تيکا کلاکی

گزارشی پيرامون کارگران فصلی در فصل برداشت ميوه در دماوند

 

شهرستان دماوند يکي‌از شهرستان‌های مهم استان تهران است که در فاصله ۵۰ کيلومتری تهران قرار دارد و دارای جاذبه‌و اهميت بسياری هم از لحاظ جغرافيای طبيعي، هم از جهت توريستی و هم از زاويه صنعتی می باشد.

در ايران همواره دماوند را از محصولات کشاورزی ممتازش می شناسند و در بخش صادرات ميوه، در بعضي‌از کشور‌های اروپايی و نيز کشور‌های حوزه خليج فارس، دماوند همواره با سيب بسيار ممتازش شناخته شده است و سالانه صادرات سيب از دماوند به اين مناطق در جريان است.

توليد ميوه در دماوند صرفاً محدود به سيب نمی شود و دماوند به خاطر موقعيت جغرافيايی که دارد مکانی مناسب برای توليد ميوه‌های ديگری از جمله هلو، زردآلو، گيلاس، آلبالو، گلابي، آلو، گردو و... نيز می باشد.
اکنون چندين سال است که کشاورزی و باغداری در منطقه دماوند مکانيزه شده و از قالب سنتّي‌خارج گرديده و صنعتی شده است؛ در واقع بيشتر باغ‌های ميوه دماوند که تمرکزشان در مناطقی مثل جابان، سربندان، آبسرد و آينه ورزان است، کاملاً به سبک باغداری در کشور‌های پيشرفته دنيا مديريت می شود و تماماً مکانيزه است؛ برای مثال امروزه می توان يک باغ بيست هکتاری را با
۲ يا ۳ کارگر تا فصل برداشت محصول اداره کرد و حتا برای آبياری هم بيست هکتار باغ را با فشار دادن يک دکمه به روش آبياری قطره‌ای آبياری نمود.

اما در بين محصولات کشاورزی که در بالا به آن اشاره کردم، سيب مهم ترين محصول باغداری در دماوند است چرا که اغلب مناطقی که در شهرستان دماوند به کار باغداری اختصاص داده شده، به توليد سيب اشتغال دارند.
فصل برداشت سيب در دماوند از بيست و پنجم شهريور ماه آغاز می شود و بسته به اين که سال پر بار يا کم بار باشد، تعداد متفاوتی کارگران ميوه چين به اين منطقه مي‌آيند؛ در سال های پر بار کارگران زيادی به منطقه می آيند و زمان برداشت محصول نيز کمي‌طولانی تر است و شايد تا اواسط آبان ماه به طول انجامد، اما در فصلی که کم بار است، هم کارگران کمتری به اين منطقه مي‌آيند و هم مدت زمان برداشت محصول کوتاه تر است و حدود بيست تا سي‌روز به طول می انجامد. امسال نيز، سال پُر باری در برداشت محصول سيب در اين منطقه بود و نزديک به نه‌هزار کارگر فصلی برای برداشت محصول سيب به اين منطقه آمدند.

با توجه به توضيحاتی که داده شد، بسته به پر بار يا کم بار بودن سال، بين هفت هزار تا دوازده هزار کارگر در فصل برداشت محصول به شهرستان دماوند مي‌آيند که در اين بين نزديک به هشتاد درصد از آنان، از خراسان شمالی و خراسان رضوی و از شهر‌هايي‌مثل بجنورد، شيروان، قوچان، سبزوار و نيشابور هستند و قريب به بيست درصد آنان هم از شمال کشور و از استان‌های مازندران و گيلان و يا به طوری اتفاقي‌از شهر‌های ديگر به دماوند مي‌آيند.

