مظفر

 

یاد یاران همواره‌ یاد باد

 

بیرون از سالنی که‌ یاد یاران در آن بر گزار میشود، یاران را نظاره‌ میکنم. اکثر سرها سفید شده‌ است و این خود بر اندوهی که‌ تلنبار شده‌ است و میشود برای آن هزاران دلیل تراشید میفزاید. اما در خیلی‌ها همان شور و شوق ایام پیش از قیام 57 (آنزمان که‌ یاران در میان انبوهی از توده‌ها گم میشدند و مشت‌های گره‌ کرده‌ خود را تکان میدادند و فریادشان با فریاد توده‌ها یکی میشد و "ایران را سراسر سیاه‌ کل میکنیم" را مانند پتک بر سر دشمنانشان میکوبیدند)، دیده‌ میشد.

 

مادر سلاحی‌ها را میبینم که‌ یاری زیر بغل او را گرفته‌ است و بر روی مبلی مینشیند. خیلی‌ها که‌ او را از نزدیک میشناسند و بعضی‌ها که‌ وا نمود میکنند او را میشناسند با او خوش و بیش و روبوسی میکنند. در سیمای چروکیده‌ و رنجدیده‌اش غرور مادر سربلندی به‌ وضوح دیده‌ میشود. چه‌ زیباست چنین مغرورانه‌ نگریستن جهانی را.

 

برنامه‌ با کمی در حدود نیم ساعت تأخیر آغاز میشود. از همان ابتدا پیدا است که‌ اشکالاتی در برنامه‌ پیش خواهد آمد. چراغهای سالن خاموش است و کسی نمیداند این خاموشی جزو برنامه‌ است یا فراموش کرده‌اند. مجری برنامه‌، برنامه‌ را اعلام میکند. سپس به‌ یاد یاران یک دقیقه‌ کف میزنیم.

 

در لیست برنامه‌ بود که‌ پیام رفیق اشرف دهقانی خوانده‌ میشود. همین اعلام خود خیلیها را که‌ به‌ امید تجدید دیدار با این رفیق آمده‌ بودند میأیوس میکند. چرا رفیق نیامده‌ است ما که‌ نمیدانیم اما جایش در دلها همیشه‌ سبز و در آنجا خالی بود، میتوان گفت واقعا از شور و شوق برنامه‌ کاسته‌ بود. این رفیق میبایست بیاید، چرا که‌ در زندگی سلاحیها نقش داشته‌ است و با کدام یک از آنها نمیدانم خانه‌ تیمی تشکیل داده‌ است. پس حتما مادر سلاحیها را هم همانزمان‌ها دیده‌ است. اگر قبول کنیم که‌ رفیق اشرف دهقانی نمیتوانسته‌ بیاید و نیامدنش هم موجه‌ بوده‌ است. چرا خواننده‌ پیام ایشان در آخر اسم این رفیق را نخواند دیگر موجه‌ نیست! پیام آغاز شد و پایان یافت کسانی که‌ تازه‌ وارد سالن شدند نفهمیدند که‌ این پیام از کی بود!؟، چرا میبایست در خاتمه‌ مثل همیشه‌ گفته‌ میشد "21 آپریل 2007 اشرف دهقانی" و یا چیزی مثل این اما نامی از کسی برده‌ نشد.

 

همزمان با سخنرانی رفیق فریبرز سنجری کسی چراغهای سالن را هم روشن کرد. سخنرانی رفیق فریبرز سنجری حاوی دو مطلب جدا از هم بود، و برای همین خیلی طولانی شد. دیدگاه‌ تشکیلاتی این رفیق در مورد مسئله‌ هسته‌ای ایران با بیوگرافی و یاد یاران هم‌خوانی نداشت. خیلی‌ها را میدیدم که‌ دیگر سکوت را شکسته‌ و به‌ نجوا کردن افتاده‌ و در گوشه‌ و کنار سالن دوتا دوتا با هم در گوشی چیزهای میگفتند. طوری شده‌ بود آنهائی که‌ واقعا میخواستند گوش بدهند حواسشان پرت میشد. به‌ نظر من اگر مطلب دوم که‌ مربوط میشد به‌ مسئله‌ هسته‌ای ایران کتبی میشد و روی میز کتاب گذاشته‌ میشد و سپس رفیق کوتاه‌ به‌ معرفی آن میپرداخت تأثیر بیشتری داشت.

 

مجریان برنامه‌ و خود رفیق سنجری توجهی نمیکردند، که‌ جای ایستادن سخنران و فاصله‌ او با میکروفن نا مناسب است. تنها میکروفنی که‌ در اختیار سخنران بود گاهی به‌ زور صدا را میرساند، هر چند در چند جا اعتراض شد، و رفیقی هنگام سخنرانی به‌ تنظیم میکروفن مشغول میشد و خود همین کلی پارازت ایجاد کرد، اما آخرش هم آنچنان که‌ باید و شاید کیفیت صدا برای حاضرین خوب نبود.

 

اعلام اینکه‌ مادر هم نمیتواند چند دقیقه‌ای صحبت کند، قابل پیش بینی بود، اما مادر هنگامی که‌ گلی را برای گیسو شاکری میبرد و او را در خواندن "دوستی با تفنگ" همراهی میکند جبران میکند. گیسو شاکری هم تا آنجا که‌ توانست سنگ تمام گذاشت و دستش درد نکند.

 

هر چه‌ بود خیلی خوب بود، ما باز به‌ این یاد بودها نیاز داریم، کسانی که‌ جان خود را در مبارزه‌ مسلحانه‌ خالصانه‌ تقدیم کارگران و زحمتکشان کردند زیادند. حتی میشود از مادرانی که‌ در ایران هستند دعوت کرد حداقل پاداشی که‌ هرگز نمیتواند جبران خونهای آن عزیزن را بکند به‌ این خانواده‌ها و مادران داد. به‌ امید اینکه‌ باز هم و همیشه‌ به‌ یاد یاران دور هم جمع شویم و یادشان را گرامی بداریم.

 

25/4/2007

 

 

 بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com