تمام عرصه های فوق برای سوار شدن بر این جنبشها و مهار انرژی انقلابی آنها به تکاپو افتاده و با صرف منابع مادی و معنوی از طریق افراد و نیروهای سیاسی خود فروخته ای در صدد نفوذ و کنترل آنها برآمده اند.

 

امپریالیستها و کارگزاران شان در پیشبرد سیاست نفوذ در جنبشهای اعتراضی، به اسم حمایت از جنبش کارگری برای کارگران بجان آمده "تشکلهای کارگری" دست ساز درست می کنند و به چنين جرياناتی پول و امکانات و تریبون می دهند؛ سعی می کنند تا با هزار و یک ترفند برای جدا سازی جنبش زنان از مبارزه آزادیخواهانه کل جامعه، مبارزات زنان بر علیه دشمن اصلی را از کانال خود منحرف سازند؛ دار و دسته های مرتجع مسلح که زیر نام "حقوق ملی" سنگر گرفته اند را تغذیه کرده و برای انحراف مبارزات ملی- دمکراتیک حلقهای تحت ستم و ایجاد دشمنی و نفاق بین ملتهای تحت ستم ایران به جلوی صحنه می رانند؛ با کمک اتاقهای فکر و نیروهای جیره خوارشان می کوشند تا با نقش آفرینی نیروهای رسوا که موجودیتشان در گرو حفظ نظام سرمایه داری و سلطه امپریالیسم می باشد برای آینده پس از جمهوری اسلامی، "آلترناتیو" سازی کنند. هیچ کدام از این باصطلاح آلترناتیو ها حتی اگر در شرایط بحرانی مورد توجه و حمایت عملی امپریالیستها قرار گیرند، قادر به برآوردن کوچکترین خواست دمکراتیک کارگران و زحمتکشان ما نیستند. برعکس این "آلترناتیوها" برغم هر ادعایی که داشته باشند چون از بالا و توسط دشمنان قسم خورده مردم ما یعنی امپریالیستها ساخته و پرداخته شده اند، در واقع برای پیشبرد منافع و سیاستهای آنان که در تباین با منافع و سیاستهای دمکراتیک و مردمی ست درست شده اند.

 

در شرایط ملتهب کنونی درک واقعیات فوق، آگاه گری در ارتباط با آنها در جامعه و کمک برای شناخت این سیاست ضد انقلابی در تمام اشکالش و بالاخره عمل به وظایف خطیر مبارزاتی ای که این وضع در مقابل نیروهای واقعا دمکرات و آزادیخواه و کمونيست قرار می دهد، تنها راهی ست که نیروهای انقلابی و مبارز با پیگیری و پیمودن آن می توانند در پیشگاه تاریخ مبارزات کارگران و زحمتکشان دربند، به وظیفه خود عمل کرده و نقش مترقی خود در پیشرفت تاریخ به نفع توده های دربند را ایفا کنند.