اين کارگران اکثراً به واسطه "سر کارگرها" برای چيدن ميوه به دماوند می آيند، و از قِبَل اين واسطه شدن ميان کارگران و صاحبان باغ‌ها، هر ساله مبالغ قابل توجّهی به دست می آورند؛ اين واسطه‌ها که در بين کارگران نيز از اتوريته و نفوذ زيادی برخوردار هستند، هر ساله پيش از فصل برداشت محصول و از طريقه تماس‌هايي‌که با باغداران بزرگ اين منطقه دارند، دستمزد کارگران را برای آن سال تعيين می کنند و سپس کارگران را از شهر‌های مختلف به اين منطقه می آورند؛ يه اين ترتيب کارگر خودش هيچ نقشي‌در تعيين دستمزد ندارد، به طور مثال اين واسطه‌ها يک ماه قبل از برداشت محصول و طي‌ديدار‌هايي‌با صاحبان باغ‌ها و دلالان ميوه در منطقه، دستمزد آن سال کارگران را تعيين می کنند و سپس به اين مسأله می پردازند که چه تعداد کارگر را از دويست تا دوهزار نفر، برای چيدن ميوه در آن فصل وارد منطقه کنند. بنابراين کارگران خود کوچکترين نقشی در تعيين دستمزدشان برای آن دوره کاری ندارند و ابداً به طور مستقيم با صاحبان باغ‌ها طرف حساب نيستند؛ آن ها فقط سر کارگر‌ها را می شناسند و دستمزدشان را نيز بايد از اين سر کارگر‌ها بگيرند و فقط بايد به اين واسطه‌ها رجوع کنند، اما اين واسطه‌ها از هر دو طرف سود می برند: هم از طرف کارگر‌ها و هم از طرف صاحبان باغ‌ها، چرا که از هر دو طرف اين معامله حق العمل (کميسيون) دريافت می کنند.

بزرگترين باغ سيب در منطقه دماوند، باغ يوسف زاده است با صد و بيست هکتار مساحت که نزديک به دو هزار کارگر در فصل برداشت محصول سيب در اين باغ مشغول به کار می شوند، و ديگری باغ زند است که نزديک به صد هکتار مساحت دارد و هر ساله نزديک به هزار و پانصد کارگر در آن ميوه چينی می کنند؛ باغ های رنجبر و رزازيان که هر کدام نزديک به هشتاد هکتار وسعت دارند، سالانه محل کار هفتصد تا هشتصد کارگر ميوه چين است و شرکت وحدت نيز، که نزديک به پنجاه هکتار مساحت دارد، هر ساله به طور متوسط نزديک به چهارصد تا پانصد کارگر را در باغ های مربوطه به کار می گمارد. ديگر باغ‌ها نيز که هر کدام بين پنج تا سی هکتار وسعت دارند، بنا به وسعت و بارِ آن سال، کارگرانی را در فصل برداشت ميوه در خود جای می دهند.

در کنار شرکت های ميوه چيني، مجتمع های کشاورزی بزرگی نيز در اين شهرستان سرد خانه نگهداری ميوه را داير کرده اند و کارگران زيادی نيز در اين سردخانه ها مشغول به کار هستند. باغ های رنجبر و رزازيان از اين جمله اند.

باغ‌های بزرگ ميوه در دماوند، به دليل وسعت و نيز حجم بالای محصول در هر سال، پای غول‌های بزرگ بازار ميوه ايران را به اين منطقه باز کرده است؛ برای مثال حاج عسگر رزازيان صاحب باغ رزازيان، علاوه بر باغي‌که در دماوند دارد، صاحب يک باغ بسيار بزرگ کيوی (در حدود صد هکتار) در شمال کشور نيز هست و بزرگترين وارد کننده موز در ايران است که در زمينه واردات موز و ديگر ميوه‌های لوکس، توان رقابت با او وجود ندارد. از طرف ديگر برادران ارجمندي، طي‌يک قرارداد طولانی مدّت، هر ساله محصولات باغ‌های يوسف زاده و زند را خريداری می کنند و علاوه بر آن بزرگترين صادر کننده ميوه ايران به کشور‌های اروپايی و حوزه خليج فارس هستند؛ برادران ارجمندی نه تنها در بازار ميوه ايران، بلکه در سطح جهاني‌نيز در زمينه صادرات و واردات ميوه شناخته شده هستند و تا چند سال قبل بر اساس قراردادی که با امارات متحده عربي‌داشتند، تمام نياز دوبی و امارات به ميوه را تامين می کردند.

ترکيب کارگرانی که در فصل ميوه چينی به دماوند مي‌آيند را اکثراً مردان و کودکان پسر زير سنّی تشکيل می دهند که از خراسان رضوی و خراسان شمالی به اين منطقه می آيند و درصد کمتری از اين کارگران زنانی هستند که اکثرا از شمال کشور می آيند. بسياری از صاحبان باغ‌ها علاقه مند به کار گيری کودکانی هستند که همراه اين کارگران بزرگسال به اين منطقه مي‌آيند و دليل اصلي‌آن ها نيز اين است که کودکان به خاطر جثه کوچکی که دارند به راحتي‌از درخت‌ها بالا می روند و هيچ آسيبی به درخت‌ها نمی رسانند، خيلي‌سريع کار می کنند و حرف شنوی بيشتری دارند. دليل مهم تر آن که دستمزد آن ها نصف دستمزد کارگران مرد بزرگسال است، خورد و خوراک کمتری دارند و از اين جهت صرفه اقتصادی بيشتری دارند. درمورد زنان نيز، چون در بسته بندی و چيدن ميوه دقت بيشتری دارند و دستمزد آن ها هم هميشه از کارگران مرد کمتر است، علاقه ويژه ای برای به کار گرفتن آنان از سوی صاحبان باغ ها وجود دارد.

امسال و سال گذشته دستمزد روزانه کارگران ميوه چينی که "با خرج" در اين منطقه مشغول به کار بودند (با خرج منظور تامين خورد و خوراک، مسکن و جای استراحت برای کارگران است) به اين ترتيب بوده است: کارگران مرد هجده تا بيست هزار تومان که البته اغلب آنان هجده هزار تومان دريافتی داشتند و تنها تعداد معدودی از آن ها بيست هزار تومان دستمزد گرفته اند؛ کارگران زن نيز شانزده تا هجده هزار تومان دستمزد گرفته اند که غالب آن ها همان شانزده هزار تومان را دريافت کرده اند؛ کارگران زير سنّ هم نه‌هزار تومان. سال گذشته اين رقم برای کارگران مرد شانزده هزار تومان، کارگران زن چهارده هزار تومان و کودکان هشت هزار تومان بوده است. برای کارگرانی که فقط برای يک يا چند روز به عنوان کارگران روز مزد (اغلب بومی) در اين مناطق کار کرده اند امسال مبلغ بيست و پنج هزار تومان دستمزد و سال گذشته بيست هزار تومان در نظر گرفته شده بوده است. با نگاهي‌به نرخ تورم در ايران و با توجه به اين که در يک سال گذشته نرخ بسياری از کالاهای اساسي‌در ايران تا بيش از پنجاه درصد افزايش داشته، می توان ديد که دستمزده های کارگران فصلی ميوه چين چقدر ناچيز است و دريافتی اين کارگران حتی ده درصد هم بالا نرفته است.

لازم است که مختصری نيز در مورد "خرج" و مسکن کارگران ميوه چين طی دوره کار توضيح داده شود. به جز يکي‌دو باغ بزرگ که اتاق‌هايي‌را برای اسکان اين کارگران تدارک ديده اند و در بقيه طول سال از اين اتاق ها به عنوان انبار استفاده می کنند، الباقی باغ ها حتّی فاقد همين اتاقک‌ها هستند و از طريق روی هم چيدن جعبه‌ها و کشيدن پلاستيک به روی آن ها مکانی را برای اسکان اين کارگران درست می کنند. اين واقعيت، خلاف وعده هاييست که سرکارگر ها قبل از انتقال اين کارگران برای برداشت محصول به اين منطقه در مورد مسکن و غذا می دهند. اغلب اوقات، اين آلونک های محقّر، با يک باد بر سر اين کارگران در هنگام استراحت فرو مي‌ريزد و يا اگر باران بيايد، به راحتي‌آب وارد آن می شود. ضمن اين که باغ‌هايي‌که اتاقک‌هايي‌را برای استراحت و اسکان کارگران تدارک ديده اند، تنها اتاق های کوچکی هستند که هرکدام نزديک به بيست تا سي‌کارگر را در خود جا می دهند و هر کارگر تنها به اندازه يک تشک جای خوابيدن دارد نه بيشتر.

تمام اين باغ‌ها فاقد حمام هستند وسرويس‌های دستشويي‌آن ها نيز کاملا ابتدايي، موقتی و به اصطلاح صحرايی است؛ اگر اين کارگران بخواهند هر ده روز يک بار دوش بگيرند، بايد مسافت زيادی را پياده و حتی با ماشين طي‌کنند تا خود را به حمام‌های روستاهای اطراف برسانند. اگر حمام روستا‌ها خراب باشد، کارگران بايد خود را به دماوند و يا آبسرد که چندين کيلومتر از باغ‌های محل کار آن ها فاصله دارد برسانند. آن ها بايد بعد از کار و خستگی روزانه، برای يک دوش گرفتن و استحمام ساده، چندين ساعت وقت بگذارند تا ابتدايی ترين نظافت لازم زندگی هر انسان را انجام دهند. علاوه بر شرايط بد مسکن کارگران ميوه چين، شرايط خورد و خوراک اين کارگران هم به شدت غير بهداشتی و اوليه است. اغلب غذا‌هايي‌که برای آن ها تهيه می شود در بسياری از مواقع قابل خوردن نيست و اين در حالی است که اين کارگران به طور متوسط روزانه بيش از نه‌ساعت کار می کنند.

تناقض آن جاست که کمی آن طرف تر از وضعيت اسفبار غذا، بهداشت و اسکان کارگران ميوه چين، ويلای چند صد متری صاحبان باغ‌ها با بهترين امکانات، استخر و جکوزي، وان، و غذاهای اعيانی قرار دارد و دردناک تر اين که عموماً کارگران اجازه نزديک شدن به اين ويلا‌ها را ندارند.

نکته ديگری که لازم است به آن اشاره شود، خطراتی است که اين کارگران هنگام برداشت محصول با آن مواجه هستند. شکستن شاخه‌های درخت و افتادن کارگران و يا واژگون شدن نردبان‌ها به هنگام چيدن ميوه که در اغلب موارد همراه است با شکستن دست و پای کارگران. هم چنين در زمان بارگيری و بسته بندی محصول نيز دست های اين کارگران به وسيله ميخ و تخت و يا نوار فلزی که به دور جعبه‌ها می چسبانند، دچار جراحت می شود و اين در حالی است که کارگران فاقد هر گونه بيمه درمانی هستند و اگر در حين کار آسيبی نظير شکستن دست يا پا ايجاد شود، عملاً آن‌ها را به شهر‌های خودشان باز می گردانند و حتا هزينه بيمارستان آن‌ها را هم برای گچ گرفتن دست و پايشان نمی يپردازند. جراحت‌های ناشي‌از ميخ و آن نوار‌های فلزی برای دوره جعبه‌های ميوه در بسياری از موارد عفونت‌های شديدی را به همراه مي‌آورد ولي‌اين کارگران مجبورند با همان شرايط به کار خود ادامه دهند.

شايد بد نباشد که به يکی از اين اتفاقات که نگارنده از نزديک شاهد آن بودم نيز، اشاره ‌کنم. شهرستان دماوند بنا به موقعيت جغرافيايی خود به ويژه در شب ها پائيز سردی دارد؛ در يکی از اين شب ها تعدادی از کارگران ميوه چين با وانت به حمامی واقع در يکي‌از روستاهای اطراف رفته بودند و هنگام برگشت و در پشت وانت، يکی از کودکان ميوه چين که تنها سيزده سال سن داشت، بر اثر وزش شديد باد سرد دچار سرماخوردگي‌حادّ و تب و لرز گرديد، و متأسفانه به خاطر نبود امکانات و منتقل نکردن به بهداری و بيمارستان در همان باغ جان سپرد.
يکي‌ديگر از محصولات کشاورزی اين منطقه که شهرت ويژه ای دارد، گردوی دماوند است؛ تقريبا در همه جای دماوند از خود شهر اصلی گرفته تا دور افتاده‌ترين روستاهای دماوند، همگی دارای درخت‌های گردوی فراوانی هستند و گردو، از بهترين خشکبار‌های اين منطقه به حساب می آيد.

برداشت محصول گردو، بسيار خطرناک است و تا کنون جان بسياری از کارگرانی که برای زدن گردو بالای اين درخت رفته اند را به کم مرگ کشيده است. کار زدن گردو در منطقه دماوند همواره به کارگران مهاجری سپرده می شود که از غرب کشور (کردستان) به دماوند مهاجرت کرده اند و چند سالي‌است که در اين منطقه ساکن بوده، و بيشترين جمعيت کارگران مهاجر در دماوند را به خود اختصاص داده اند.

هر ساله در منطقه دماوند، از اواخر شهريور ماه تا اواسط مهر ماه فصل برداشت گردو است و بسياری از کارگرانی که در اين عرصه کار می کنند، نزديک به بيست تا بيست و پنج روز را به زدن گردو مشغول هستند و از آن جا که درخت‌های گردو بسيار بزرگ هستند، کارگران بايد برای برداشت گردو به بالای درخت رفته و با کمک چوب بزرگ ديگری که در زبان محلی دماوند به آن "روشا" گفته می شود مبادرت به زدن گردو نمايند. در اين حالت، امکان سقوط کارگر ميوه چين وجود دارد و کم ترين خطری که وی را تهديد می کند، شکستن دست و پا است و در موارد بسياری شاهد آن هستيم که متأسفانه قطع نخاع و يا مرگ به وقوع می پيوندد. اين در حالی است که در سال جاري، دستمزد روزانه کارگری که در منطقه دماوند برای زدن گردو بالای درخت رفته است، تنها مبلغ سي‌هزار تومان بوده است.

خوشبختانه در سال جاري، هيچ گونه گزارشی مبنی برسقوط منجر به مرگ کارگران گردوچين در منطقه دماوند وجود نداشته است و تنها چندين مورد شکستگی دست و پا اتفاق افتاده است، اما متأسفانه در خراسان شمالی و شهر‌هايی نظير بجنورد، شيروان و قوچان، در همين سال جاری برداشت محصول، سه يا چهار مورد سقوط منجر به مرگ اتفاق افتاده و يک مورد هم قطع نخاع گزارش شده است که بسيار دردناک است. از ساير مناطق نيز اطلاع دقيقی وجود ندارد.

در اين گزارش کوتاه سعی بر آن بوده تا گوشه‌هايي‌از شرايط کار کارگران فصلی که در فصل برداشت محصولات کشاورزی به منطقه دماوند مي‌آيند بازگو شود. در فرصت های ديگر، پيرامون وضعيت کار و زندگی کارگران مهاجری که از چندين سال پيش به اين منطقه آمده اند و در آن ساکن شده اند گزارشاتی تهيه خواهد شد و در دسترس مشتاقان به مسائل کارگری و به طور خاص علاقه مندان به وضعيت کارگران فصلی و مهاجر قرار خواهد گرفت.

نوامبر
۲۰۱۲
آبان
۱۳۹۱